معرفی و دانلود کتاب امیکال
برای دانلود قانونی کتاب امیکال و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب امیکال
کتاب امیکال، ماجرای عاشقانه و خواندنی را پیش روی علاقهمندان به ادبیات داستانیِ ایرانی قرار میدهد. زهرا خطائی کرباسدهی، نویسندهی کتاب، داستان عاشقیها و جوانیهای دختری با نام نازنینزهرا را در این اثر گنجانده است. شخصیت اول داستان، بهتازگی راهی دانشگاه شده و عشق سوزانی را تجربه میکند. هیجانهای دوران جوانی در حین مطالعهی کتاب حاضر در ذهن خواننده تداعی میشود.
دربارهی کتاب امیکال
کتاب امیکال، خواننده را با داستانی عاشقانه و جذاب همراه میکند. زهرا خطائی کرباسدهی، نویسندهی کتاب، با قلمی سرشار از احساسات و ظرافت، دنیای دختران جوان و لایههای پنهانی احساسات آنها را شکافته و خواننده را در این اثر با شخصیت نخست داستان، نازنینزهرا، آشنا میکند. نازنینزهرا، دختری جوان است که با چالشهای دوران جوانی دستوپنجه نرم میکند و گرفتار احساسات آتشین دوران شباب میشود. در کنار شخصیت اصلی، نویسنده توجه ویژهای به پرداخت دیگر شخصیتهای این داستان اختصاص داده است. گفتگوهای میان شخصیتهای جوان داستان، حسوحالی جوانپسند دارد تا خواننده از شور و حال شخصیتهای داستان به وجد بیاید و به مطالعهی ادامهی داستان مشتاق باقی بماند.
داستان کتاب امیکال، با حضور نازنینزهرا در ترم نخست دانشگاه آغاز میشود. شخصیت اول داستان، دختری زیبارو است که به همراه خانوادهاش بهتازگی به منزل محلهی جدید اسبابکشی کردهاند. به همین دلیل، دوستهایش را از دست داده و بهراحتی با غریبهها، دوست نمیشود. از قضای روزگار، همدانشگاهیهای نازنینزهرا، در لحظه نخست ورود او به دانشگاه، حسابی او را تحویل میگیرند و برخلاف تصور نازنینزهرا، رابطهای دوستانه میان آنها شکل میگیرد. زیبایی چهرهی این دختر جوان و اخلاقش باعث میشود تا یکی از همدانشگاهیهای پسر از او خواستگاری کند.
در ادامهی داستان امیکال، نازنینزهرا، دست رد به سینه این پسر میزند. بااینحال ازآنجاییکه آدمی را از عشق گریزی نیست، شخصیت اول داستان به دنبال اتفاقهایی پیشبینینشده به جوان برومندی با نام رایان، نَرد عشق میبازد. این عاشقی، آتشی به جان نازنینزهرا میاندازد و ماجراهای پیشبینینشده و خواندنی را پیش روی خواننده قرار میدهد. در کنار اتفاقهایی که برای نازنینزهرا در این داستان رخ میدهد، ماجراهای جالبی نیز برای دیگر شخصیتهای داستان اتفاق میافتد. ترکیبی از شخصیتهایی با پرداخت قوی، مضمونی عاشقانه و فضایی باورپذیر، کتاب امیکال را به اثری تبدیل کرده که علاقهمندان به داستانهای عاشقانهی ایرانی بهراحتی نمیتوانند آن را کنار بگذارند.
کتاب امیکال را انتشارات گنجور، چاپ و روانهی بازار کرده است.
کتاب امیکال برای چه کسانی مناسب است؟
تمامی طرفداران داستانهای عاشقانهی ایرانی بهعنوان مخاطبهای کتاب امیکال بهحساب میآیند.
در بخشی از کتاب امیکال میخوانیم
ساره هم با لپهای سرخ و سفید آمد داخل. این ساره هم مشکوک میزند. زمان دیدن فیلم مورد علاقه ما شده بود. من خیلی از آن فیلم خوشم میآمد مخصوصاً از بازیگرانش. صدای پچپچ ساره و افسانه بلند شد. به آنها گفتم: اَه بسه دیگه بزارید فیلم رو ببینیم که نفری یک پرتقال به سر من و دریا زدند. من که حسابی عصبی شدم و گفتم: حیف که فیلم شروع شد وگرنه حالتون رو میگرفتم. دریا هم یک چشمغره حسابی به انها رفت. بعد از فیلم میوههای ظرف را به سمت هم پرتاب میکردیم و میخندیدیم. دیگه نزدیکهای صبح بود که شیطونی را کنار گذاشتیم و خوابیدیم. صبح مادرم بیدارمان کرد و بعد از نیم ساعت رفتیم و صبحانه خوردیم. بعد از جمعآوری صبحانه نشستیم پای تلویزیون. کمکم داشت ناهار میشد که حرکت کردیم. علیرضا ما را تا کلاس رساند. من هم یک گاز از صورت اصلاح شدهاش گرفتم و گفتم: دستت درد نکنه داداش گلم. او هم درحالیکه لبخند میزد گفت: قابل شما رو نداشت.
تقریباً با گرامر زبان به طور کامل آشنا شدیم؛ اما تو مکالمه کمی مشکل داشتیم که آن هم با زحمتهای خانم سلیمانی کمکم رفع میشد. در کل کلاس خوبی بود. وقت خوردن ناهار شد و از خانم سلیمانی دعوت کردیم که ناهار را با ما صرف کنند که ایشون هم باکمالمیل قبول کرد. قرار شد به خانهی ساره برویم. ساره زودتر رفت تا به مادرش کمک کند. تازه عمل قلب کرده بود. ساعت هفت بود که رسیدیم خانه ساره. پدر و برادر ساره خانه نبودند. با خاله سلامعلیک کردیم و وارد شدیم. به داخل اتاق ساره رفتیم و لباسهایمان را در آوردیم و بعد به اتاق پذیرایی رفتیم و با لب تاب آهنگ گذاشتیم. رو به بچهها گفتم: آخ بچهها گیرکرده، بچهها هم درحالیکه تعجب کرده بودند با هم گفتند: چی؟ زدم زیر خنده. قیافههاشون خیلی بامزه شده بود، با خنده گفتم: قر. بعدش همگی خندیدیم. بعد از کلی شیطونی مادر ساره ما رو برای شام صدا کرد. شام قرمهسبزی بود. چنان هوس کرده بودم که دو تا بشقاب خوردم. خیلی خوشمزه بود. بعد از شام خاله گفت: بچهها بیاید میوه بخورید.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب امیکال |
نویسنده | زهرا خطائی کرباسدهی |
ناشر چاپی | انتشارات گنجور |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 177 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-7233-67-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان عاشقانه ایرانی، کتابهای داستان و رمان اجتماعی ایرانی |