معرفی و دانلود کتاب ایستگاه آخر؛ انباری
برای دانلود قانونی کتاب ایستگاه آخر؛ انباری و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب ایستگاه آخر؛ انباری
کتاب ایستگاه آخر؛ انباری اثری از مهدی دانا و رمانی عاشقانه و اجتماعی است که سرگذشت یک نویسندهی جوان را به قلم خود او و از زاویه دید اول شخص روایت میکند. او در این رمان، در انباری خانهاش که آخرین پناهش محسوب میشود، مینشیند و مفصلا به شرح داستان زندگیاش میپردازد.
دربارهی کتاب ایستگاه آخر؛ انباری
اثری که پیش رو دارید، کتاب ایستگاه آخر؛ انباری یک رمان اجتماعی و عاشقانه است که به قلم مهدی دانا به رشتهی تحریر درآمده. این رمان داستان نویسندهی جوانی را بازگو میکند که به انباری خانهشان پناه برده و به مرور وقایعی میپردازد که بر سرش آوار شده است؛ عشق، خیانت، اخراج و افتادن به زندان از جمله بلاهایی است که او از سر گذرانده و حالا به روایت تمام و کمال آن میپردازد.
انباری خانهی نویسندهی داستان ما یک انباری معمولی نیست. شباهت بسیاری به انباری خانهی کودکیاش دارد. اتاقی است که آن را با نقاشیها، تصاویر و وسایل خاطرهانگیز پوشانده و به موزهی خاطرات تبدیل کرده است. هر قسمت از گوشه و کنار آن خاطرهای جاخوش کرده و میتواند ساعتها و ساعتها بنشیند و در جزئیات آن غرق شود. مینشیند و هر حرف ناگفتهای را مینویسد و در میان سطرها و کاغذها غرق میشود. یک تلفن سبز قدیمی تنها نقطهی اتصال این انباری با جهان بیرون است و این نقطهی اتصال را هم تنها یک نفر در اختیار دارد: کسی که دوستش دارد.
گفتنی است که ماجرای کتاب ایستگاه آخر؛ انباری بارها از انباری خانه فراتر میرود. راوی داستان ما زمانی به زندان میافتد. در زندان با آدمهای مختلفی آشنا میشود و سرگذشتهای باورنکردنی بسیاری را از نظر میگذراند که شرح این سرگذشتها در اثر حاضر آمده است و در داستان عاشقانهی راوی در هم پیچیده است.
کتاب ایستگاه آخر؛ انباری به زبان ساده و از زاویه دید اول شخص روایت میشود. این کتاب به همت نشر البرز روانهی بازار کتاب ایران شده است.
کتاب ایستگاه آخر؛ انباری برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به ادبیات داستانی معاصر ایران علاقه دارید، کتاب ایستگاه آخر؛ انباری را مطالعه کنید.
در بخشی از کتاب ایستگاه آخر؛ انباری میخوانیم
روز تولدم زندانیها به سرگروهی سپهر تصمیم گرفته بودند برایم جشنی مختصر بگیرند. اما هر چه بقیه بیشتر شادی میکردند، دلم بیشتر میگرفت. من حتی قدرت این را نداشتم مثل دیگران در لحظه زندگی کنم و لذت ببرم. همیشه شادبودنم موکول میشد به تمامشدن چیزی. مدرسهام که تمام شود، بعدش حتماً فرصتی برای شاد بودن دارم. اگر کارم تمام شود، بعدش حتما آدم شادتری خواهم بود. حالا هم خوشحالیام موکول شده بود به بعد از آزادشدنم که البته این بار معقولانهتر بهنظر میرسید.
یاد سالی افتادم که رفته بودم اردو؛ همراه بچههای مدرسه با اتوبوسی آبی. چند ساعتی که از حرکتمان گذشت، شام را بینمان پخش کردند. مرغ تکهشده با گوجه و نان. همین که اولین تکه مرغ را گذاشتم لای نان و گاز زدم دندانم شکست. یک استخوان لعنتی را توی تاریکی ندیده بودم و همان رفت زیر دندانم. آنقدر دلهره گرفته بودم که فکم تکان نمیخورد. به بقیه نگاه کردم که با ولع غذا میخوردند و بغض گلویم را گرفته بود. نتوانستم غذایم را تمام کنم. تمام شب را توی اتوبوس بیدار ماندم و از درد دندان به خودم پیچیدم. صبح، وقتی رسیدیم به اردوگاه، بچهها تازه از خواب بیدار شدند و از اتوبوس پریدند پایین. اما من، علاوه بر دنداندرد، گرسنگی و بیخوابی هم امانم را بریده بود. طی چهار روزی که در آن اردوگاه اقامت داشتیم، هیچ لذتی از اردو نبردم. فقط دنبال چارهای بودم تا بتوانم آن دنداندرد لعنتی را مهار کنم و کمی غذا بخورم. چهار روز سپری شد و ما از آن اردو برگشتیم. رفتم دندانپزشکی و دندانی را که سوهان روحم شده بود کشیدم. چند سال بعد یکی از بچههایی را دیدم که توی آن اردو همراهم بود. مسرورانه گفت هنوز عکسهایی را که در آن اردو گرفتهایم نگه داشته و قرار شد نسخهای از آن عکسها را برایم بفرستد. بهمحض اینکه عکسها را دیدم جای خالی دندانم تیر کشید. هر بار که به آن عکسها نگاه میکردم طعم تلخ میخک و مُسکنهایی که با التماس از مربیها میگرفتم میآمد توی دهانم.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب ایستگاه آخر؛ انباری |
نویسنده | مهدی دانا |
ناشر چاپی | نشر البرز |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 96 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-235-265-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی، کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی |