معرفی و دانلود کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم

معرفی کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم

کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم، حاصل مصاحبه‌ی کارل سیدشترم با سایمون کریچلی، یکی از تأثیرگذارترین فیلسوفان جهان معاصر، است. در میانه‌ی گفت‌وگوهای بداهه و غیررسمی این دو، نظریه‌هایی فلسفی با زبانی طنز بیان می‌شوند. کریچلی در این اثر، رویکرد کتاب‌های خودیاری را نقد می‌کند و از هر دری سخن می‌گوید: علم و دین، شعر و سیاست، عشق و طنز، زندگی و مرگ.

درباره‌ی کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم

از چه زمانی شادی، خرد و رضایت به سنگ‌بنای یک زندگی پربار تبدیل شد و کسانی که با افسردگی و بی‌ثباتی دست‌وپنجه نرم می‌کردند، به افرادی غیرعادی بدل گشتند؟ چرا کتابی چون «نگران نباش، زندگی کن» (How to Stop Worrying and Start Living) از دیل کارنگی، اثری پرخواننده شد؟ چرا فلسفه هم در خدمت همین آرمان‌های خودیاری درآمد و نظریه‌های بسیاری از فیلسوفان مانند مارکوس اورلیوس، اپیکور، مونتنی و... به راهنمای عملی یک زندگی موفق تبدیل شدند؟ عنوان کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم (How to Stop Living and Start Worrying)، مشخص می‌کند که سایمون کریچلی (Simon Critchley) قصد دارد چنین رویه‌ای را به سخره بگیرد و آن را نقد کند. او در مصاحبه با کارل سیدشترم، رویکردی جدید به فلسفه را نشان می‌دهد که شاید کمی انتقادی و مخرب باشد، اما زندگی واقعی را به ما نشان می‌دهد.

کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم با طرحی از زندگی اولیه و حرفه‌ای سایمون کریچلی شروع می‌شود. او از شیفتگی خود به موسیقی پانک در اوایل دهه‌ی 1970 میلادی می‌گوید؛ راجع‌به مجموعه‌ کتاب‌های هاکسلی، اورول و سارتر حرف می‌زند؛ نحوه‌ی علاقه‌مند شدنش به آلتوسر، فوکو و دریدا را توضیح می‌دهد، تمایلات چپ‌گرایانه‌اش را مشخص می‌کند و سرانجام به رویدادهایی چون صدمات جسمی و مرگ پدرش می‌پردازد که زندگی او را دگرگون کرده‌اند. کارل سیدشترم با سؤالاتی غیررسمی و بداهه سعی دارد از میان حرف‌های کریچلی، به زندگی و افکارش پی ببرد.

کریچلی و سیدشترم در فصل دوم کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم، به سراغ فلسفه می‌روند و گفت‌وگو را به نقطه‌مقابل کتاب‌های معمول خودیاری هدایت می‌کنند. سایمون کریچلی که خود نویسنده‌ی طنازی است، با زبانی ساده و روان از موضوعاتی دشوار سخن می‌گوید: شالوده‌شکنی، تناهی، امکانی بودن و... . کریچلی این فرض را که ما افراد آزاد و مختاری هستیم،‌ رد می‌کند و تناهی افراد را منوط به مواردی چون مرگ یا حد ادراک می‌داند. کارل سیدشترم در فصل سوم به نظر هایدگر درباره‌ی مرگ و تناهی برمی‌گردد و در این بحث از کتاب «فیلسوفان مرده» سایمون کریچلی کمک می‌گیرد.

در میانه‌ی کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم،‌ کریچلی به عرفان قرون وسطی بازمی‌گردد و مسئله‌ی عشق را پیش می‌کشد. در فصل چهارم عشق معنوی و درکل مفهوم عشق در ارتباط با مازوخیسم، احساس مالکیت و جنیست زنانه و مردانه مورد بحث قرار می‌گیرد. یکی از مفاهیمی که سایمون کریچلی به آن علاقه‌ای ویژه دارد، طنز است. طنز باعث می‌شود که از بیرون به خودمان نگاه کنیم و موقعیت فعلی‌مان را به سخره بگیریم. انسان‌هایی که از محدودیت‌های خود آگاه هستند، می‌توانند موارد مضحک را در زندگی‌شان ببینند و به خود بخندند. پنجمین فصل کتاب به موضوع «طنز» اختصاص دارد. در آخرین فصل کتاب سایمون کریچلی به همراه دوست نویسنده‌اش، تام مک‌کارتی، با کارل سیدشترم مصاحبه می‌کنند. این دو دوست، با انجمنی با نام «انجمن بین‌المللی دریانوردان مرده» ارتباط میان فلسفه و ادبیات را نشان می‌دهند و در خط مقدم یک جریان آوانگارد تاریخی قرار می‌گیرند.

در این کتاب از فروید، بکت، ایبسن، ارسطو، کافکا و موتزارت می‌خوانید تا وودی آلن و باراک اوباما. سایمون کریچلی در میانه‌ی مصاحبه‌هایش از شکاف میان دانشگاه و زندگی روزمره،‌ هنر والا و فرهنگ عامه، امر مقدس و امر ناپسند می‌گوید و درباره‌ی خودکشی، رنج، سوگ، مرگ و جاودانگی اظهار نظر می‌کند. او که استاد فلسفه‌ی نیواسکول در نیویورک است، از مرزهای دانشگاهی فراتر رفته و برای روزنامه‌ها و مطبوعات مختلفی می‌نویسد.

نشر شوند کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم را با ترجمه‌ی مهرداد پارسا منتشر کرده است.

نکوداشت‌های کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم

• مجموعه‌ گفت‌وگوهایی سرگرم‌کننده با یکی از درخشان‌ترین ستاره‌های فلسفه در عصر حاضر. (ایندیپندنت)
• سایمون کریچلی علاوه بر بیان زندگی‌نامه‌ی جذاب خود، نظریات بسیار دشوار فلسفی را با مهارت تمام بیان می‌کند. (مجله‌ی فیلسوفان)
• اگر به نوشته‌های کریچلی علاقه دارید، حتماً این کتاب را بخوانید. (A Piece of Monologue)
• پس از خواندن کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم، به‌شدت وسوسه شدم به پرسش معروف کامو (آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟) پاسخ مثبت دهم. (دیوید شیلدز، نویسنده‌ی کتاب «در ستایش آرامش»)
• مصاحبه‌های کارل سیدشترم با سایمون کریچلی نشان می‌دهد که من تنها لیورپولی‌ای نیستم که برای «فلسفه‌ی قاره‌ای» می‌جنگم! (مارک توایت،‌ Ready Steady Book)
• صفحات کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم، مملو از خاطرات جذاب و ایده‌های ناب است. در کتاب‌هایی دوبرابر حجم این اثر سایمون کریچلی، این اندازه استدلال و فلسفه‌ورزی دیده نمی‌شود. با این کتاب افکارتان اوج می‌گیرد و در خلسه‌ای دلپذیر فرومی‌روید. (گاردین)

کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم برای چه کسانی مناسب است؟

اگر مثل سایمون کریچلی دوست دارید فلسفه را با زندگی روزمره پیوند دهید، اگر از فلسفه هیچ نمی‌دانید و اگر به دیگر آثار کریچلی علاقه دارید، کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم را در فهرست مطالعاتی‌تان قرار دهید.

در بخشی از کتاب چگونه از زندگی دست بشوییم و دلشوره آغاز کنیم می‌خوانیم

خب من دچار یک سانحه‌ی صنعتی شدم - که خیلی مهم است. سپتامبر 1978 بود و من در کارخانه‌ی داروسازی در هیتچین کار می‌کردم. مجبور شدیم خانه را بفروشیم، و من و مادرم در اوایل 1978 به آن‌جا رفته بودیم. داشتم از دستگاه دارو درمی‌آوردم، دستگاهی بود که پاروهای فلزی‌اش با حدود یک اینچ ضخامت داروها را با هم ترکیب می‌کرد. برای این‌که بتوانم کل داروها را خارج کنم، باید به داخل دستگاه خم می‌شدم و با دست کل آن‌ها را به سمت حفره هل می‌دادم. همان لحظه یک احمقِ بی‌شعور دستگاه را روشن کرد و دستم داخلش گیر کرد. یادم می‌آید رادیو داشت اولین قطعه‌ی «جیلتد جان» را پخش می‌کرد. تنها راه این بود پاروها را خم کنم تا بتوانم دست‌ام را از دستگاه بیرون بکشم. استخوان‌هایم خرد شده بود و تاندون‌هایم پاره شد. دو هفته مهمان بیمارستان بودم و بعد باید سه عمل جراحی انجام می‌دادم. پیوند پوست، جراحی ترمیمی. کلاً آش و لاش. بعد از دو هفته، دکتر گفت می‌توانم دستم را برای خودم نگه دارم. تا آن زمان فکرش را هم نمی‌کردم که ممکن بود دستم را از دست بدهم. اما به‌ قدری آسیب دیده بود که انتظار داشتند عفونت کند و قطع شود. اما بخش بامزه‌ی ماجرا این بود که به‌ خاطر همین دست‌ اسمم در لیستِ معلولین قرار گرفت. پانزده درصد آسیب دیده‌ بود. مثلاً نمی‌توانم دستم را مشت کنم. یک جورهایی سمبلیک است. آن زمان، هجده سال داشتم و تنها کاری که از آن لذت می‌بردم نواختن گیتار و نوشتن آهنگ بود. گیتار را با دست چپ می‌زدم و خب فکر کردم هرگز نمی‌توانم دوباره گیتار بنوازم. افسردگی تمام وجودم را فرا گرفت، کل زمستان، برای شش هفت ماه. و برای غلبه بر افسردگی مشت مشت دارو می‌خوردم. البته افسرده‌تر می‌شدم. در این دوران خیلی به لندن می‌رفتم و با آدم‌های ناجور مثل موادفروش‌ها و امثال این‌ها ول می‌گشتم.

فهرست مطالب کتاب

درآمد
1: زندگی
2: فلسفه
3: مرگ
4: عشق
5: طنز
6: اصالت
کتاب‌شناسی
نمایه‌ی نام‌ها