معرفی و دانلود کتاب مسحور

معرفی کتاب مسحور

کتاب مسحور به قلم رنه دنفلد رمانی پرافتخار است که تاکنون مورد توجه بسیاری از منتقدین واقع شده است. این داستان از زبان مردی مرموز و بی‌هویت که در زندان به سر می‌برد و در انتظار مجازاتش است، روایت می‌شود. رمان مسحور سرشار از مضامین و درونمایه‌های روانشناسی است که داستان را به طرز شگفت‌انگیزی پیچیده و مبهم می‌سازد.

درباره کتاب مسحور:

آیا شخصی آرام، لطیف، اهل مطالعه و احساساتی می‌تواند مرتکب قتل شود؟!

داستان مسحور (The Enchanted) از زبان مردی بی‌نام و نشان روایت می‌شود که به جرم ارتکاب به قتل عمد، در زندانی مخوف به سر می‌برد. هویت این مرد، در سراسر داستان پوشیده می‌ماند و رنه دنفلد (Rene Denfeld) با دادن سرنخ‌هایی، شما را برای حدس حقیقت ماجرا کنجکاو می‌کند. این اثر پیچیده را می‌توان زاییدۀ افکار، توهمات و حدیث نفس‌های این مرد با خودش دانست. جریان سیال ذهن در روایت این داستان نقش مهمی را ایفا می‌کند؛ به طوری که در سراسر داستان شاهد سیل افکار جاری مرد زندانی هستیم، افکاری که به ظاهر غیرمربوط و در حقیقت ناشی از یک ذهن آشفته هستند. این مرد اوقات خود را در این زندان هولناک با مطالعه می‌گذراند. در این داستان، شما با فضای زندان و شخصیت مجرمین خطرناکی از نگاه یک مرد مرموز آشنا می‌شوید.

سراسر این داستان اِلمان‌هایی نمادگونه وجود دارد که از هر یک تأویلات متفاوتی شده است. برای مثال شخصیت خیالی بانو که مأمن و تکیه‌گاه روانی این مرد است، گرایشات فمنیستی داستان را تقوت می‌کند.

بی‌شک یکی از نقاط قوت این اثر ارزشمند، انتخاب زاویه دید صحیح و مناسب و همچنین فضاسازی‌های دلهره‌آور داستان است.

این رمان تأثیرگذار رنگ و بوی شاهکار ادبی ویلیام فاکنر، خشم و هیاهو را دارد و رد پای عناصر رئالیسم جادویی در آن قابل شهود است. موتیف زندان و قصاص، بارها و بارها به طرح اولیه داستان‌های نویسندگان بزرگ و کوچک، تبدیل شده است. اما کتاب حاضر، روایت متفاوتی از این درونمایۀ کلاسیک را روایت می‌کند که شما را شگفت‌زده خواهد کرد.

افتخارات و جوایز کتاب مسحور:

- دریافت جایزه‌ی ادبی فرانسوی نخستین رمان نویسندگان تازه‌کار
- نامزد جایزه اولین رمان برای لیست کوتاه 2014
- نامزد مدال اندرو کارنگی در بخش داستانی سال 2015
- نامزد جایزه Goodreads Choice در بخش داستانی سال 2014
- نامزد جایزه ادبی بین‌المللی دوبلین در سال 2016

نکوداشت‌های کتاب مسحور:

- یک رمان درباره زندان، با نثری غنی و دلهره‌آور که بسیار جالب و منحصر به فرد است. (Publishers Weekly)

- این رمان جادویی را بخوانید و خود را برای شگفت‌زده شدن آماده کنید! (Library Journal)

- رنه دنفلد یک نابغه است. او در این اثر سحرآمیز یکی از ناگوارترین صحنه‌های جهان برای همۀ انسان‌ها را به تصویر کشیده است. (Donald Ray Pollock)

- این اثر با تمام آنچه که تا کنون خوانده‌ام متفاوت است... فریبنده و دلچسب. خواننده از لنز عجیب دنفلد زندان و شخصیت‌های بسیار رنج‌کشیده و غیرمعمولی را می‌بیند که احتمال قوی آشنایی با آنها در دنیای واقعی میسر نیست. (Katherine Dunn)

خواندن کتاب مسحور به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

تمامی علاقمندان داستان‌های رئالیسم جادویی و دوست‌داران ادبیات مدرن را به خواندن این شاهکار ادبی دعوت می‌کنیم.

با رنه دنفلد بیشتر آشنا شویم:

رنه دنفلد، داستان‌نویس، فعال مدنی و خبرنگار آمریکایی تبار است. او که افتخار کسب عنوان قهرمان سال را از سوی نیویورک تایمز در سال 2017 دارد، علاوه بر نویسندگی به فعالیت‌های نیکوکارانه و سرپرستی کودکان بدسرپرست نیز مشغول است. دنفلد همچنین به عنوان محقق و پژوهشگر پرونده‌های قصاص فعالیت دارد. این بانوی نیکوکار برای کارهای خیرخواهانه‌اش جایزه Break the Silence را دریافت کرد. از جمله آثار مشهور و پرفروش رنه می‌توان به «تمام فرزندان خدا» و «بدن را بکش» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب مسحور می‌خوانیم:

حیاط به طرز شگرفی ساکت است، فقط پسرک آنجاست. در سایه‌ها و در پناه ساختمان‌ها حرکت می‌کند تا نگهبان‌ها نتوانند او را ببینند. سایۀ تیرۀ میزهای باغ روی زمین افتاده و زمین بیسبال مانند معبدی خالی است با سه ضلع و مقصدی نهایی. دیوارهای یکدست ساختمان ه مقابلش نمودار می‌شود. کوره منتظر است. نگهبان جدید همراه نگهبان قدیمی در اتاق غذاخوری گرم نشسته و نمی‌داند چرا حالا که منتظر آخرین جسد، یعنی یورک، هستند، همکارش این‌قدر ساکت و کم‌حرف است. هر دو لرزش‌ زمین را حس می‌کنند و بانگرانی به یکدیگر نگاه می‌کنند. پایه‌های میز ناهارخوری کوچکشان می‌لرزد و مجبورند آن را محکم نگه دارند. آن پایین، زیر زمین، کوتوله‌های وراج از فرط اشتیاق به نفس‌نفس افتاده‌اند و بدن‌های تیره و خاکستری‌شان‌ میان کوزه‌های خاکستر فشرده پیچ‌و‌تاب می‌خورد.

خاک حیاط آن‌قدر خشک است که زیر گام‌های پسرک سفیدمو ترک می‌خورد. نگاهش بی‌حالت و چشم‌هایش بی‌فروغ همچون چشم‌های گوساله‌ای کور و سرگردان است.

دلم می‌خواهد فریاد بزنم: اسب‌ها دارند می‌دوند! مواظب باش پسرجان!

نگهبان‌های برج‌ها صدای خرخر رادیوهایشان را می‌شنوند و چون سرعت تاختن اسب‌ها به‌طور بی‌سابقه‌ای زیاد می‌شود، خودشان را روی زمین می‌اندازند. اسب‌ها با چنان شتابی می‌دوند که برج‌ها به لرزه می‌افتند. این پایین، در سیاه‌چال ما، رئیس پشت در سلول یورک، روی زمین دراز کشیده و سرش را روی دست‌هایش گذاشته است. همه‌ روی زمین خوابیده‌اند، نگهبان‌ها و سیاه‌پوشان. یورک می‌زند زیر خنده و رئیس از میان میله‌ها به او نگاه می‌کند، گونه‌های هر دویشان روی زمین است و بعد رئیس هم می‌خندند.

فقط پسرک است که بی‌توجه به همۀ این‌ها پیش می‌رود. گاهی از شدت لرزش به زمین می‌افتد، دوباره برمی‌خیزد و با دست‌های خاکی به راهش ادامه می‌دهد. آن‌قدر سبک‌وزن است که انگار پاهای لاغرش بالای سطح زمین و دور از ارتعاش حرکت اسب‌ها غوطه‌ورند.