معرفی و دانلود کتاب جنایت و مکافات
برای دانلود قانونی کتاب جنایت و مکافات و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب جنایت و مکافات
کتاب جنایت و مکافات، اثر فئودور داستایوفسکی، داستان دانشجویی به نام راسکولنیکف را روایت میکند که به خاطر اصول مرتکب قتل میشود؛ بنابر انگیزههای پیچیدهای که حتی خود او از تحلیلشان عاجز است. او زن رباخواری را همراه با خواهرش که غیرمنتظره به هنگام وقوع قتل در صحنه حاضر میشود، میکشد...
راسکولنیکف پس از قتل خود را ناتوان از خرج کردن پول و جواهراتی که برداشته میبیند و آنها را پنهان میکند. بعد از چند روز بیماری و بستری شدن در خانه راسکولنیکف هر کس را که میبیند میپندارد به او مظنون است و با این افکار کارش به جنون میرسد. در این بین او عاشق سونیا، دختری که به خاطر مشکلات مالی خانوادهاش دست به تن فروشی زده بود، میشود.
داستایفسکی این رابطه را به نشانه مهر خداوندی به انسان خطاکار استفاده کرده است و همان عشق، نیروی رستگاری بخش است. البته راسکولنیکف بعد از اقرار به گناه و زندانی شدن در سیبری به این حقیقت رسید. رفتار راسکولنیکف درکتاب جنایت و مکافات (Crime and Punishment) را میتوان در دیگر آثار نویسنده همچون یادداشتهای زیرزمینی و برادران کارامازوف نیز مشاهده کرد (رفتار او بسیار شبیه ایوان کارامازوف در برادران کارامازوف است).
کتاب جنایت و مکافات اثری است هنری که پس از بازگشت داستایوفسکی از سیبری و تجربیات تلخ بسیار، نگاشته شد و در سال 1866 در مجله پیک روسیه منتشر گردید و بیدرنگ شهرت یافت. در این رمان بسیاری از موضوعهایی که بین جوانان متفکر و نویسندگان آن زمان متداول بود، مورد بررسی قرار گرفته است. استقلال عمل، حد اختیار انسان و خوی و شیوه نیهیلیستی از جمله این مباحثند. چون این مسائل در داستان مزبور به شیوهای نو مورد گفتوگو قرار گرفته است.
فئودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoyevsky) دارای احساسات و افکار و عواطفی تند و آتشین بوده است. تمام نوشتههایش گدازهای از درد و اندیشههای نهفته بودند. قهرمانهای گوناگون و متضادش غالبا زاده روح پهناور او هستند. داستایفسکی با شدت آنها را در کار و فکر و خیالشان دنبال میکند و از درد و تجربههایشان رنج میبرد و کوفته میشود و میکوشد که مخاطب را تحت تاثیر قرار دهد و او را در تجربیات و افکار قهرمانان خود شریک و سهیم یا دست کم نسبت به آنها علاقمند سازد، به همین جهت است که وی را از جمله داستان سرایان «لیریک» میخوانند، و واقعا خود داستایفسکی و نه حتی خواننده آثارش هیچ کدام توانایی آن را ندارند که شاهد بیطرف پیشامدها و جریان داستانهای او باشند. همه خواه ناخواه در افکار و احساسات مورد بحث گرفتار میشوند و همراه قهرمانان مشغول تجربه میگردند.
داستایفسکی در آمیختن مطالب فلسفی و انتزاعی، مانند جبر و اختیار، تعیین حد اختیار بشر، نیکی و بدی و جوهر آن دو، چگونگی و اصل احساس عشق، سوسیالیزم و انقلاب، با حوادث و داستانهای زنده و قابل فهم، مهارت و استادی زیادی نشان داده و توفیقی بزرگ یافته است؛ و از این راه توانسته است به مطالب خود شور و حرارتی تازه ببخشد.
در بخشی از کتاب جنایت و مکافات میخوانیم:
وقتی ناستازیا اطاق را ترک کرد، راسکولنیکوف از جا برخاست، چفت پشت در را انداخت، بقچه لباسی را که راژومین برایش آورده بود و خودش آن را بسته بود باز کرد و شروع به پوشیدن لباس کرد. عجیب بود، گویا ناگهان آرامش یافت. دیگر گرفتار هذیان دیوانه کننده و وحشت بیدلیل که اخیراً عذابش میداد نبود. اولین لحظهای بود که آرامشی ناگهانی و شگرف را تجربه میکرد. حرکاتش دقیق بود و نشانهای از عزم راسخش داشت.
زیر لب با خود میگفت: «همین امروز، امروز» گرچه متوجه بود که هنوز ضعف دارد اما از یک احساس درونی که موجب آرامشش میشد قوت میگرفت. امیدوار بود که در خیابان نیافتد. وقتی لباسهای نو را به تن کرد نگاهی به پولهای روی میز انداخت. آنها را در جیب گذاشت. بیست و پنج روبل بود. پول خردهایی را هم که همه پنج کوپکی بود و راژومین پس از بازگشت از خرید لباسها آورده بود را برداشت و در جیبش ریخت. آهسته چفت در را باز کرد. از اطاق بیرون رفت و از پلهها سرازیر شد. در آشپزخانه کاملاً باز بود. نگاهی به داخل آشپزخانه انداخت. ناستازیا پشت به در ایستاده بود، خم شده بود و به سماور فوت میکرد، صدای او را نشنید. کسی نمیتوانست در آن لحظه حدس بزند که راسکولنیکوف بتواند از خانه خارج شود. یک دقیقه بعد در خیابان بود.
ساعت هشت بعدازظهر بود، آفتاب غروب میکرد. هوا مثل گذشته سنگین و خفه بود اما راسکولنیکوف همین هوای آلوده و غبارآلود را با اشتیاق تمام تنفس میکرد. چیزی نمانده بود سرگیجه بگیرد. ناگهان نیرویی وحشیانه در چشمان تبآلود و چهره نحیف و بیرنگش درخشید. در این فکر نبود که به کجا میرود. فقط این را میدانست که همان روز باید کار را تمام کند. باید فوراً کارش را انجام دهد، در غیر این صورت به خانه برنگردد چون دیگر نمیخواست با آن وضع زندگی کند. از این که چگونه باید کار را تمام کند کوچکترین اطلاعی نداشت. حتی نمیخواست به آن فکر کند. هر اندیشهای را از ذهنش دور میکرد. فکر کردن باعث رنج و عذابش میشد. فقط احساس میکرد هر طور شده باید شرایط را تغییر دهد. با اطمینان و مصمم با خود تکرار میکرد: «هر طور باشد باید...»
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب جنایت و مکافات |
نویسنده | فئودور داستایوفسکی |
مترجم | نسرین مجیدی |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۳۹۷ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 660 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-374-847-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان فلسفی خارجی |