معرفی و دانلود کتاب من مجردم، خانوم و چند داستان دیگر

معرفی کتاب من مجردم، خانوم و چند داستان دیگر

مرتضی کربلایی‌لو در کتاب من مجردم، خانوم و چند داستان دیگر، مجموعه‌ای از هفت داستان کوتاه را گرد هم آورده که همگی راوی روزمرگی‌های انسان‌هایی در شرایط عادی هستند. داستان‌ها مضامین عاشقانه‌ای دارند و در هر قصه، به نحوی، رد پایی از عشق دیده می‌شود. روایت‌هایی خواندنی و ستایش‌شده که احساساتی را بیان می‌کنند که ما هم با آن‌ها سروکار داریم. کتاب حاضر در مراسم انتخاب کتاب سال جمهوری اسلامی ایران، به عنوان اثری برجسته مورد تقدیر قرار گرفت.

درباره‌ی کتاب من مجردم، خانوم و چند داستان دیگر

شاید رمان‌های بلندی که مدت زمان زیادی مخاطب را درگیر خود می‌کنند، طرفداران بسیاری داشته باشند و اغلب نویسنده‌ها هم به نگارش این دست داستان‌ها تمایل بیشتری داشته باشند، اما از طرفی، دوست‌داران مجموعه داستان‌ها و داستان‌های کوتاه هم کم نیستند. خوشبختانه نویسندگان متعددی هم -که نام نویسندگان مطرح هم در میانشان به چشم می‌خورد- به سراغ نگارش داستان‌های کوتاه رفته‌اند. مرتضی کربلایی لو، از آن نویسندگان تقدیرشده‌ای است که داستان‌های کوتاهش در این سال‌ها، طرفداران زیادی را برای خود دست و پا کرده‌اند. کتاب من مجردم، خانوم و چند داستان دیگر، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه این نویسنده‌ی خوش‌ذوق است.

اولین داستان این مجموعه، که هم‌نام با کتاب است، داستان مردی را روایت می‌کند که در حال جستجو برای خرید خانه است و در همین حین، با زنی آشنا می‌شود که احساس می‌کند به او علاقه‌مند شده و باید مدام و به هر بهانه‌ای که هست، به زن یادآوری کند که مجرد است، تا فکر تاهل او مانعی برای شروع ارتباطشان نباشد. نام من مجردم، خانوم! هم از همین رو برای این قصه انتخاب شده است.

این کتاب شامل شش داستان کوتاه دیگر نیز هست، که به ترتیب با عناوین «تکون نخور، الان برق می‌آد!»، «عاشق»، «خوبه که عرق نمی‌کنی!»، «عقاب»، «آلبالوپلو» و «مگه این طرف‌ها روباه هم پیدا می‌شه؟» در این اثر آورده شده‌اند. تمام داستان‌ها نیز رنگ و بویی عاشقانه دارند و اگر به خواندن قصه‌های عاشقانه‌ی ایرانی علاقه‌مند باشید، اما زمان کافی برای خواندن رمان‌های بلند را ندارید، مجموعه داستان من مجردم، خانوم و چند داستان دیگر، می‌تواند انتخاب خوبی برای شما باشد.

از زن و شوهری که در آستانه‌ی جدایی هستند و با دیگرانی که می‌خواهند مانع از هم پاشیدن زندگیشان شوند کلنجار می‌روند، تا زنی که خواهر دوقلوی خود را به چشم رقیبی در عشق می‌بیند و رفقایی که بعد از مدت‌ها دوری، دوباره کنار هم قرار می‌گیرند و از ماجراهای عاشقانه‌ی خود می‌گویند، و چندین موضوع دیگر، درون‌مایه‌ی من مجردم، خانوم و چند داستان دیگر را تشکیل می‌دهند.

این مجموعه داستان به کوشش نشر ققنوس به چاپ رسیده و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.

کتاب من مجردم، خانوم و چند داستان دیگر برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این اثر را به دوستداران داستان‌های کوتاه ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب من مجردم، خانوم و چند داستان دیگر می‌خوانیم

به من هیچ مربوط نیست که او آن آدم قبلى هست یا نیست. پک دیگرى به سیگار مى‌زنم. جایى براى خاکستر سیگار پیدا نمى‌کنم. لیوان آب را از جلوى جواد برمى‌دارم و خاکستر را توى آن مى‌ریزم. لیوان را که مى‌بینم یاد پدرم مى‌افتم. چقدر این آدم سر به زیر و مقرراتى بود! یک آدم خنثى به تمام معنى با یک زندگى کارمندى یکنواخت. از آن زندگى‌ها که مى‌شود اول تا آخرش را توى چند سطر نوشت. پنج سالى مى‌شود که ندیده‌امش. بى‌چاره فکر مى‌کند من همان احمقى هستم که درست کرده و لابد الان جایى سر و سامان گرفته‌ام و دارم به خلق‌الله خدمت مى‌کنم. زکى! پدر جواد هم همچون تعریفى نداشت. وکیل دادگسترى بود. از بخت بد او هم به انصاف و درستکارى معروف بود. نمى‌دانم چرا هر چى صفت خوب بود آمده بود و چسبیده بود به پدرهاى ما دوتا. زندگى را با این اخلاق و رفتار فوق‌العاده‌شان به گُه کشیده بودند. این طورى نمى‌شد باهاشان کنار آمد؛ به خصوص با این تغییرى که ما کرده بودیم. فکر کنم به همین خاطر بود که هر دومان تصمیم گرفتیم از پدرهایمان ببریم. یا شاید هم به این خاطر بود که مى‌خواستیم ریشه خانوادگى نداشته باشیم. اصل و نسب برایمان مایه دردسر بود. مى‌خواستیم چیزى براى از دست دادن نداشته باشیم. حتى به سرمان زد اسم‌هاى خانوادگیمان را عوض کنیم. دنبالش هم رفتیم. ولى وقتى دیدیم دردسر زیادى دارد منصرف شدیم...

فهرست مطالب کتاب

من مجردم، خانوم!
تکون نخور! الان برق مى‌آد
عاشق
خوبه که عرق نمى‌کنى!
عقاب
آلبالوپلو
مگه این طرف‌ها روباه هم پیدا مى‌شه؟