معرفی و دانلود کتاب قرار ما ساعت 5 بعد از ظهر

معرفی کتاب قرار ما ساعت 5 بعد از ظهر

صیغه‌ی طلاق جاری شد؛ توافقی و بدون کشمکش. لیلا بار و بندیلش را بست تا به‌سوی رویاهایی که سال‌ها در سر داشت، برود. در مقابل، مهرداد ماند و مسئولیت دو فرزندشان را فراموش کرد. کتاب قرار ما ساعت 5 بعد از ظهر داستانی درباره‌ی چهار نفر است که هیچ‌کدام قصد ندارند زندگی دیگری را نابود کنند، اما درعین‌حال، هیچ‌کدام هم تلاشی برای نجات یکدیگر انجام نمی‌دهند. فاجعه، بی‌آنکه کسی بخواهد، رخ می‌دهد. فریده مرادی در این کتاب ما را به خانه‌ی یک زوج و دو فرزندشان می‌برد، خانه‌ای که پس از طلاق والدین، همه‌چیز در آن فرو می‌پاشد.

درباره‌ی کتاب قرار ما ساعت 5 بعد از ظهر

روزی که مهرداد پا به خانه‌ی لیلا گذاشت و او را از پدرش خواستگاری کرد، هیچ‌گاه تصور نمی‌کرد که این تصمیم تا این حد برایش گران تمام شود. او نمی‌دانست که اصرارهایش برای ازدواج با لیلا، آینده‌ای را رقم خواهد زد که در آن، عشق و محبت جای خود را به حسرت و اندوه خواهد داد. لیلا هم از ابتدا علاقه‌ای به این ازدواج نداشت، اما پدرش او را مجبور به پذیرش این وصلت کرد. همان روز، جرقه‌ی آتشی زده شد که تا سال‌ها در زندگی آن‌ها زبانه می‌کشید. بیست سال از آن روز گذشته و حالا لیلا دیگر قادر به تحمل این زندگی نیست. نه تنها مهر و محبت مهرداد در دلش جایی ندارد، بلکه از خانه، وسایلش، خاطرات مشترکشان و حتی فرزندانشان دلزده شده است. تنها چیزی که برایش اهمیت دارد، رویای دیرینه‌ی مهاجرت است. او سال‌هاست که آرزو دارد به فرانسه برود و حالا که برادرش برایش دعوت‌نامه فرستاده، دیگر دلیلی برای ماندن نمی‌بیند. نمی‌خواهد باقی عمرش را در قفسی که سال‌ها در آن گرفتار بوده، تلف کند.

کتاب قرار ما ساعت 5 بعد از ظهر نوشته‌ی فریده مرادی خواننده را به عمق این زندگی فروپاشیده می‌برد، تا ببیند که چگونه یک تصمیم اشتباه می‌تواند آینده‌ی چند نفر را به نابودی بکشاند. با رفتن لیلا، خانه‌ای که زمانی محل زندگی مشترک بود، دیگر فقط چهاردیواری‌ای سرد و بی‌روح است. مهرداد از شدت احساس حقارت و شکستی که تجربه کرده، به دنبال جبران برمی‌آید. او که همسرش را از دست داده، تصمیم می‌گیرد خیلی زود جای خالی او را با زنی دیگر پر کند. به خانه‌ی عمویش می‌رود و از او می‌خواهد دختری مناسب برای ازدواجش پیدا کنند. این کار را نه از روی عشق، بلکه از سر لجبازی انجام می‌دهد؛ می‌خواهد به لیلا نشان دهد که همچنان خواهان دارد و شکست نخورده است.

اما این تصمیم مهرداد، بیش از پیش فرزندانش را از او دور می‌کند. پسرش، رهام، که نوجوانی حساس و زخم‌خورده است، به شیوه‌ی پدرش عمل می‌کند: لجبازی. او فکر می‌کند اگر خودش را در منجلاب اعتیاد بیندازد، شاید پدر و مادرش دوباره برای نجاتش کنار هم بیایند و خانواده‌اش را از نو بسازد. اما این تنها یک خیالبافی کودکانه است. در واقع، او قربانی تصمیمات نادرست والدینش شده و در این جنگ بی‌ثمر، هیچ پناهی ندارد.

در مقابل، تارا، خواهر بزرگ‌تر رهام، سعی می‌کند منطقی‌تر باشد. او می‌داند که زندگی چیست و چه مسیری را باید در پیش بگیرد. اما در شرایطی که پدر و مادرش درگیر مشکلات خودشان هستند و هیچ‌گاه حمایتی از آن‌ها ندیده است، به راحتی فریب لبخند دروغین پسری بی‌وفا را می‌خورد. در نبود محبت و امنیت خانوادگی، او به اولین دستی که به‌سویش دراز می‌شود، پناه می‌برد، بی‌آنکه بداند آن دست، امنیتی برایش نخواهد داشت. این خانواده در سراشیبی سقوط افتاده است و کسی برای نجاتشان تلاش نمی‌کند. هر روز که می‌گذرد، آن‌ها بیش از قبل در گرداب نابودی فرو می‌روند.

نکته‌ی تلخ داستان این است که هیچ‌کس در این خانواده مقصر مطلق نیست. لیلا حق دارد که به دنبال رویاهایش برود، مهرداد هم شاید گناهی جز عشق یک‌طرفه نداشته باشد. اما در این میان، فرزندان قربانی می‌شوند؛ کسانی که هیچ نقشی در تصمیمات والدینشان نداشتند، اما بیشترین آسیب را می‌بینند.

کتاب قرار ما ساعت 5 بعد از ظهر پایانی خوش ندارد. این داستان، مانند بسیاری از واقعیت‌های زندگی، پر از رنج، حسرت و تصمیماتی است که قابل بازگشت نیستند. تلخ‌ترین وقایع در انتظار شخصیت‌هاست و خواننده باید آماده باشد که با حقیقتی تلخ روبه‌رو شود. فریده مرادی نمی‌خواهد امید را در ما دل زنده کند، بلکه تصویری از واقعیت تلخ بسیاری از خانواده‌هایی که در طوفان تصمیمات اشتباه و لجبازی‌های بیهوده از هم فروپاشیده‌اند را نشان می‌دهد.

کتاب قرار ما ساعت 5 بعد از ظهر در انتشارات روزگار به‌چاپ رسیده است.

کتاب قرار ما ساعت 5 بعد از ظهر برای چه کسانی مناسب است؟

هنگامی که افراد یک خانواده فراموش کنند در برابر یکدیگر مسئول هستند، طوفان فاجعه‌ها آرام نمی‌گیرد. شخصیت‌های این داستان، هر کدام بار سنگین مشکلاتشان را به تنهایی به دوش می‌کشند و هیچ‌کس نیست که به یاری آن‌ها بشتابد. اگر به داستان‌هایی که روابط انسانی را به چالش می‌کشند و پیامدهای تصمیمات نادرست را به تصویر می‌کشند، علاقه‌مند هستید، این کتاب برای شما مناسب و خواندنی است.

در بخشی از کتاب قرار ما ساعت 5 بعد از ظهر می‌خوانیم

چشمان رهام پر از لابه‌های التماس بود که دریایی از درد در آن موج می‌خورد، شاید با قایق وساطت کوچکی به ساحل از بند این ناملایمتی‌ها رها شود، اما دریا طوفانی شد و قایقی نیامد هر چقدر دست و پا زد آخر به هیچ رسید، تنها جایی که داشت برود نزد پیام و علی بود.

آن شب هوا سرد بود و برف باریده بود مهرداد پشت گردن رهام را گرفت و کشان کشان به داخل حیاط انداخت رهام داخل برف‌ها قدم می‌زد که شاید دل پدر به رحم آید و اجازه دهد به خانه برگردد، پشت پنجره بزرگ پذیرایی ایستاد و داخل پذیرایی را نگاه می‌کرد که پدر رگ پدر بودنش بیدار شود.

پاهای رهام از شدت سرما کرخت شده بود.

مهرداد با فریاد گفت برو بیرون اگه بیام توی برفا می‌کشونمت.

رهام پاهایش را به طرف سوییت مش صفر کج کرد که مهرداد از پشت پنجره متوجه شد و گفت اگه بری پیش مش صفر اونجا رم رو سرت خراب می‌کنم، رهام دوباره پشت پنجره برگشت که مهرداد به داخل حیاط رفت و با فریاد گفت اینجا جای آدم معتادی نیست که علاوه بر خوردن و خوابیدن و کشیدن دزدی هم بکنه.

رهام از ترس پدر پا به فرار گذاشت که یک لحظه در حین دویدن پایش لیز خورد و روی یخ‌ها افتاد خون از سر به طرف صورتش پایین آمد و روی صورتش انگار جوی کوچکی بود که راه افتاد و به نزدیک دهانش رسید.

مهرداد یک لحظه به رهام نگاه کرد و بعد مش صفر دوان دوان با احتیاط به طرف رهام رفت.