معرفی و دانلود نمایش صوتی مراسم قطع دست در اسپوکن

معرفی نمایش صوتی مراسم قطع دست در اسپوکن

نمایش صوتی مراسم قطع دست در اسپوکن نمایشنامه‌ای جذاب و بی‌بدیل از نویسنده و فیلمساز مشهور بریتانیایی، مارتین مک دونا است. این اثر نمایشی که می‌توان آن را گونه‌ای کمدی سیاه خواند، نخستین بار در سال 2010 و در کشور آمریکا بر روی صحنه رفت. در این کتاب ماجرایی جنون‌آمیز و غیرقابل باور را پی خواهید گرفت؛ داستانِ مردی در جستجوی دستی قطع‌شده‌!

درباره نمایش صوتی مراسم قطع دست در اسپوکن:

مارتین مک دونا (Martin McDonagh) نامی آشنا برای علاقه‌مندان به ادبیات نمایشی است. آثار این نویسنده‌ی پرآوازه‌ی ایرلندی، پس از شکسپیر بیشترین اجرا را در سالن‌های نمایشی لندن داشته‌اند. خشونت بی‌پرده و طنز بی‌رحمانه‌ی نمایشنامه‌های مک دونا، او را بدل به نویسنده‌ای منحصربه‌فرد در دنیای تئاتر کرده است؛ نویسنده‌ای با سبک و سیاقی خاص و تقلیدناپذیر.

مراسم قطع دست در اسپوکن (A behanding in Spokane)، عنوانِ یکی از مطرح‌ترین و البته، جسورانه‌ترین آثار اوست. در این نمایشنامه‌ی صوتی، ماجرای مردی به نام کارمایکل را خواهید شنید که برای پیدا کردنِ دست خود که توسط گروهی بزهکار در نوجوانی قطع شده بوده است، با چند جوانِ خرده‌خلافکار درگیر چالش‌هایی خشونت‌آمیز می‌شود. او دختر و پسری به نام‌های مریلین و توبی را در اتاق متلی کوچک حبس کرده، و دست گمشده‌ی خود را از آنها طلب می‌کند. چرا که توبی پیش از این ادعا داشت که صاحب دست کارمایکل است، و حاضر است آن را در ازای قیمتی مناسب به وی بفروشد! اما ظاهرا این ادعای نه‌چندان صحیح، قرار است بهایی گزاف برای او به بار بیاورد؛ چرا که کارمایکل فردی نیست که بشود بر سرش کلاه گذاشت!

در تحلیل نمایش‌های مک‌ دونا، بسیاری از افراد بیشتر از هر چیز بر خشونت و جنبه‌های تاریکِ موجود در آثارش تأکید کرده‌اند؛ برخی به این دلیل او را نکوهیده‌اند، و برخی دیگر نیز این امر را نشانه‌ی تلاش او برای بازنماییِ وضعیت انسان در جامعه‌ی مدرن دانسته‌اند. واقعیت اما این است که مک دونا بیش از هر چیز یک هنرمندِ بزرگ، با ذهنی خلاق و بازیگوش است؛ خشونت او از جنس خشونت عریانی نیست که مثلاً در آثار فیلمسازی چون گاسپر نوئه به چشم می‌خورد؛ بلکه خشونتی رقیق‌شده است که از فیلتر طنازی عبور کرده است.

به علاوه او (چه در مقام فیلمساز و چه در مقام نمایشنامه‌نویس،) به گفته‌ی خود و به گواهی کارنامه‌اش، بیش از هر چیز دغدغه‌ی تولید آثاری جذاب را دارد که متناسب با معیارهای زیبایی‌شناختی مورد قبول خودش باشند؛ بنابراین به نظر می‌رسد که برداشت‌های به ظاهر عمیق اخلاقی، قدرت چندانی در توضیح دلیلِ جذابیت و اهمیت آثار مک دونا، خصوصاً نمایشه‌ی قطع دست در اسپوکن‌اش نداشته باشند.

در ارزیابی نهایی، می‌توان گفت که طرحِ اصلیِ وقایع در کتاب مراسم قطع دست در اسپوکن، نسبت به سایر آثار مک دونا ساختاری ساده‌تر دارد؛ با این حال بسط ایده‌ی اصلی به طرزی بسیار هنرمندانه صورت گرفته، و دیالوگ‌ها همچون همیشه، درخشان و کوبنده است.

نمایش صوتی مراسم قطع دست در اسپوکن مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به درام معاصر و طرفداران گونه‌‌ی کمدی سیاه، بی‌شک شیفته‌ی این اثر خواهند شد.

با مارتین مک دونا بیشتر آشنا شویم:

وی به سال ۱۹۷۰، در لندن و در خانواده‌ای ایرلندی به دنیا آمد. چهارده ساله بود که با دیدن یکی از آثار دیوید ممت بر صحنه‌ی نمایش، شیفته‌ی تئاتر شد و تصمیم گرفت نویسنده شود. تحصیل را نیمه‌کاره رها کرد و با شور و شوقی وصف‌ناپذیر به نوشتن پرداخت. طی مدت زمانی کم، ده‌ها طرح و قصه‌ی سینمایی نوشت و برای هر تهیه‌کننده‌ای که می‌شناخت ارسال کرد؛ آثار او همگی بدون استثنا رد شدند! بعد از این روی به نمایشنامه‌نویسی آورد، و شش اثر خلق کرد که به سرعت شهرتی فراوان کسب کردند و بدل به کلاسیک‌های تئاتر انگستان گشتند. مشهورترین کار در میان این شش اثر، ملکه‌ی زیبایی لی‌نین نام دارد. از دیگر آثار مهم مارتین مک دونا می‌توان بدین عناوین اشاره کرد: «مرد بالشی، غرب غم‌زده، مأمورهای اعدام، یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه، جمجمه‌ای در کانه‌مارا.»

برخی از افتخارات مارتین مک دونا:

- برنده جایزه دایره جوایز منتقدان تئاتر برای نمایشنامه ملکه زیبایی لی‌نین
- برنده جایزه Drama Desk برای نمایشنامه ملکه زیبایی لی‌نین
- برنده جایزه لارنس الیویه برای نمایشنامه ستوان آینیشمور
- برنده بهترین نمایش‌نامه تازه منتشر شده در سال ۲۰۱۶ برای نمایش‌نامه مأموران اعدام
- برنده جایزه اسکار بهترین فیلم کوتاه اکشن
- نامزد دریافت سه جایزه اسکار
- در سال 2018 موفق به کسب سه جایزه BAFTA از چهار نامزدی و دو جایزه گلدن گلوب از سه نامزدی برای فیلم سه بیلبورد خارج از ابینگ میزوری

در بخشی از نمایش صوتی مراسم قطع دست در اسپوکن می‌شنویم:

- سلام مامان. همین الان اتاق گرفتم توی هتل یه جایی به اسم تارلینگتون. پنج، شش، هفت، نه، صفر، نه، دو، دو تا یک، اتاق هفده. اینجا همه چی روبه‌راهه. امیدوارم اونجا هم همه چی روبه‌راه باشه. چند روزه نتونستم باهات حرف بزنم. امیدوارم هیچ اتفاق بدی نیفتاده باشه. راستشو بخوام بگم، یه ذره نگرانم. برای همین، به محض اینکه این پیغامو گرفتی بهم زنگ بزن. باشه؟ دوباره می‌گم، شماره‌ی اتاق پنج، شش، هفت، نه، صفر، نه، دو، دو تا یک، اتاق هفده. واقعا هیچ چیز بیشتری نیست که بخوام بهت بگم. عاشقتم.

(صدای در زدن)

- من سایه‌ی پاهاتو می‌بینم آقا.
- ها؟
- سایه‌ی پاهاتو می‌بینم.
- سایه‌ی پاهامو می‌بینی؟
- در نتیجه می‌دونم اونجایی.
- خب، منم نگفتم اینجا نیستم.
- خب، جواب منو هم ندادی.
- خب من حق دارم تا وقتی دارم از چشمی در اتاقم نگاه می‌کنم و مطمئن می‌شم پشتش آدم درستیه جواب کسی رو ندم! حق ندارم؟
- فکر کنم...

فهرست مطالب کتاب صوتی