معرفی و دانلود کتاب نازنین و بوبوک: یازده داستان کوتاه
برای دانلود قانونی کتاب نازنین و بوبوک و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب نازنین و بوبوک: یازده داستان کوتاه
کتاب نازنین و بوبوک یازده داستان کوتاه از فئودور داستایوفسکی، نویسندهی محبوبِ روسیه را دربرمیگیرد. نویسنده این داستانها را ابتدا در ماهنامهی خودش و سپس در کتابی با عنوان دفتر یادداشت روزانهی یک نویسنده به چاپ رسانده است. این داستانها که زمینه و موضوعهای مختلفی دارند، همگی در رابطه با شهر سنپترزبورگ نوشته شدهاند. «نازنین عصیان می کند» و «بوبوک» دوتا از یازده داستانِ کتاب حاضر هستند.
دربارهی کتاب نازنین و بوبوک
کتاب نازنین و بوبوک شامل یازده داستان کوتاه از نویسندهی شهیر و خوشآوازهی روسیه، فئودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoevsky) است. همهی داستانها بهجز داستانِ آخر، از کتاب دفتر یادداشت روزانهی یک نویسنده (A Writer's Diary) انتخاب شدهاند که طیف متنوعی از مطالب را اعماز داستانی و غیرداستانی در خود جای میدهد. این کتابِ دوجلدی، مشتمل بر داستان کوتاه، طرحِ داستانهای نگاشتهنشده، اتوبیوگرافی، گزارشات و ... است. یازده داستانِ منتخب از این اثر که در کتاب نازنین و بوبوک درج شدهاند، از این قرارند: «من که بودم و او که بود»، «پیشنهاد زناشویی»، «نجیب ترین مردم باش، ولی خودت باور مکن»، «همه نقشه، همه نقشه»، «نازنین عصیان می کند»، «یک خاطرهی ترسناک»، «یک رؤیای پر از غرور»، «ناگهان نقاب افتاد»، «خوب میفهمم»، «فقط پنج دقیقه دیر شد» و «بوبوک».
«یازدهم نوامبر 1821 به دنیا آمد. پدرش طبیب بود و از طبقهی اشراف. در 1842 مدرسهی مهندسی قشون را به پایان رسانید. در 1849 به اتهام همکاری با گروه نهیلیستی و رئیس آن روزهای ایشان، محکوم به مرگ شد و پس از یک درجه تخفیف، بعد از آنکه حتی لولههای تفنگ را روبهرویش دید، به سیبری تبعید و بعد از چهار سال زندگی در بین دزدان و آدمکشان و سه سال خدمت در پادگانهای سیبری، بخشوده شد و به پترزبورگ آمد. به او پیشنهاد کردند که با درجهی افسری در همان صنف خودش وارد ارتش شود و از تحصیلات تخصصی خود استفاده ببرد؛ ولی او نپذیرفت و به فعالیت ادبی پرداخت.» شرح کوتاهی که رفت، به سرگذشت یکی از شاخصترین چهرههای ادبی جهان، فئودور داستایوفسکی، اشاره داشت. او در طول سالها فعالیت خود، در زمینهی رماننویسی، داستانکوتاهنویسی و روزنامهنگاری قلم میزد و بشردوستی و دوراندیشی را در آثار خود مورد توجه قرار میداد.
فئودور داستایوفسکی در مجلهای که خود بنیان گذاشت، شماری داستان کوتاه به چاپ رسانید که همگی با مضمونهایی متنوع، به شهر سنپترزبورگ مربوط میشدند؛ جایی که او هنریترین شهر جهان میخواندش. داستایوفسکی این داستانها را با نام یادداشتهای یک نویسنده در تاریخ 1876 چاپ کرد که از میانِ آنها یازده داستان انتخاب و در کتاب نازنین و بوبوک منتشر شد. نویسنده در این کتاب نیز مانند دیگر آثارش شخصیتهایی را به تصویر میکشد که ذاتاً بد نیستند، اما با بدی عجین شدهاند. داستایوفسکی شخصیتپردازیِ روسپیان، جانیها، دیوانهها و بهطور کلی همهی مردمی را که از قهرمان بودن بسیار فاصله دارند، بهدقت انجام داده است؛ بهطوری که عمق بخشیدن به لایههای روان شخصیتها از ویژگیهای منحصربهفرد آثارش محسوب میشود. او در واقع انتقاد خود از اجتماع را در خصیصههای کاراکترهایش میآورد؛ کاراکتراهایی که بدیهایشان سرچشمهای در بیرون دارد و نه در فطرت ایشان.
همهی داستانهای کتاب نازنین و بوبوک به شکل مستقل و جداجدا نوشته شدهاند و قهرمانان آنها هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. فئودور داستایوفسکی این داستانها را خیالی و در عین حال حقیقی میخواند. او آنها را نه داستان میداند و نه یادداشت روزانه و با ذکر مثالی سعی در توضیحِ ماهیت اثرش دارد. داستان بوبوک جایی است که نویسنده به دنیای مردگانی خفته در گورستانی کثیف نزدیک میشود و قادر به شنیدن مکالمههای درون قبرهاست. سرلشکری 57 ساله و دادستانی تازهوارد دو تن از مردگانی هستند که افکار خویش را از زیر سنگ قبرها فاش میکنند.
انتشارات علمی و فرهنگی برخی از برترین و ناشناختهترین داستانهای فئودور داستایوفسکی را در کتاب نازنین و بوبوک به چاپ رسانده. ترجمهی این اثر را رحمت الهی عهدهدار بوده است.
کتاب نازنین و بوبوک برای چه کسانی مناسب است؟
هرآنکس که به خواندنِ داستانهای کوتاه مشتاق است یا از آثار ادبی روسیه استقبال میکند، خواندنِ کتابِ نازنین و بوبوک از داستایوفسکی به مذاقش خوش میآید.
در بخشی از کتاب نازنین و بوبوک: یازده داستان کوتاه میخوانیم
من راه میروم. هی راه میروم. میدانم. میدانم. لازم نیست به من تذکر بدهید: به نظر شما خندهآور نیست که من از یک اتفاق شکایت میکنم و قضیه را به اتفاق حواله میدهم و از این پنج دقیقه گله دارم! ولی آخر این واقعهی مسلمی است، فقط کمی فکر کنید: او حتی یادداشتی از خود باقی نگذاشت، مثلاً «هیچکس را در مرگ من متهم نکنید.» یا نظیر آنچه همهی کسانی که خود را میکشند، از خود باقی میگذارند. اصلاً فکر نکرد که ممکن است لوکریا را قانوناً تعقیب کنند و بگویند که «تو تنها کسی بودی که در خانه با او بودی، پس تو او را از پنجره پرت کردی!» اگر اتفاقی چهارنفر، از عمارت روبهرو و در خیابان ندیده بودند که خودش از پنجره پریده و چطور قبلاً، عکس مقدس در دست، در درگاه پنجره ایستاده و سپس خود را پرتاب کرده است، واقعاً ممکن بود که لوکریا را به ادارهی پلیس ببرند. تمام این وقایع، لحظهای بوده است، لحظهای که در حساب نمیآید.
کاملاً اتفاقی بود که مردم دیدند. نه، آن لحظهای که مصمم شده، اصلاً قضاوت نمیکرده است... یک حملهی ناگهانی و خیالی بوده است! چرا قبلش در مقابل عکس مقدس دعا کرده است؟ آیا معنی این کار، این است که مصمم بوده به جانب مرگ برود و به این منظور دعا کرده است؟ همهی این مدت مثلاً شاید ده دقیقه طول کشیده باشد، وقتی که به دیوار تکیه کرده و ایستاده و سرش را بین دو دست گرفته و تبسم کرده است. در همان لحظه شاید مصمم شده است. شاید یکمرتبه این فکر از خاطرش گذشته است. مغزش آشفته شده و او دیگر نتوانسته است مقاومت کند.
فهرست مطالب کتاب
دربارهی نویسنده
از نویسنده
من که بودم و او که بود
پیشنهاد زناشویی
نجیب ترین مردم باش، ولی خودت باور مکن
همه نقشه، همه نقشه
نازنین عصیان می کند
یک خاطری ترسناک
یک رؤیای پر از غرور
ناگهان نقاب افتاد
خوب می فهمم
فقط پنج دقیقه دیر شد
بوبوک
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب نازنین و بوبوک: یازده داستان کوتاه |
نویسنده | فئودور داستایوفسکی |
مترجم | رحمت الهی |
ناشر چاپی | انتشارات علمی و فرهنگی |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 124 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-121-592-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی |