معرفی و دانلود کتاب گرگ دریا

معرفی کتاب گرگ دریا

کتاب گرگ دریا اثر جک لندن اثری جاودانه است که در دسته‌ی رمان‌های کلاسیک قرار می‌گیرد. این کتاب داستانِ شخصیتی نازپرورده است که در تندباد حوادث می‌آموزد چطور بالغانه و پخته برخورد کند. همفری ون ویدنِ روشنفکر در امواج دریا به دست کاپیتانی سنگدل گرفتار می‌شود، کسی که قرار نیست به این راحتی او را رها کند.

درباره‌ی کتاب گرگ دریا

جک لندن (Jack London) در کتاب گرگ دریا (The Sea Wolf) شما را به سفری چندجانبه دعوت می‌کند: سفری به فلسفه و روانشناسی در دریایی مواج که کاپیتانش چندان با ساکنان مهربان نیست.

احتمالا وقتی همفری ون ویدن، قهرمان داستان پا به عرشه‌ی کشتی می‌گذاشت هرگز خیال نمی‌کرد که سرنوشتی چنین غمگین و بی‌رحمانه انتظارش را بکشد. جک لندن در ابتدای داستان به ما تصویری از قهرمان روشنفکری را می‌دهد که برای دیدن دوستش سوار کشتی شده است اما بنا نیست که این کشتی سلامت به مقصد برسد. وقتی دریای طوفانی کشتی همفری را درهم می‌شکند، نجات‌دهنده‌ای به یاری آن‌ها می‌آید که هزاربار شقی‌تر از عزرائیل است. ناخدای کشتی شبح (Ghost)، ولف لارسن که آمیزه‌ای است از شجاعت، بی‌رحمی و هوش سرشار. او همفری را از مرگ نجات می‌دهد اما به‌جای رساندن او به مقصد، به کار سخت وادارش می‌کند، چیزی که همفری پیش‌تر به خواب هم نمی‌دید. با پدیدار شدن ماد بروستر، زنی نمادین و پیام‌آور، اوضاع از این هم پیچیده‌تر می‌شود؛ آیا قهرمان داستان بالاخره از این کار اجباری و وضع فلاکت‌بار خلاصی می‌یابد؟ با خواندن کتاب به پاسخ این سوال خواهید رسید.

نکته‌ی درخشان رمان در نوع رابطه‌ی دو شخصیت همفری و ولف است. این دو که هریک دنیای متفاوتی دارند و پیش‌زمینه‌ی زیستی مختلفی داشته‌اند، به دست سرنوشت گرفتار آمده‌اند و رشد هریک، خصوصاً همفری، در گرو این ارتباط دوجانبه است. برهم‌کنش این دو یادآور فلسفه‌ی زندگی است: امتزاج خشونت و تفکر، زشتی و زیبایی، لطافت و خشونت. خواننده وقتی به تقابل جهان‌بینی این دو عمیق‌تر می‌نگرد، بیشتر و بیشتر به فکر فرو می‌رود: دیدگاه نهیلیستی و پوچ‌انگارانه‌ی ولف در مقابل ایمان بی‌قیدوشرط همفری به تمدن. به عبارتی بهتر، رمان گرگ دریا تصویر نبردی تمام‌عیار است میان ایدئالیسم و ماتریالیسم، تمدن و توحش.

ممکن است پایان داستان برای شما به‌اندازه‌ی باقی سیر آن مهیج و تکان‌دهنده نباشد اما به محض خواندن آخرین کلمات کتاب درخواهید یافت که دیدگاه شما هم مانند ولف و همفری تکانی خورده است، اگر نگوییم دچار تحول شده. پیش‌بینی می‌شود شما هم مانند بسیاری از خوانندگان دیگر در حین خواندن این کتاب این سوال را از خود بپرسید: انسانیت چیست و از کجا می‌آید؟ از همدلی و مهربانی یا از جنگ ناچار و ناگزیر برای بقا؟ پاسخ قطعی به این سوال شاید در طول زمان حاصل شود؛ نکته‌ای که باعث می‌شود رد این کتاب بر خاطرتان تا مدت‌ها باقی بماند. این کتاب را انتشارات علمی و فرهنگی با ترجمه‌ی روان جواد پیمان به مخاطبان فارسی‌زبان عرضه کرده است.

نکوداشت‌های کتاب گرگ دریا

• یک شاهکار بی‌زمان...‌(Yachting World)
• یک رمان کلاسیک با بالاترین کیفیت ممکن. (Hardy Boat Owner)
• یک رمان کلاسیک سیاه که داستان مردی شهری است که در چنگال ناخدایی خطرناک، دیوصفت و دیوانه گرفتار می‌شود. رمانی ترسناک و تامل‌برانگیز. (Classic Boat)
• حتی اگر نخواهیم بیش از حد از رمان گرگ دریا تعریف کنیم، باید تایید کنیم که این کتاب طراوت و نشاط قابل‌توجهی دارد. (گاردین)

اقتباس‌های‌ فرهنگی و سینمایی از کتاب گرگ دریا

• گرگ دریا در سال‌های 1913، 1920، 1926، 1930و 1975 مورد اقتباس کارگردانانی از کشورهای مختلف قرار گرفت؛ یکی از این اقتباس‌ها توسط مایکل کورتیز، کارگردان آمریکایی صورت گرفت و ادوارد جی. رابینسون در آن به ایفای نقش پرداخت؛
• مینی سریالی دوقسمتی در سال 2009 بر اساس رمان گرگ دریا ساخته شد و سباستیان کخ و تیم راث بازیگران آن بودند؛
• نمایش رادیویی BBC (1991)؛
• کتاب کمیک فرانسوی گرگ دریا (2012).

کتاب گرگ دریا برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به داستان‌های ماجرامحور و طرفداران ادبیات کلاسیک آمریکا می‌توانند از خواندن این اثر لذت ببرند. آن دسته از مخاطبان که با آثار دیگر جک لندن مانند سپیددندان و آوای وحش ارتباط برقرار می‌کنند، این اثر را هم شاهکاری تکرارنشدنی خواهند یافت.

در بخشی از کتاب گرگ دریا می‌خوانیم

ناخدا یا ولف لارسن ایستاد و به مردی که جان می‌کند چشم دوخت‌. تقلا و کشمکش اخیر مرد محتضر با مرگ به قدری سبعانه و در عین حال وحشت‌زا بود که‌ ملاح بی‌اختیار ایستاد و در حالی که دلو کرباسی کج شده را به دست گرفته و آبش را روی عرشه می‌ریخت مات و مبهوت به او نظاره می‌کرد. پس از آنکه آن‌ بدبخت در زیر چنگال‌های مرگ پاشنة پاهایش را چند بار به روی دریچه زد، ساق پاهایش راست و با یک کوشش دردناک سفت شد و سرش از طرفی به طرف‌ دیگر افتاد. دوباره عضلاتش سست و سرش بی‌حرکت شد و آهی که حاکی از خلاصی و نجات از زندگی بود از دل برکشید. فکش پایین افتاد، لب بالایش بلند شد و دو ردیف دندان‌های زردشده از دود توتون نمایان گشت‌. تو گفتی خطوط صورتش به تمسخر و مسخره‌ی دنیایی که ترک می‌کرد به نیش خندی‌ گرویده است‌.

سپس عجیب‌ترین اتفاقی که ندیده بودم روی داد. کاپیتان چون رعد به غرش درآمد و فحش‌ها و ناسزاها چون گلوله‌های مسلسل یکی پس از دیگری به‌ سرعت از دهانش بیرون آمد. این دشنام‌ها و ناسزاها معمولی نبود، هر کلمه‌ی آن با یک دنیا کفر درآمیخته بود و مانند جرقه‌های برق جان‌، گوش و هستی انسان را می‌گداخت‌. هرگز تا به آن روز نظیر آن را نشنیده بودم‌. من عبارات و جملات مؤکدش را، هر چند سراپا کفرآمیز بودند می‌ستودم و در دل به قدرت بیان، استعارات روشن و واضح او آفرین‌ها می‌فرستادم‌. علت خشم و غضب کاپیتان این بود که مرد متوفی که معاون او بوده‌، قبل از عزیمت از سانفرانسیسکو به حد افراط می‌نوشید و حال ولف لارسن را تنها و بی‌کمک در این سفر طولانی و پرخطر دریا ترک می‌گوید.

لزومی ندارد بگویم از شنیدن آن فحاشی‌ها و هرزه‌درآیی‌ها چه تکان عجیبی خوردم‌. من از ناسزا و بدزبانی همیشه نفرت داشتم و از شنیدن آن احساس کردم‌ قلبم را می‌سایند و سرگیجه‌ی عجیبی به من دست داده است‌.