معرفی و دانلود کتاب نیستی آرام
برای دانلود قانونی کتاب نیستی آرام و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب نیستی آرام
مرتضی کربلایی لو در کتاب نیستی آرام، از زندگی مردی به نام مصطفی میگوید که نقطهی مشترک چهار روایت است و همهی این روایات را به هم پیوند میدهد. محوریت داستان از جایی به بعد، ناپدیدشدن دختری به نام آرام است که طوری خود را محو کرده که انگار اصلاً از اول هم وجود نداشته است. در این داستان معمایی و عاشقانه، ارتباط نیستی و غم بهخوبی بهتصویر کشیده شده است.
دربارهی کتاب نیستی آرام
کتابی که پیش رو داریم، روایتی از زندگی و احوالات مصطفی است. مردی که علاقهاش به فلسفه، تقریباً ناکام مانده و علیرغم تحصیل در این رشته، مجبور است برای گذران زندگی از این علاقه بگذرد و خرج خانواده را از رانندگی تأمین کند. مردی که نقطهی مشترک چند روایت مختلف در داستانیست که گاه رنگ و بوی زنانهای به خود میگیرد. مصطفی و همسرش سارا، که هشت سال از زندگی مشترکشان میگذرد، اوضاع مالی خوبی را از سر نمیگذارند، اما با تمام سختیها، سعی در نگه داشتن این زندگی دارند. شاید ابتدا به نظر برسد که داستان قرار است تنها حول محور زندگی این زوج جوان بچرخد، اما ناپدیدشدن ناگهانی دختری جوان به نام آرام، که خودش را طوری نیست و نابود کرده که انگار هیچوقت اثری از او وجود نداشته و همین نیستی، محور داستان را تغییر میدهد. همهی معماها، حول این شکل میگیرند که اصلاً چه چیزی میتواند باعث شود کسی این نبودن را به هر چیز دیگری ترجیح دهد؟ مرتضی کربلایی لو، در کتاب نیستی آرام، این ماجرای معمایی را با مضامینی عاشقانه در هم آمیخته و یک رمان پرکشش را خلق کرده است.
مصطفی و همسرش، هر چند که باید با مشکلات مالی دست و پنجه نرم کنند، اما زندگی خوش و آرامی را در کنار هم میگذرانند. هردو برای بهتر شدن اوضاع تلاش میکنند و در کنار هم میجنگند. مصطفی که چند وقتیست برای مردی به نام سلطانی کار میکند، در خانهی او که نسبتاً اعیانی و مرموز است، رفتوآمد دارد، اما از آنچه واقعاً در این خانه میگذرد بیخبر است؛ با این که حالا فرد امینی برای سلطانی به حساب میآید. آرام، دختر جوان این خانواده، همان کسیست که رازهای خانوادهاش را برای مصطفی بازگو میکند و او را در جریان حقایق قرار میدهد. خانوادهای که حتی میتوان گفت از بیرون کمی اشرافی به نظر میرسند، چهار ماه است که هیچ پولی برای پرداخت اجارهبهایشان ندارند. خانوادهای که آرام برای توصیف آن از کلمهی «درمانده» استفاده میکند و خود را تنها فردی میبیند که ممکن است بتواند خانواده را از این مهلکه نجات دهد. مصطفی را به عنوان فرد امینی میبیند و معتقد است که اگر یک نفر بتواند و بخواهد صادقانه در مسیر نجات خانوادهاش همراه او باشد، همین مصطفیست. اما نیستی آرام، از سرگذشت نامعلومی میگوید که برای آرام رقم میخورد و اوضاعی که حتی از قبل هم بدتر میشود.
افراد سرشناس و بزرگی به این خانه رفتوآمد دارند؛ حضور غیررسمی دیپلماتهای مطرح برای دیدار با سلطانی، از آن اتفاقاتیست که جذابیت این خانه و خانواده را برای مصطفی دوچندان میکند. این بار نبوت ملاقات با مشاور رئیسجمهور روسیه است، اما بعد از این ملاقات، به نظر میرسد که آرام، چیزهایی را شنیده که نباید میشنید. حرفهایی که ممکن است همان دلایل اصلی ناپدیدشدن آرام باشند. به نظر نمیرسد این ناپدیدشدن با برنامهی قبلی بوده باشد؛ آرام همان دختریست که خود را تنها عامل نجات خانوادهاش میدید و ایدههایی هم برای محقق شدن این موضوع داشت. نیستی آرام، مصطفی را به جایی میرساند که تنها چیزی که میخواهد، حل شدن این معمای بزرگ و عجیب و غریب است. چه چیزی آرام را به جایی رسانده که نبودنش را تنها راه ممکن ببیند؟
گفتنیست این رمان پرکشش توسط انتشارات ققنوس به چاپ رسیده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
کتاب نیستی آرام برای چه کسانی مناسب است؟
مطالعهی این رمان را به همهی طرفداران داستانهای معمایی و پرفراز و نشیب پیشنهاد میکنیم.
در بخشی از کتاب نیستی آرام میخوانیم
بازو روى هم سوار کردم و فکر کردم به اولین روزى که در این خانه پذیرفته شدم. پنج سال پیش بود، در یک روز پاییزى، و میزبان، جناب سلطانى، روى مبلى با رویه چرم کِرم نشسته بود و توتون سوخته پیپش را با قاشقکى شخم مىزد و در گوشه پیشدستى کنار پوست پرتقال مىریخت. با گوشه و کنایه بیزارىاش را نشان مىداد و مىگفت با این ریش نامرتب و این لباسهاى ارزانقیمت به گروهکهاى تروریست دهه شصت شباهت دارم. شاید چون خودش شور جوانىاش را مخفیانه در همان گروهکها خرج کرده بود.
دوستى که مرا به این خانه آورده بود تا با سلطانى آشنام کند گوشى را دستم داده بود که شاید اوایل کار تحملش سخت باشد ولى تاب بیاور و بگذار هرچه دلش مىخواهد بارت کند. من تحمل کردم. و تحمل کمکم نتیجه داد و سلطانى راه داد و بعد از مدتى دیگر شدم شاگردِ خانهزاد. شاید شرمنده هم شد که آن بیزارىها را بهناحق ابراز کرده بود. شاید هم به اتهامى که به خودش زده بودند برمىگشت و دیدن سر و وضع من آن ناگوارىها را برایش زنده مىکرد. برایش پروندهاى درست شده بود که زمان انقلاب تمایلى قلبى به آن گروهکها داشته حتى اگر هیچ ماشهاى نچکانده بود.
آن گردنه تلخزبانىاش را که رد کردم دیگر واقعا خوش مىگذشت، تا شش ماه پیش که سلطانى ناگهان قلبش گرفت و رفت بیمارستان خاتم. به توصیه دکتر سیگار را گذاشت کنار ولى کمکم پیپ قدیمىاش را از توى یکى از کشوهاى کمد توى هال پیدا کرد و شروع کرد به کشیدن پیپ. فقط این نبود. دو ماه پیش هم موقع بلند کردن تشکش یکآن پشتش گرفت و از درد فریاد زد. عارضه دیسک کمر دو هفته فلجش کرد. آن زمینگیر شدن و درد، آن بیچاره شدن براى یک توالت رفتن، او را در خودش شکست و تا جایى که من مىفهمیدم با من هم مهربانترش کرد. مىگویند آدمها سخت شایسته دلسوزىاند.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب نیستی آرام |
نویسنده | مرتضی کربلایی لو |
ناشر چاپی | انتشارات ققنوس |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 501 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-04-0299-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان جنایی و معمایی ایرانی |