معرفی و دانلود کتاب کی صفر

معرفی کتاب کی صفر

آیا می‌توانیم به مرگ نه بگوییم؟ کتاب کی صفر داستانی شکوهمند از دان دلیلو است که در آینده رخ می‌دهد، زمانی که بشریت با ابزارهای مختلف بدن انسان را بعد از مرگ سالم نگه می‌دارد، به این امید که پیشرفت‌های علمی راهی برای برگرداندن او به زندگی پیدا کنند... این رمان علاوه‌بر قرار گرفتن در لیست دریافت جایزه جان دبلیو کمپبل، یکی از عناوین پرفروش نیویورک تایمز نیز به شمار می‌رود.

درباره کتاب کی صفر:

حکیمانه‌ترین، غنی‌ترین و تکان‌دهنده‌ترین رمان دان دلیلو، یکی از رمان‌نویسان بزرگ آمریکایی معاصر!

این داستان قصیده‌ای درباره انسانیت، ‌مرگ و زندگی است که باعث می‌شود به مهم‌ترین موضوعاتی که تمایل به نادیده گرفتن آن‌ها داریم بیندیشیم. شخصیت اصلی کتاب کی صفر (Zero K) جفری است، پسر راس لاکهارت که یک مرکز علمی خاص را هدایت می‌کند. وظیفه این مرکز نگهداری از اجساد است تا زمانی که پیشرفت‌های زیست‌پزشکی و فناوری‌های جدید بتوانند آن‌ها را به زندگی برگردانند. جفری اما علاقه‌ای به شغل پدرش ندارد. در جایی که راس با لحنی مصمم می‌پرسد‌: «ما بدون اینکه بخواهیم باشیم به دنیا می‌آییم. اما آیا باید به همین شکل بمیریم؟ آیا این افتخار انسانی نیست که از پذیرش سرنوشت معینی سر باز بزنیم؟»، او متعهد به زندگی کردن و پذیرش سرنوشت آمیخته به ابهام انسان‌هاست.

اختلاف نظر پدر و پسر به نظر تمام نشدنی می‌آید، تا اینکه همسر دوم راس، یعنی آرتیس به بیماری ناعلاجی مبتلا می‌گردد. راس آشفته و سراسیمه به دنبال راهی برای هدیه دادن زندگی جاودانه به خود و همسرش می‌گردد، آتریس که پایان زندگی خود را پذیرفته هر روز ضعیف‌تر و رنجورتر می‌شود. اما در طرف دیگر جفری قرار دارد، کسی که مانند همیشه با ایده‌های جاه‌طلبانه پدرش مخالف است اما به دلیل علاقه و احترام نسبت به آرتیس، در مرکز پزشکی حضور پیدا می‌کند تا آخرین روزهای مادرخوانده‌اش را کنار او باشد. این همنشینی اجباری، فرصتی است که جفری و راس به واسطه آتریس با همدیگر زمان بگذرانند و در سکوت ناشی از نزدیکی مرگ، باورهای یکدیگر را با نگاهی جدید ارزیابی کنند...

جوایز و افتخارات کتاب کی صفر:

- پرفروش‌ترین نیویورک تایمز
- کتاب قابل توجه نیویورک‌ تایمز
- نامزد جایزه یادبود جان دبلیو کمپبل برای بهترین رمان علمی تخیلی (2017)

نکوداشت‌های کتاب کی صفر:

- زیبا و فصیح. (Doug Clifton, Miami Herald)
- اثری جسورانه و نفیس از ترس‌های انسان معاصر. (Ron Charles، واشنگتن پست)
- یکی از بهترین آثار دلیلو، داستان دلخراش پسری که تلاش می‌کند با پدرش دوباره ارتباط برقرار کند. (هفته‌نامه ناشران)
- شاید یکی از عمیق‌ترین کاوش‌هایی که تا به حال درباره احساسات انسانی انجام شده است. (Andrew Martin, Vice)

اقتباس سینمایی از کتاب کی صفر:

در مارس 2017، چارلی مک داول، فیلمساز اعلام کرد که در حال اقتباس از این کتاب در قالب یک سریال کوتاه است.

کتاب کی صفر مناسب چه کسانی است؟

این کتاب را به علاقه‌مندان به رمان‌های تخیلی و طرفداران داستان‌هایی با مضامین فلسفی پیشنهاد می‌کنیم.

با دان دلیلو بیشتر آشنا شویم:

دان دلیلو (Don DeLillo) نویسنده آمریکایی است که تا امروز هفده رمان منتشر کرده است. او توانسته جوایز و افتخارات متعددی از جمله جایزه اورشلیم، مدال ویلیام دین هالز، کتابخانه کنگره و مدال بنیادملی برای مشارکت برجسته در ادبیات آمریکا را به دست آورد و با موضوعات جنجالی و متفاوت داستان‌هایش در کشورهای مختلف جهان شناخته شود.

در بخشی از کتاب کی صفر می‌خوانیم:

سال‌ها بعد در شمال منهتن در تک‌اتاقی اجاره‌ای با آلونک خوابی در طبقۀ بالا زندگی می‌کردم. یک روز عصر پدرم را بر صفحۀ تلویزیون دیدم، کانالی گمنام، با دریافت ضعیف، راس در ژنو، تصویر تقریباً تار، به زبان فرانسوی. یعنی می‌دانستم که پدرم فرانسوی هم می‌داند؟ یعنی مطمئن بودم که این مرد پدرم است؟ در زیرنویس‌ها متوجه شدم که به بوم‌شناسیِ بیکاری هم اشاره کرد. ایستاده تماشا کردم.

و حالا آرتیس در این مکانِ دور از ذهن بود، این منظر خیال‌گون بیابانی، کسی که به زودی بدنش فریز می‌شد، کالبدی منجمد در آرامگاهی بسیار عظیم. و بعد از آن، آینده‌ای ورای تخیل و تجسم. فقط خود این کلمات را در نظر بگیرید. زمان، سرنوشت، بخت، جاودانگی. و این است گذشتۀ ساده‌لوحانۀ من، پیشینۀ به چاله درافتادۀ من، لحظاتی که بی‌اختیار در ذهنم جان می‌گیرند، چون متعلق به من‌اند، و ندیدن و احساس نکردنشان محال است، لحظاتی که پنداری از دل تک‌تک دیوارهای اطرافم به بیرون نشت می‌کنند.

یک‌بار چهارشنبۀ خاکستر به کلیسا رفتم و در صف ایستادم. به مجسمه‌ها، لوح‌ها، ستون‌ها و پنجره‌ها با شیشه‌های رنگی‌شان نگاه کردم و بعد به طرف نردۀ محراب رفتم و زانو زدم. کشیش پیش آمد و علامت کشید، لکه‌ای از خاکستر مقدس با انگشت شستش بر پیشانی‌ام کشیده شد. تو از خاکی. من کاتولیک نبودم، والدین من کاتولیک نبودند. من نمی‌دانستم ما چه هستیم و چه نیستیم. ما فقط می‌خوردیم و می‌خوابیدیم. کیش و مراممان این بود که مثلاً کت‌وشلوار بابا را به خشک‌شویی ببریم. وقتی او رفت، تصمیم گرفتم تمام فکر و ذهنم را به تصور رها یا نیمه‌رها‌ شدن بسپرم. من و مادرم همدیگر را درک می‌کردیم و به هم اعتماد داشتیم. رفتیم در کوئینز زندگی کنیم؛ در مجموعه‌ای آپارتمانی و مشرف به چشم‌اندازی سرسبز که خودش هیچ باغ و باغچه‌ای نداشت.