معرفی و دانلود کتاب مهتاب

معرفی کتاب مهتاب

روایتی باورنکردنی از فراموشی انسانیت در زمانه ظلم و دورویی... کتاب مهتاب روایت اسماعیل کاداره از اتفاقی کوچک است که دختری به نام ماریان را در معرض از دست دادن شغل و نابودی آینده‌اش قرار می‌دهد و به ما نشان می‌دهد یک حکومت چگونه می‌تواند هویت، آزادی و حرمت شهروندانش را از آن‌ها سلب کند.

درباره کتاب مهتاب

ماریان دختری جوان، زیبا و محبوب است، اما این خصوصیات چندان مناسب زندگی در یک کشور دیکتاتوری نیستند. او به دلیل روحیه حساس و ملایم خود نسبت به همکارانش رفتاری محترمانه و صادقانه نشان می‌دهد، بی‌خبر از اینکه مورد حسادت و سوظن عده‌ای است که منتظر فرصتی برای آسیب زدن به او هستند و با یک رفتار ساده این بهانه را به دست بدخواهانش می‌دهد: ماریان بعد از برگشت از یک مهمانی دورهمی، برای همکاری که او را تا خانه همراهی می‌کند یک قطعه شعر می‌خواند. بعد از این اتفاق، او خیلی زود مقابل لشگری از بدخواهان قرار می‌گیرد که او را متهم به لکه‌دار کردن حیثیت اداره می‌کنند. این قهرمان صادق و دل رحم اسماعیل کاداره، مجبور می‌شود به تنهایی از خود در برابر عده بسیاری دفاع کند و اتفاقات شوکه‌کننده کتاب مهتاب (Clair De Lune) را رقم می‌زند.

شاید فکر کنید همین توضیح کوتاه برای فهمیدن تمام داستان کافی است، اما صبر کنید. چیزی که کتاب مهتاب را خواندنی می‌کند ماجرای یک بی‌آبرویی نیست. در واقع این دست شایعات را احتمالا می‌توانید از شبکه‌ها و رسانه‌های مختلف بشنوید اما سرگذشت ماریان چیزی فراتر از یک رسوایی ساده است. اسماعیل کاداره در این اثر با دقت، ‌زندگی روزمره مردم زیر سلطه یک حکومت استبدادی را به تصویر می‌کشد که برگرفته از تجربیات واقعی خود او از زیستن در کشوری دیکتاتوری است. او با جزئیات بی‌مانندی که بیانگر قدرت فوق‌العاده‌اش در مشاهده انسان‌هاست، روابط افراد در یک سیستم فاسد را جراحی می‌کند و با کتاب مهتاب (A Moonlit Night) نشان می‌دهد در یک نظام فاسد، چگونه دورویی، ترس، و خودکامگی جزئی از وجود شهروندان می‌شود.

کتاب مهتاب مناسب چه کسانی است؟

مطالعه این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان‌هایی با زمینه اجتماعی و سیاسی پیشنهاد می‌کنیم.

با اسماعیل کاداره بیشتر آشنا شویم

او مشهورترین نویسنده آلبانیایی است که کودکی خود را در سال‌های پرآشوب جنگ جهانی دوم گذراند و در نظام کمونیستی شوروی تحصیل کرد. با چنین گذشته‌ای، عجیب نیست که اسماعیل کاداره (Ismail Kadare) دغدغه اجتماعی و سیاسی داشته باشد و به دوراهی‌های اخلاقی که افراد تحت سیطره نظام‌های خودکامه و تمامیت‌طلب تجربه می‌کنند بپردازد.

کاداره نویسنده چند رمان، داستان کوتاه، مجموعه شعر و نمایش‌نامه است و از او به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان زمان ما شناخته می‌شود. آثار او به چهل زبان دنیا از جمله فارسی ترجمه شده‌اند که شاید «سریر سرخ» مشهورترین آن‌ها در ایران باشد. لازم به ذکر است که کاداره در سال 1996 به عنوان عضو وابسته خارجی آکادمی علوم اخلاقی و سیاسی مقر کارل پوپر انتخاب شد و در 1993 جایزه مدیترانه خارجی را دریافت کرد. او همچنین در سال 2005 برنده جایزه بین‌المللی من بوکر شد و در 2009 نیز جایزه شاهزاده آستوریاس را به دلیل فعالیت‌های ادبی خود دریافت کرد.

در بخشی از کتاب مهتاب می‌خوانیم

آن مجلس رقص تنها آغاز نقشه‌ای بود که بعدها توطئه‌ای حقیقی علیه ماریان می‌شد. هیچ‌کس قادر نبود ترتیب دقیق مسائل کوچکی را بنویسد که پشت سر هم اتفاق افتاد (بعضی‌شان آن‌قدر بی‌اهمیت بود، یا لااقل چنان بی‌اهمیت به نظر می‌رسید که نمی‌شد واقعه نامیدشان)، و هیچ‌کس هم نمی‌توانست بگوید چطور نظرها سوق پیدا کرد به سمت شایعات، تردیدها، دلایل له یا علیه و رفتارهایی ناشی از نوعی روان‌پریشی که همواره افراد بیشتر‌ و‌ بیشتری را در گرداب خود فرومی‌بلعید.

با آنکه این عناصر مختلف با هم درآمیخته شده بودند، اما تصویر نهایی واقعیات به این شکل بود: ماریان از همان شب، یا بهتر است بگوییم از روزهای بعد، شاهد کاهش چشمگیر اعتبار خود بود. تغییر وجهۀ او به طور کلی ناشی از این بود که با گزمند ارتباط داشت (طبیعتاً مخفیانه، که گناهش را سنگین‌تر می‌کرد) و نامزدی گزمند با نورا این مسئله را برملا کرده بود.

اینکه ماریان، این دختر جوان و آزاداندیش، با کسی رابطه‌ای داشته باشد ابداً غیرعادی نبود و هیچ‌کس به این فکر نمی‌کرد که از او گله‌ کند. حتی رابطۀ قبلی‌اش با فیلیپ، با اینکه تا حدی وجهه‌اش را لکه‌دار کرده بود، در نگاه برخی آن‌قدر مذموم و ناپسند نبود که رابطۀ دیگر بود. آن‌ها‌ ماریان را به خصوص به این دلیل نمی‌بخشیدند که در دوره‌ای با گزمند رابطه برقرار کرده بود که او می‌خواست نامزد نورا شود. بنابراین این ظن وجود داشت که او خواسته است سعادت دوستش را زایل کند.

البته در این ماجرا خود گزمند هم چهرۀ چندان موجهی نداشت. ماریان به کنار، گزمند چطور توانسته بود به این نقش دوگانه تن بدهد؟ اگر در نهایت برخی جزئیات که به اوضاع سر‌و‌سامان می‌داد فاش نشده بود، شاید در این مسئله غور و تفحص بیشتری می‌شد. طبق این روایت، ترتیب اتفاقات به این شکل بود: ماریان در شبی مهتابی سفرۀ دلش را پیش گزمند باز کرده بود و گزمند...