معرفی و دانلود کتاب اخلاق زنانه نگر

معرفی کتاب اخلاق زنانه نگر

کتاب اخلاق زنانه نگر مدخلی از دانش‌نامه‌ی فلسفه‌ی استنفورد در جهت پرداختن به پژوهش‌های فمینیستی و ضدمردسلارانه و ضدپدرسالارانه است. رزماری تانگ، نانسی مک ویلیامز و آن دانچین به‌عنوان مؤلفان این کتاب، نظریات و اعتقادات اخلاق‌دانان زنانه‌نگر در طول دوران مدرنیسم را شرح می‌دهند و دغدغه‌های موجود در حوزه‌ی مربوطه را واکاوی می‌کنند. این کتاب می‌تواند راهنمایی عالی برای فهم جنبش زنان و اهداف آنان باشد.

درباره‌ی کتاب اخلاق زنانه نگر

در طول تاریخ، زنان از بسیاری از حقوق شهروندی که مردان از آن استفاده می‌کردند، بی‌بهره بوده‌اند. زنان در طول تاریخ برای جایگاه خود به‌عنوان یک انسان تلاش‌های بی‌وقفه‌ای انجام داده‌اند. در واقع، وقتی تاریخ بشر را می‌خوانیم، زنان تا چند دهه پیش حتی نمی‌توانستند کارت اعتباری با نام خودشان داشته باشند یا بسیاری از زنان وقتی ازدواج می‌کردند، بایستی به‌اجبار فامیلی خود را به نام خانوادگی همسرشان تغییر می‌دانند. زنان در اکثر ادوار تاریخ حق رأی نداشته‌اند و تمام این‌ها نمایانگر نمودهای ساختارهای سرکوب، پدرسالارانه و مردسالارانه در تمدن‌های غربی و شرقی است. کتاب اخلاق زنانه نگر (Feminist Ethics) اثر رزماری تانگ (Rosemarie Tong)، نانسی مک ویلیامز (Nancy Williams) و آن دانچین (Anne Donchin) کوشش دارد نشان دهد که وقتی از رویکردهای فکری فمینیسم صحبت می‌شود، چه مواردی هدف قرار می‌گیرند و اساساً زنان آزادی‌خواه در جامعه، سیاست، اقتصاد، زیست شخصی و خانواده به دنبال کدام حقوق یا اخلاقیات هستند.

در همان بخش درآمد کتاب اخلاق زنانه نگر، می‌خوانید که مکتب یا جنبش فمینیسم در چه ابعاد و مقیاس‌هایی با اخلاق سنتی مخالفت می‌ورزد. در واقع، اخلاق سنتی بیشتر بر پایه‌ی باورها، نیازها و اهداف مردانه نوشته شده و همین مسئله زنان را به حاشیه رانده است. در شیوه‌ی سنتی، زن به‌عنوان جنس دوم یا «ضعیف» چندان به‌عنوان فردی قدرتمند، مستقل یا صاحب‌نظر در نظر گرفته نمی‌شود. در شیوه‌ی سنتی، به‌ خصوصیاتی بها و میدان داده شده که به‌لحاظ فرهنگی مردانه هستند و تمایل خاصی به دغدغه‌ها و ویژگی‌های ذاتاً زنانه نشان داده نمی‌شود. رزماری تانگ، نانسی مک ویلیامز و آن دانچین در کتاب اخلاق زنانه نگر به ما می‌گویند که برخلاف شیوه‌های سنتی، مؤلفان و نظریه‌پردازان فمینیستی در جست‌وجوی نوعی از اخلاق جنسیتی هستند که افراد متحمل نیروی سرکوب نشوند.

آن‌طور که در کتاب اخلاق زنانه نگر ادعا می‌شود، وقتی از فمینیسم صحبت می‌شود باید بدانیم که یک پدیده‌ی تازه و نوین نیست. در طول قرون هجدهم و نوزدهم، «اخلاق [ یا اخلاقیات] زنان» موضوع بحث بسیاری متفکران شد. گروه‌هاى متنوع فراوانى از متفکران آن‌طور که رزماری تانگ، نانسی مک ویلیامز و آن دانچین عنوان می‌کنند، پیشگامانی چون کاترین بیچر و الیزابت کیدی استنتون به‌ دنبال پاسخی برای چنین پرسش‌های بنیادین و مهمی بودند: «آیا خصوصیات زنانه‌ی زنان محصول طبیعت/سرشت زیستی است یا برعکس نتیجه‌ی شرایط اجتماعی است؟» و سپس مسائل اساسی‌تری مطرح می‌شوند که پیوندی با حوزه‌های فیزیولوژی و روان‌شناختی ایجاد می‌کنند.

چالش از آن جایی شروع می‌شود که باید گفت آیا واقعاً مرد و زن به‌لحاظ فیزیکی، روانی، زیستی و طبیعی باهم متفاوت هستند؟ و اگر تمایزهای برجسته‌ای میانشان وجود دارد آن‌وقت می‌توان ادعا کرد برابری دارند؟ مسئله پیچیده است و بی‌شک نمی‌توان با توصیفات و ادعاهای سطحی به تأیید یا رد گزاره‌ها پرداخت. رزماری تانگ، نانسی مک ویلیامز و آن دانچین در مدخل پژوهشی و ارزنده‌ی خود سعی می‌کنند تا دریافت‌ها، پرسش‌ها، پاسخ‌ها، تحولات و همچنین تناقض‌های موجود در مبحث مربوطه را عنوان کنند. کتاب اخلاق زنانه نگر توسط مریم خدادادی ترجمه شده و انتشارات ققنوس آن را عرضه کرده است.

کتاب اخلاق زنانه نگر برای چه کسانی مناسب است؟

این اثر به دوست‌داران فلسفه و کسانی که می‌خواهند درمورد فمینیسم مطالعه کنند، توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب اخلاق زنانه نگر می‌خوانیم

طرفداران اخلاق مراقبتى زنانه‌نگر، از جمله کرول گیلیگان و نل نادینگز، تأکید مى‌کنند که نظریه‌ها، اصول، رسوم و خط‌مشى‌هاى اخلاقى سنتى ناکارآمدند، از این جهت که فاقد ارزش‌ها و فضیلت‌هایى هستند که به لحاظ فرهنگى به زنان مربوط‌اند، این ارزش‌ها و فضیلت‌ها را نادیده مى‌گیرند، آن‌ها را پیش‌پاافتاده مى‌دانند یا بى‌ارزش مى‌انگارند. گیلیگان کار خود را به عنوان نقدى بر این اندیشه فرویدى طرح کرد که مردان به لحاظ اخلاقى رشدیافته‌اند، اما زنان چنین نیستند. فروید حقارت اخلاقىِ مفروض زنان را ناشى از رشد روانى‌ جنسى دختران مى‌دانست. پسران از ترس این‌که مبادا پدرانشان آن‌ها را اخته کنند، تعلق خود را به مادرانشان مى‌گسلند، اما دختران همچنان به مادرانشان وابسته مى‌مانند زیرا تهدید اخته شدن قدرتى بر آن‌ها ندارد. در نتیجه این تفاوت میان مذکر و مؤنث که به قالب نظریه درآمده است، دختران على‌الفرض براى پروراندن درکى از خودشان به عنوان عامل‌هاى اخلاقى خودآیین که شخصا مسئول پیامدهاى اعمال خود هستند، بسیار کندتر از پسران عمل مى‌کنند: یعنى به عنوان اشخاصى که یا باید از قواعد جامعه پیروى کنند یا با مجازات‌هاى آن روبه‌رو شوند. به عبارت دیگر، پسران و مردان بیشتر از دختران و زنان به قانون احترام مى‌گذارند.

به نظر گیلیگان، فروید صرفا یکى از آن متفکران سنتى پرشمار است که زنان را اخلاقا فروتر از مردان دانسته‌اند. او نقد مبسوطى بر لارنس کولبرگ، روان‌شناس تربیت، وارد مى‌کند. کولبرگ ادعا مى‌کرد که رشد اخلاقى فرایندى شش‌مرحله‌اى است. مرحله نخست «جهت‌گیرى ناظر به تنبیه و فرمانبردارى» است. کودکان براى پرهیز از درد تنبیه و/ یا دریافت لذت پاداش، کارى را که به آن‌ها گفته مى‌شود انجام مى‌دهند. مرحله دوم «جهت‌گیرى نسبى‌گرایانه ابزارى» است. بر اساس مفهوم بده‌بستان تو هواى مرا داشته باش تا من هواى تو را داشته باشم کودکان تنها در صورتى نیازهاى دیگران را برمى‌آورند که دیگران نیازهاى آن‌ها را برآورند. مرحله سوم جهت‌گیرى «پسر خوب‌ دختر قشنگ» است. نوجوانان به هنجارهاى غالب چنگ مى‌زنند تا تأیید و عشق دیگران را متوجه خود کنند. مرحله چهارم «جهت‌گیرى ناظر به قانون و نظم» است.

فهرست مطالب کتاب

فهرست
یادداشت
پیشگفتار دبیر مجموعه
اخلاق زنانه‌نگر
درآمد
1- اخلاق زنانه‌نگر: زمینه تاریخى
2- رهیافت‌هاى زنانه‌نگر مراقبت‌محور به اخلاق
3- رهیافت‌هاى زنانه‌نگر جایگاه‌محور به اخلاق
4- نتیجه‌گیرى
اخلاق زیستى زنانه‌نگر
درآمد
1- سرچشمه‌هاى اخلاق زیستى زنانه‌نگر
2- شکوفایى اخلاق زیستى زنانه‌نگر
3- چشم‌انداز رو به گسترش
کتابنامه
واژه‌نامه انگلیسى به فارسى
نمایه