معرفی و دانلود کتاب فونتامارا
برای دانلود قانونی کتاب فونتامارا و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب فونتامارا
آزادی حق هر ملتی است. تصور آن مقدس و رسیدن به آن قطعی است. خشم انسانها، خودکامگان را از تخت فرو میکشد: این قانون تاریخ است. اگر باور ندارید و تصور میکنید پرنده تا ابد در قفس خواهد ماند کتاب فونتامارا شما قانع خواهد کرد. اینیاتسیو سیلونه یکی از کسانی بود که در اوج حکومت فاشیستی موسولینی، کورسوی امید را یافت و شمایل آن را در داستان خود توصیف کرد. این داستان برای مردم تحت ستم دنیا آشناست. گویی خود در این قصه زیستهاند. رمان فونتامارا ماجرای مردم ستمکشیدهای است که میخواهند دیکتاتور آدمکش را از میان بردارند و خود سرنوشتشان را انتخاب کنند. آیا آنها موفق میشوند؟
دربارهی کتاب فونتامارا
صبح روز 26 آوریل 1945 جوخهی اعدام آماده شد. اسلحهها روبهرو را نشانه گرفتند. اسثتناء اینبار تیرها بهحق و برای اجرای عدالت شلیک میشدند. دیکتاتور حکومت فاشیستی ایتالیا، بنیتو موسولینی ،بهدست مردم، تیرباران شد. جسد او در میان هجوم جمعیتی که 21 سال تحقیر و شکنجه را تحمل کرده بودند، رها شد تا شاید مردم زجر کشیده با دیدن مرگ او، گوشهای از آلام خود را تسکین دهند. موسولینی منفورترین فرد در تاریخ ایتالیاست که اگر امکانش وجود داشت، باید میلیونها بار مجازات میشد. دربارهی جنایتهای این دیکتاتور فاشیست صدها فیلم ساخته و هزاران داستان نوشته شده است. کتاب فونتامارا (Fontamara) نیز یکی از بهترینهای آنان است.
اینیاتسیو سیلونه (Ignazio Silone) صرفاً مرثیهخوان دردهای مردم نیست، او ترسیمگر یک قیام است. ماجرای کتاب فونتامارا از رنج مردمی آغاز میشود که به صریحترین شکل ممکن، تحقیر میشوند و عاقبتی ندارند جز مرگ در فقر و فلاکت. اهالی دهکدهی فونتامارا تحت ستم شهردار ظالم خود هستند. چند سال بیشتر از زمان ورودش به روستا نگذشته. زمانی که این شهردار به روستا آمد، به مردم قول داد تا رفاه و آزادی را برایشان به ارمغان بیاورد؛ اما حالا نمیتواند، یا بهتر است بگوییم نمیخواهد، خورد و خوراک و آذوقهی مردم را تأمین کند! او بیاصالت و دروغگو است و جنایتهایش را از طریق گروه «لباس سیاهها» بر مردم اعمال میکند. آنها گروهی شبهنظامی هستند و برای حزب فاشیست ایتالیا کار میکنند. مسئولیت آنها دستگیری و کشتار مردم است. لباس سیاهها در روستای فونتامارا جولان میدهند. مردم را غارت میکنند، مخالفان را به قتل میرسانند. دزدان را آزاد میگذارند. به زنان تجاوز میکنند و شهردار حامی آنهاست.
در این روستا، فردی به نام دونچیر کوستانتسا حضور دارد که شریک دزد و رفیق قافله است. او تمام تصمیمات ظالمانهی شهردار را در میان جملات زیبا میپیچد و سعی میکند تا مردم را قانع و راضی نگهدارد، اما مگر مردم تا چه زمانی فریب میخورند؟ حکومت ظالم، جان رعیتهای فونتامارا را به لبشان رسانده و کاسهی صبر مردم را سرریز کرده است. ظلم شهردار فاشیست آنچنان غیرقابل تحمل میشود که دهقانان جانشان را بر کف میگیرند و راه رهایی را تا انتها طی میکنند. غم آنها به خشم تبدیل شده و تنها یک چیز میخواهند: انقلاب.
کتاب فونتامارا در زمان اوج جنایات فاشیسم ایتالیا، سال 1931، نوشته شدهاست. بدیهی است موسولینی نیز همچون باقی دیکتاتورهای تاریخ، اجازهی چاپ و پخش داستانی که علیه او و در نقدش باشد را نمیداد. نخستین نسخهی کتاب فونتامارا در سال 1933 و در کشور سوئیس منتشر و در جهان توزیع شد. مردم ایتالیا تا بعد از پایان جنگ جهانی نمیدانستند گوشهای از رنجهایشان به گوش دنیا رسیده است. آنها نیز مثل تمام مردم ستمکشیده تصور میکردند، در این دنیا بیصدا و تنها ماندهاند اما واقعیت اینگونه نبود. اواسط سال 1945 بود که آمریکا، شاهکار اینیاتسیو سیلونه را به دست مردمی رساند که بهتازگی تخت حکومت دیکتاتور را واژگون کرده و از بند اسارت رها شده بودند.
کتاب فونتامارا با ترجمهی منوچهر آتشی در انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است و هماکنون در دسترس علاقهمندان قرار دارد.
کتاب فونتامارا برای چه کسانی مناسب است؟
در جهان امروز، مقاومت کاری تماموقت و روزمره است. انسانها راهی جز ایستادگی و مقاومت ندارند. کتاب فونتامارا مملو از تمرین ایستادگی و مبارزه با خودکامگی ظالمان است. حتی اگر به داستان و رمان تاریخی علاقه ندارید، فونتامارا حس تحسین را در درون شما زنده میکند.
در بخشی از کتاب فونتامارا میخوانیم
شب قبل از حرکت سراغ براردو را گرفتم تا راجع به پسرم سفارش هایی بکنم، او را در مغازۀ الویرا پیدا کردم که روی بستری از بوریا همانجا که دامیانوی بدبخت دراز میکشید، نشسته بود. من شروع کردم به براردو بگویم که «من نمیخوام پسرم بیش از روزی ده ساعت کار سنگین بکنه!»
اما رافائل اسکارپونه که وارد شد، ناچار شدم حرفم را ناتمام بگذارم. او عدهای از افرادی را که بیرون منتظرش بودند، آورد تو. به محض این که وارد شد با صدای بلند گفت: «انقلاب تا سولمونا رسیده!»
براردو شیفتهوار پرسید: «کدوم انقلاب!»
«منظورتون از کدوم انقلاب چیه؟»
براردو خندهکنان پرسید: «انقلاب چرندبافها؟»
اسکارپونه بدون چرندگویی توضیح داد: «رعایای سولمونا، انقلاب کردن».
براردو با دیرباوری پرسید: «کی این حرف را به شما گفت؟»
اسکارپونه لختی درنگ کرد و سپس گفت: «بالدیسرا».
«کی به بالدیسرا گفته؟»
اسکارپونه جواب داد: «این دیگه سرّیه».
«پس راست نیست!» این را براردو به عنوان خاتمۀ کلام گفت و موضوع را برگرداند سر گفتوگوی خودمان که قطع شده بود. اسکارپونه به کوچه رفت و ونردی سانتو را که در آنجا منتظر بود، صدا کرد و به او گفت که برود و کفاش را بیاورد. در حال انتظار که بودیم نفس در سینۀ همه حبس شده بود. بالدیسرا سبب شد که تا مدتی مورد ریشخند قرار گیرد.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب فونتامارا |
نویسنده | اینیاتسیو سیلونه |
مترجم | منوچهر آتشی |
ناشر چاپی | انتشارات علمی و فرهنگی |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 246 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-436-323-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی |