معرفی و دانلود کتاب صوتی قلعه حیوانات

معرفی کتاب صوتی قلعه حیوانات

جورج اورول در کتاب صوتی قلعه حیوانات ماجرایی تأمل‌برانگیز و تمثیلی از طغیان حیوانات یک مزرعه بر ظلم‌هایی که از سوی بشر بر آن‌ها روا شده را روایت می‌کند. این کتاب تحسین‌شده که برنده‌ی جایزه‌ی هوگو نیز بوده است، سرنوشت حیوانات آزادی‌خواه و برابری‌طلبی را روایت می‌کند که به امید پایان زندگی سختشان، بر صاحب مزرعه می‌شورند و او را از پا درمی‌آورند، اما در ادامه اسیر نوع تازه‌ای از ظلم و خفقان می‌شوند.

درباره‌ی کتاب صوتی قلعه‌ی حیوانات

رها شدن از بند ظلم و ستم و رسیدن به آزادی و برابری و زندگی مرفه آرزوی تمام انسان‌هاست، ولی سوال اصلی اینجاست که آن‌ها در راه رسیدن به این هدف، از چه چیزهایی خواهند گذشت؟ سالیان سال است که تاریخ برای آدمیان تکرار می‌شود، اما شاید کمتر کسانی باشند که الگوی تکرارشونده‌ی آن را ببینند و درکش کنند. جورج اورول (George Orwell) در کتاب قلعه‌ی حیوانات (Animal Farm) که هم‌اکنون نسخه‌ی صوتی آن پیش روی شماست، این الگوی تکرارپذیر را در قالب داستانی از مزرعه‌ی حیوانات روایت می‌کند.

قلعه‌ی حیوانات مزرعه‌ای در دل انگلستان است که حیوانات فراوان و مختلفی در آن زندگی می‌کنند. اسب‌ها، خوک‌ها، سگ‌ها، انواع پرندگان و گوسفندها و همچنین یک الاغ پیر، ساکنان این مزرعه هستند. مزرعه متعلق به آقای جونز است که در خانه‌ای در مجاورت مزرعه زندگی می‌کند. از نظر آقای جونز، شرایط مزرعه کاملاً مساعد و به‌سامان است؛ او هر سال به کمک اسب‌ها مزارعش را شخم می‌زند و در آن‌ها کشت‌ و زرع می‌کند، شیر گاوها را می‌دوشد و تخمی که مرغ‌ها می‌گذارند را به فروش می‌رساند. اگر گرگی نزدیک مزرعه شود آن را با اسلحه‌اش دور می‌کند و در کل اوضاع را تحت کنترل خود دارد. از نظر دیگر ساکنان مزرعه اما شرایط چندان مطلوب نیست.

همه‌چیز از جایی شروع می‌شود که یکی از خوک‌های پیر که به سبب سخنان خردمندانه‌اش مورد توجه و احترام دیگر حیوان‌هاست، در آخرین روزهای عمرش همه را دور خود جمع می‌کند تا از آنچه از زندگی آموخته به دیگران نیز یاد بدهد. او در وعظ و خطابه‌اش انسان دوپا را موجودی رذل و دشمن همه‌ی حیوانات می‌خواند. برای این سخنانش هم دلایل محکمی می‌آورد که همه‌ی حیوانات را قانع می‌کند؛ از نظر او کاری که آقای جونز در حق دیگر حیوانات مزرعه می‌کند نوعی برده‌داری و بیگاری گرفتن است، چون او از دسترنج و حاصل تلاش آن‌ها به نفع خود استفاده می‌کند بی‌آنکه چیزی بیشتر از وعده‌غذایی اندک به آن‌ها بدهد. این وعده‌ی غذایی نیز تنها برای این است که آن‌ها از گرسنگی نمیرند و بتوانند به کارشان ادامه بدهند. اصلاً برای چه آن‌ها باید شکم انسان‌های حریصی را پر کنند که شیر گاوها را، که برای رشد گوساله‌ها لازم است می‌فروشند، خود گوساله‌ها را نیز به قصابان می‌فروشند و بر تن و بدن دیگر حیوانات زنجیر می‌بندند و شلاق می‌زنند؟ آن‌ها می‌توانند خود صاحب دسترنجشان شوند و جونز پیر را از مزرعه بیرون کنند، که اگر این کار را بکنند، زندگی مرفه و بی‌دغدغه نصیب تک‌تکشان خواهد شد.

ساکنان مزرعه‌ی داستان کتاب صوتی قلعه‌ی حیوانات، که پیش از این به چنین ایده‌هایی فکر نکرده بودند، گنگ و حیرت‌زده به دهان خوک پیر چشم می‌دوزند. برخی از آن‌ها که دغدغه‌شان تنها آراستگی کاکل و خوردن قندهای ترد کشاور است، از شنیدن این صحبت‌ها تردید می‌کنند که اگه جونز پیر نباشد چه بر سر آن‌ها می‌آید؟ برخی دیگر که سخت کار می‌کردند و طعم تازیانه‌های پیرمرد را نیز از یاد نبرده بودند، از تجسم تصویر حیوان آزاد غرق در شادی شدند. ولی همه این اتفاق را معجزه‌ای دور از باور می‌دانستند. آخر چطور ممکن بود که حیوانات مزرعه بتوانند آدمیزاد را از آنجا بیرون کرده و خود کنترل اوضاع را به دست گیرند؟

خوک پیر به همه وعده می‌داد که چنین رویایی روزی محقق می‌شود، حتی اگر او دیگر در میان آن‌ها نباشد. چنین نیز شد؛ جرقه‌ی یک انقلاب و آشوب و سرکشی میان حیوانات در برابر انسان در جایی زده شد که جونز پیر، که تمام روزش را به می‌خوارگی گذرانده بود، فراموش کرد که یک روز کامل جیره‌ی غذای حیوانات را بدهد و آن‌ها را گرسنه نگه داشت. حیوانات نیز که از این وضع کلافه شده بودند، دست به طغیان زدند و دسته‌جمعی، جونز پیر را از مزرعه فراری دادند.

حیوانات مزرعه که از چنین عمل ناگهانی و غرورآمیزی غرق در خوشی و سرمستی بودند، پیروزی حیوان بر آدم دوپا را جشن گرفتند. پس از آن نیز چند نفر از خوک‌ها که باهوش‌تر از بقیه بودند، ایده‌هایشان را برای اداره‌ی مزرعه به بقیه ارائه دادند. از دل این هم‌فکری، هفت فرمان پدید آمد: «هر که دوپاست، دشمن محسوب می‌شود.»، «هر که چهارپاست یا بال دارد، دوست به حساب می‌آید.»، «هیچ حیوانی نباید لباس، که ساخته‌ی دست بشر است، بپوشد.»، «هیچ حیوانی حق ندارد بر تخت بخوابد.»، «نوشیدن الکل برای تمام حیوانات ممنوع است.»، «هیچ حیوانی، حق کشتن حیوان دیگر را ندارد» و به عنوان آخرین فرمان، «همه‌ی حیوانات با هم برابرند». چنین فرامین خردمندانه‌ای نوید رسیدن روزهای بهتر را می‌دادند و همه از اینکه دیگر برده‌ی انسان نبودند خوشحال بودند، غافل از اینکه همیشه دنیا بر این منوال می‌چرخد که ظالمی برود و ظالم دیگری به جایش، کنترل اوضاع را به دست گیرد...

کتاب صوتی قلعه‌ی حیوانات به همت مینا دهباشی به فارسی ترجمه شده، نشر صوتی رمانو و انتشارات آتیسا ناشران این کتاب هستند و شما آن را با صدای امیررضا علیزاده می‌شنوید.

جوایز و افتخارات کتاب قلعه‌ی حیوانات

• برنده‌ی جایزه‌ی تالار مشاهیر پرومتئوس
• برنده‌ی جایزه‌ی Retro Hugo به عنوان بهترین رمان
• حضور در فهرست 100 رمان برتر و تأثیرگذار قرن بیستم به انتخاب مجله‌ی نیویورکر

نکوداشت‌های کتاب قلعه‌ی حیوانات

• رمان درخشان اورول یک داستان خردمندانه، داغ و روشنگرانه برای عصر حاضر. (New York Times)
• قلعه‌ی حیوانات کتابی جامع، متفکرانه و با نوشتاری جذاب است. (San Francisco Chronicle)
• درخشنده و چشم‌گیر. (Atlantic Monthly)

اقتباس‌های سینمایی از کتاب قلعه‌ی حیوانات

داستان کتاب قلعه‌ی حیوانات به سبب عمق مفهوم و بیان دلنشینی که دارد، منبع الهام ساخت آثار هنری فراوانی بوده. از جمله‌ی این آثار، فیلمی سینمایی با همین نام است که در سال 1999 به نمایش درآمد و در آن از حیوانات واقعی استفاده کرده بودند. در سال 2013 نیز، رادیو بی‌بی‌سی نمایشنامه‌ای از این رمان تهیه و به اجرا درآورد.

کتاب صوتی قلعه‌ی حیوانات برای چه کسانی مناسب است؟

مخاطبین رمان‌های اجتماعی و سیاسی، از شنیدن این اثر استقبال خواهند کرد.

در بخشی از کتاب صوتی قلعه حیوانات می‌شنویم

سه شب بعد، میجر پیر در آرامش کامل، در خواب مرد. جنازه‌ی او در باغ میوه به خاک سپرده شد. اوایل مارس بود که این اتفاق افتاد. تا سه ماه بعد، فعالیت‌های پنهانی زیادی در جریان بود. سخنرانی میجر به حیوانات زیرک‌تر مزرعه دید تازه‌ای نسبت به زندگی داده بود. آن‌ها نمی‌دانستند انقلابی که میجر پیش‌بینی کرد چه زمانی اتفاق می‌افتد. حتی دلیلی نداشتند که آن را در بازه‌ی طول عمر خویش متصور شوند. اما خوب می‌دانستند که موظف‌اند خود را برای آن آماده کنند. کار تعلیم و سازمان‌دهی بقیه‌ی حیوانات طبیعتاً بر عهده‌ی خوک‌ها بود، چرا که جزو باهوش‌ترین حیوانات شناخته می‌شدند. در میان خوک‌ها، دو خوک نر جوان به نام‌های «اسنوبال» و «ناپلئون» که آقای جونز که آن‌ها را برای فروش پرورش داده بود از بقیه برجسته‌تر بودند. ناپلئون هیکلی درشت و قیافه‌ی یک خوک نر خشن و درنده‌ی برکشایری داشت.

فهرست مطالب کتاب صوتی