معرفی و دانلود کتاب انگور فرنگی
برای دانلود قانونی کتاب انگور فرنگی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب انگور فرنگی
کتاب انگور فرنگی، اثر آنتوان چخوف، شامل مجموعه داستانهای تکاندهنده و در عین حال داراى لحنى آرام است که خالى از هرگونه درس اخلاق و انجام وظیفه است. این داستانها با موضوع ایمان به حقیقت و امید، ترکیب شدهاند.
سالهاى هشتاد، زندگى در روسیه دورهى دشوار و سنگینی به شمار مىرفت؛ آن سالها دورهى فشار استبداد بود و هرگونه سخن و حتی هرگونه اشارهاى دربارهى «آزادى اندیشه» به سختى تعقیب و سرکوب مىشد. استبداد نیز مانند مه سراسر کشور را فرا گرفته بود. در آن دوره چخوف جوان که آثار خود را با نام مستعار «آنتوشا چخونته» و یا نامهاى طنزآمیز دیگر منتشر مىکرد، داستانهایى دربارهى اشخاص حقیر که هدف زندگیشان به دستآوردن پول و رتبه بود مىنوشت. از سویى تکبر و کوتاهفکرى رؤسا: «چاقها» و از سوى دیگر حقارت و خوشخدمتى بردهوار زیر دستان: «لاغرها» را به باد مسخره و ریشخند مىگرفت. در چنین نظام اجتماعى، انسانها فقط بنا به حساب دقیق مقامى که دارا بودند ارزیابى مىشدند.
از زندگىاى که چخوف توصیف کرده است سالیان بسیارى گذشته و دیگر روسیهى کهنه و کارخانهداران و سوداگران و پلیس و تقسیم اجتماع به دو گروه «چاقها» و «لاغرها» وجود ندارد، همهى اینها جزو تاریخ شده است. با وجود این در روسیهى معاصر، آثار چخوف طرفداران زیادی داشته و دارد. نوشتههاى او در تیراژ میلیونی به چاپ مىرسد و هرگز در قفسههاى کتابفروشىها نمىماند. چخوف را در شوروى و کشورهاى دیگر به آن جهت دوست مىدارند که او حقیقت را میگفت. حقیقتى که چخوف توصیف مىکرد ساختهى هوس و فانتزى او نبود، بلکه واقعیت خالص زندگى بود. حقیقتى بود که با ادراک و ایمان نویسنده جدایى نداشت. او نه تنها آنچه که در پیراموناش مىگذشت به خوبى مىدید، بلکه گامهاى بىسروصداى آینده را نیز احساس مىکرد و مىشنید.
چخوف مىگفت: زمانى انسان بهتر خواهد شد که به او نشان دهند اکنون چهگونه است.
او نه با بیان صریح، بلکه به وسیلهی نمایش، ماجراها، ساختمان و موضوع داستان، به خواننده مىگوید: چه ترسى دارى از اینکه آدم باشخصیتى باشى؟ چرا در برابر بالادستان خاکسارى و در برابر زیردستان مغرور و بىاعتنا؟ آیا نیکبختى فقط در رتبه و سردوشى و جیب پر پول پنهان است؟ چرا باید با چنین حرص، چهاردست و پا به نردبان رتبه و عنوان بچسبى و به بالا بخزى؟
اما انگور فرنگی، نمایانگر زندگی عصر چخوف است، که برمیگردد به زمان فرمانروایی نیکلای دوم در روسیه. او در داستان انگور فرنگی، زندگی یکی از کارمندان دولت را وصف کرده که مشغول به کار و خدمت است و آرزو دارد املاکی از آن خود داشته باشد، تا بتواند در آن زندگی اعیانی داشته باشد. چخوف با شرح این آرزوی قهرمان داستان وارد کارزاری با زمانه خودش میشود.
در داستان «حربا» (1884) که یکى از داستانهاى معروف دورهی اول داستاننویسى چخوف است، با صراحت شگفتآورى چاپلوسى را به شکل سنجیدهای نشان داده شده است.
در سالهاى 1890 تا 1900 تم اصلى داستانهایش سازمان و نظام اجتماعى دورهى معاصر او و لجنزار زندگى خردهبورژوایى ست که هرگونه امید و آرزوى انسانهاى بلندنظر را در نطفه خفه مىکند.
داستان «بانو با سگ ملوس» را مىتوان یکى از داستانهاى محبوب خوانندگان شوروى و بسیارى از خوانندگان کشورهاى دیگر به شمار آورد. این داستان فقط در پانزده صفحه نوشته شده است، ولى این مینیاتور عالى به بسیارى از رمانهاى دیگر برترى دارد.
در آخرین داستان خود به نام «نامزد» (1903) سرنوشت دختر جوانى به نام نادیا را روایت مىکند که از ازدواج با مردى ثروتمند چشم میپوشد. مىتوان گفت که دگرگونى اندیشه و روح قهرمان آخرین داستان چخوف تا اندازهای مبین تمام آثار نویسنده است.
داستانهاى چخوف همه تکاندهنده است. همه با بیانى ساده و روان و طبیعى نوشته شده و با نمایشنامههاى او به نام «چایکا»، «عمو اونیا»، «سه خواهر» و «باغ آلبالو» مشابه است به طوریکه احساس نارضایتمندى از زندگى را چنان که هست و آرزومندى زندگى را چنان که باید باشد را در دل خوانندگان و تماشاگران برانگیخته و برمىانگیزاند.
آنتوان چخوف (Anton Chekhov) در سال 1860 در یکى از شهرهای جنوبى در شهر کوچک تاگانروگ به دنیا آمد. در سال 1880 به دانشکدهى پزشکى مسکو وارد شد و از همان هنگام به نوشتن داستانهاى کوتاه، داستانهاى طنز، نمایشنامههاى کوتاه و پاورقى براى روزنامهها و مجلههاى فکاهى پرداخت.چخوف، نویسندگى را با شیوهی ساده و تمسخرآمیزی ماهرانه شروع کرد و هر آن چیز را که قابل تمسخر بود با هجاى تند و تیز مىکوبید.
چخوف در سال 1904، یک سال پیش از نخستین انقلاب روسیه درگذشت. لزومى ندارد حدس بزنیم که او از انقلاب چهگونه استقبال مىکرد. مهم آن است که ببینیم و بدانیم که چهگونه او به کمک نوشتههایش نداى اعتراض را علیهی نظام کهنهی اجتماعى هر روز بلندآوازتر و نیرومندتر ساخت.
چخوف نویسندهى پر قریحهیى بود، ولى علاوه بر این، گویى همیشه براى خوانندهیى با قریحه مىنوشت؛ به تیزهوشى و نکتهسنجى خواننده باور داشت، گفتار خود را تفسیر نمىکرد، هرگز نمىخواست لقمه بجود و به دهان خواننده بگذارد، و یا با دستورهاى کلى، خود را به آنها تحمیل کند. اطمینان داشت که خود خواننده همهچیز را به درستى مىفهمد و در پیچ و خم نوشتههاى او «سردرگم نمىشود.»
در بخشی از کتاب انگور فرنگی میخوانیم:
در آن هنگام که هوا آرام، طبیعت ملایم و اندیشناک مىنماید، عشق آن مرزوبوم آن دو را فرا گرفته بود و هر دو به خود مىگفتند که این سرزمین چه پهناور و زیباست.
روکین گفت: «بارِ پیش، وقتى ما در خانهى کدخدا پراکوفى جمع بودیم شما مىخواستید داستانی را برایمان حکایت کنید.»
«آره، من مىخواستم سرگذشت برادرم را برایتان بگویم.»
ایوان ایوانیچ آه عمیقی کشید و چپقاش را چاق کرد و مىخواست حکایتاش را شروع کند، که ناگهان باران گرفت. و پس از پنج دقیقهاى باران شدید، و هوا چنان گرفته شد که هیچ نمىشد پیشبینى کرد که باران کى تمام خواهد شد. ایوان ایوانیچ و بورکین ایستادند و به فکر فرو رفتند. سگهایشان که از باران خیس شده بود دمشان را لاى پایشان جمعکرده بودند و محبتآمیز به صاحبان خود نگاه مىکردند.
بورکین گفت: «باید پناهى پیدا کنیم. بیایید برویم پیش آلیوخین. همین نزدیکیهاست.»
«برویم.»
آنها به بیراهه زدند و مدتى در دشت درو شده، به طرف راست راه پیمودند تا به جاده رسیدند.
فهرست مطالب کتاب
مقدمه
چاق و لاغر
وانکا
شوخى
سرگذشت ملالانگیز
سر به هوا
انگور فرنگى
ایونیچ
جان دلام
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب انگور فرنگی |
نویسنده | آنتون چخوف |
مترجم | عبدالحسین نوشین |
ناشر چاپی | نشر روزگار |
سال انتشار | ۱۳۹۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 200 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-374-255-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه خارجی |