معرفی و دانلود کتاب جمعه بیست و هشتم روی صندلی لهستانی
برای دانلود قانونی کتاب جمعه بیست و هشتم روی صندلی لهستانی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب جمعه بیست و هشتم روی صندلی لهستانی
کتاب جمعه بیست و هشتم روی صندلی لهستانی شامل هشت داستان کوتاه نوشتهی غزال زرگر امینی است. «جمعه بیست و هشتم، روى صندلى لهستانى»، «زن سمندر یا زینت؟»، «شیفت شب»، «صداى استخوان»، «نشانهگذار» و... از جمله داستانهایی است که در این کتاب آمده. اثر پیش رو در هر داستان ما را با ماجرای شخصیتهای مختلف آشنا کرده و تصویری از جامعهی ایرانی ارائه میکند.
دربارهی کتاب جمعه بیست و هشتم روی صندلی لهستانی
هشت داستان کوتاه که داستان هشت زندگی متفاوت را روایت میکند، محتوای کتاب جمعه بیست و هشتم روی صندلی لهستانی را شکل داده است. غزال زرگر امینی در این کتاب با محوریت قرار دادن زندگی روزمره و رویدادهای آشنا، در پی بالفعل کردن ظرفیتهای داستانی زیست هرروزه در ایران برآمده و به آن جامهی عمل پوشانده است. توصیفات دقیق و زیبا با رنگوبوی غذاها و آداب و رسوم اصیل ایرانی، از جمله ویژگیهای این مجموعه داستان است. عناصر فرهنگی آمیخته با باورهای جامعهی ایرانی، در هر یک از داستانها به شیوهای متفاوت نمود پیدا کرده و از زبان سوم شخص و اول شخص روایت شده است. غالب داستانهای این کتاب موقعیت محور بوده و بر تصویرسازی و ایجاد قابهای جالبتوجه، تکیه دارد. از جمله داستان «نشانهگذار» که ماجرای جنگلبانی گرفتار در مه و تاریکی جنگل را روایت میکند. «صداى استخوان»، «شیرینى پزى مانوک»، «من و گربه و ساحره»، «نیمروزى برفى در دو هزار و ششصد و بیست و پنج سال بعد» و... از دیگر داستانهایی است که در این کتاب میخوانید.
اگر به داستانهای کوتاه ایرانی علاقهمندید، مطالعهی مجموعه داستان جمعه بیست و هشتم روی صندلی لهستانی به قلم غزال زرگر امینی را از دست ندهید. اثر پیش رو به همت انتشارات ققنوس در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
کتاب جمعه بیست و هشتم روی صندلی لهستانی برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای علاقهمندان به داستانهای کوتاه ایرانی، مناسب است.
در بخشی از کتاب جمعه بیست و هشتم روی صندلی لهستانی میخوانیم
بلند بالا بود. با چشمان سیاهى که تا عمق جان آدم نفوذ مىکرد. آرام و خندهرو بود، مىگفتند به خاطر ژانت مانوک این طور شده. ژانت، دخترى ارمنى بود. اسم پدرش سوقومون مانوک بود و روبروى دکان صالح، شیرینىفروشى داشت. دخترک بعد از دیپلمش، کنار سوقومون شیرینى مىفروخت. شبهاى نوئل و کریسمس هم شکلاتهاى کوچک گل سرخى یا بابا نوئلى درست مىکرد. چهار ارمنى توى شیرینىپزى مانوک کار مىکردند. ژرژ عیسائى که به همراه سوقومون شیرینى مىپخت، ویکتور دیرو که کیک و شیرینىها را تزیین مىکرد و تخصصش در شکلات بود، هاکوپ مناساکا که با وانتش آرد و شیر و روغن و شکر و پودر کاکائو مىآورد و سفارشها را مىبرد و آخرین نفر که حساب کتابها را مىنوشت و دفتر مالى را تنظیم مىکرد و همه، مگرویچ صدایش مىکردند. ژانت در کنار این پنج مرد زندگى کرد و بزرگ شد. وقتى چشمهایش به اندازه کافى درشت و نمناک شد و وقتى صدا زدنش از عمو ژرژ و عمو ویکتور و عمو هاکوپ و آقاى مگرویچ، چرخید به: «ژرژ! کجایى؟»، «ویکتور! باز زیادى خامه زدى؟»، «هاکوپ! من را هم برسان»، «مگرویچ! تولدت مبارک.» آن وقت بود که هر چهار مرد به دلایل اسرارآمیز خودشان به او توجه نشان دادند.
سوقومون چشمهایش ضعیف شده بود و گوشهایش سنگین. بعد از این که دو بار به جاى شکر، نمک در مایه شکلات زد، ژانت از او خواست کنار مگرویچ، پشت دخل بنشیند و کمکم ادارهی شیرینىپزى مانوک را به دست گرفت و سفارشهاى بیشترى پذیرفت. حتى از جلفاى اصفهان هم براى نوئل سفارش گرفت. هاکوپ پذیرفت که بدون دستمزد اضافه شیرینىها را تا جلفا ببرد.
سوقومون روى صندلى، کوچک و کوچکتر مىشد و ژانت هر روز به او یادآور مىشد چقدر زیادى عمر کرده و هاسمیک در بهشت منتظر اوست. پیرمرد سرش را تکان مىداد و به مگرویچ مىگفت: «مىبینى مگرو؟ سالهاست لب به الکل نزدم، اما دخترک هنوز از من متنفر است.»
فهرست مطالب کتاب
جمعه بیست و هشتم، روى صندلى لهستانى
زن سمندر یا زینت؟
شیفت شب
صداى استخوان
نشانهگذار
شیرینى پزى مانوک
من و گربه و ساحره
نیمروزى برفى در دو هزار و ششصد و بیست و پنج سال بعد
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب جمعه بیست و هشتم روی صندلی لهستانی |
نویسنده | غزال زرگر امینی |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
سال انتشار | ۱۳۸۶ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 88 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-311-710-8 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |