معرفی و دانلود کتاب سالی که از آسمان افتادیم
برای دانلود قانونی کتاب سالی که از آسمان افتادیم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سالی که از آسمان افتادیم
ایمی سریگ کینگ، نویسندهی محبوب کودک و نوجوان، در کتاب سالی که از آسمان افتادیم، از دوستی با ستارگان و شهابسنگها میگوید. لیبرتی، قهرمان داستان، روزهای سختی را بهسبب جدایی مادر و پدرش میگذراند و از طرفی هیچ دوستی ندارد. در همین زمان است که افتادن شهابسنگ کوچکی در نزدیکی خانهاش اوضاع را بهکلی تغییر میدهد! گفتنیست این رمان موفق شده در چهلمین فهرست لاکپشت پرنده از سوی پژوهشنامهی ادبیات کودک و نوجوان، چهار لاکپشت را از آن خود کند.
دربارهی کتاب سالی که از آسمان افتادیم
دوستیها و رفاقتها همیشه ماجراهای شیرین و جذابی به همراه دارند، اما شاید هیچچیز به جالبی دوستی با آسمان و رفاقت با ستارهها نباشد! ایمی سریگ کینگ (Amy Sarig King)، نویسندهی کتاب سالی که از آسمان افتادیم (The Year We Fell From Space)، از روزهای نهچندان عادی زندگی لیبرتی، دختربچهی داستان و از دلبستگی او به آسمان میگوید.
لیبرتی این روزها دل خوشی از آدمها ندارد. بیش از همه، او از پدر و مادر خود که تصمیم گرفتهاند از هم جدا شوند ناراحت است. این تصمیم بزرگ قرار است زندگی لیبرتی را برای همیشه تغییر دهد. باایناوصاف، قهرمان این کتاب، برای عبور از پس این چالش بزرگ زیادی کوچک است. البته مشکلات این روزهای لیبرتی، تنها به جدایی مادر و پدرش ختم نمیشود؛ او هیچ دوستی ندارد، پدرش خسته و افسرده است و خواهر کوچکش با او بازی نمیکند. در همین اوضاع است که دخترک ماجرا، نقطهی درخشان زندگی خود را پیدا میکند، آن هم درست وقتی که یک شهابسنگ کوچک سر راهش قرار میگیرد.
لیبرتی این سنگ کوچک و غیرعادی را یک نشانه میداند؛ نشانهای که قرار است بهزودی زندگیاش را برای همیشه متحول کند. او به آسمان نگاهی میاندازد و راه خوشحالی و رهایی از غم خود را پیدا میکند. از آن روز به بعد، لیبرتی آسمان را طوری دیگری میبیند. او میتواند با ستارهها حرف بزند و با شهابسنگ کوچکش دوست باشد. لیبرتی حالا میداند برخلاف تصور گذشتهاش یک دختر خارقالعاده است. او تصمیم میگیرد با کمک دوست جدیدش، یعنی شهابسنگ از پس مشکلاتی که این روزها سر راه زندگیاش قرار دارند بربیاید و به اتفاقات تلخ زندگیاش در خانواده پایان بدهد.
ایمی سریگ کینگ در کتاب سالی که از آسمان افتادیم، از چالشهای زندگی میگوید؛ چالشهایی که گاهی فراتر از تواناییها و ظرفیتهای بچهها هستند. بااینحال، همین بچهها ستارهی درخشان زندگی خود به حساب میآیند. لیبرتی یکی از این ستارههاست؛ ستارهای کوچک که درسهای بزرگی برای کودکان همسنوسال خود دارد. این اثر نخستین بار در سال 2019 وارد دنیای کتاب شد و نسخهی فارسی آن به همت نشر پرتقال و با ترجمهی مهسا خراسانی در دسترس علاقهمندان قرار گرفت.
نکوداشتهای کتاب سالی که از آسمان افتادیم
- کتاب سالی که از آسمان افتادیم برای نوجوانان، بهویژه خوانندگانی که با آشفتگیهای خانوادگی مواجهاند، بسیار مناسب خواهد بود. (نقد ادبی kirkus)
- نویسنده، در این رمان چندوجهی بهخوبی به پیچیدگیهای طلاق و افسردگی میپردازد. (هفتهنامهی ناشران)
- لیبرتی جوهانسن نگاه ما را به آسمان شب و زیباییهایش تغییر خواهد داد. (Barnes & Noble)
کتاب سالی که از آسمان افتادیم برای چه کسانی مناسب است؟
نوجوانانی که به داستانهای واقعگرایانه و رئالیستی علاقهمند هستند، همچنین به کیهان و ستارهشناسی عشق میورزند، خواندن کتاب سالی که از آسمان افتادیم را از دست ندهند.
با ایمی سریگ کینگ بیشتر آشنا شویم
ایمی سریگ کینگ (متولد 1970) را بهعنوان یکی از بهترین نویسندگان حال حاضر ادبیات نوجوانان میشناسند. این نویسنده تاکنون نقدهای مثبتی از مجلهی نیویورک تایمز دریافت کرده و همچنین موفق به دریافت جایزههای ادبی گوناگونی از جمله جایزهی مایکل ال. پرینتز، کتاب لس آنجلس تایمز، آملیا والدن، کارولین فیلد و مارگارت آ. ادواردز شده.
عمدهی شهرت سریگ کینگ بهسبب رمانهای نوجوان اوست. بااینوجود، این نویسنده تجربهی نوشتن رمان بزرگسال و همچنین داستان کوتاه را نیز در کارنامهی خود دارد. این داستاننویس آمریکایی در ابتدا، در مؤسسهی هنر فیلادلفیا به یادگیری عکاسی مشغول بود اما سپس به دوبلینِ ایرلند نقل مکان کرد. در همان زمان، یعنی سال 1994 بود که نگارش اولین رمان خود را شروع کرد. البته از آغاز نوشتن تا چاپ اولین رمانش چیزی حدود پانزده سال طول کشید. از این نویسندهی محبوب، کتاب «من و ماروین گاردنز» نیز به فارسی ترجمه شده است.
ایمی سریگ کینگ اکنون با خانوادهاش در جنوب شرقی پنسیلوانیا زندگی میکند.
در بخشی از کتاب سالی که از آسمان افتادیم میخوانیم
جیلی از مامان میپرسد: «چرا تو با کسی ازدواج نمیکنی؟» مامان تبربهدست در زمین اردوگاه، کنار گودال آتش ایستاده و به آسمان نگاه میکند. «نمیدونم جیل! فکر کنم الان واقعاً حسوحال ازدواج رو ندارم.» جیلی میپرسد: «چرا نداری؟» مامان جواب میدهد: «فکر کنم آمادگیش رو ندارم. یه چنین چیزی. میدونستی من و بابات تصادفی باهم آشنا شدیم؟ درست مثل اون دوتا درخت که خیلی اتفاقی کنار هم سبز شدن.» به جنگل کنار اردوگاهمان اشاره میکند.
«احتمالاً یکی اون درختها رو کاشته مامان! مثل آشنا شدن آدمها با همدیگه.»
«شاید.»
میگویم: «بهجای اینکه مامان رو درمورد مسائل شخصیش سؤالپیچ کنی، بیا کمکم کن چادر رو برپا کنم.»
مامان دو کندهی بزرگ را به هشت قطعه چوب یکسان و مناسب برای روشن کردن آتش تقسیم میکند. سرش را بلند میکند، به ما نگاه میکند و میگوید: «خودتون هم میدونین زندگی که همهش اینطور چیزها نیست. من کارهای دیگهای هم دارم.» بهنظرم رسید که میخواهد حرفش را ادامه بدهد، اما در عوض کندهی دیگری را به دو نیم میکند. میپرسم: «میشه من هم امتحان کنم؟»
تبر را به من میدهد و من هم یکی از کندهها را به حالت ایستاده قرار میدهم. با تمام قوا تیغه را روی چوب میکوبم، اما فقط موفق میشوم شکاف کوچکی روی آن ایجاد کنم. تبر را بالا میبرم و دوباره تلاش میکنم. جیلی میخندد و من هم تبر را به مامان پس میدهم. مامان تبر را بهاندازهی پنج سانت داخل کنده فرومیکند و میگوید: «مشکل از تو نیست؛ از کندهست. گره داره.»
فهرست مطالب کتاب
سرآغاز: روزی که افتادیم
بخش اول: چیزهایی از آسمان میافتد
فصل 1: برای خودت پای بخر
فصل 2: استثناهای هیجانانگیز
فصل 3: ستارهی قطبی
فصل 4: ستارهی قطبیِ راهنما با نور قرمز کوچک
فصل 5: عقل از سر لیبرتی جوهانسن نپریده است
فصل 6: آدمفضاییها
فصل 7: باید دربارهی بابا حر ف بزنیم
فصل 8: اوضاع عوض میشود
فصل 9: جعبهی جادو
فصل 10: دانشمندِ بیاعصاب
بخش دوم: پدیدههای دیگر در کهکشانِ من
فصل 11: برادران نولان
فصل 12: جیلی و ببر خیس
فصل 13: فضا در اتاقخواب من
فصل 14: فکر کنم باید دربارهی مدرسه حرف بزنیم
فصل 15: گفتوگو با سنگ
فصل 16: موضوعی دربارهی لیا جونز
فصل 17: هیچچیز منصفانه نیست منصفانه نیست منصفانه نیست
فصل 18: حالا دیگر هاتداگ خوب است
فصل 19: من و وایتبرد ژان
بخش سوم: پس حالا فکر میکنید من دزدم
فصل 20: شمارش معکوس
فصل 21: جاروی وابسته به جاذبه
فصل 22: کتابخانه حافظ راز من است
فصل 23: سرک کشیدن به کار دیگران ممکن است واقعاً لذت صبحانه خوردن را خراب کند
فصل 24: خانهی بابا تلویز یون کابلی دارد
فصل 25: جیلیِ عاقل
فصل 26: ماما ن و تبر ش
فصل 27: کاسیوپیا ظاهر میشود
فصل 28: آقای نو لان
فصل 29: تولد دهسالگی جیلی
بخش چهارم: معامله با ستارهها
فصل 30: خرید مدرسه در سحابی
فصل 31: حس عجیب
فصل 32: مترسک چاق وچله
فصل 33: آزمونهای استاندارد احمقانهاند
فصل 34: شهابسنگها همبرگر نمیخورند
فصل 35: صورت فلکی خشمناک
فصل 36: ناگهان ساندویچ پنیر تنوری
فصل 37: لیبرتی من
فصل 38: داستانی برای وقت خواب در سیارهی آدمهای بینقص
فصل 39: شیپور ساز جالبی است
فصل 40: بدترین خواهر دنیا
بخش پنج: چطور میتوانیم ستارهی قطبی
فصل 41: صبر کردن و صبر کردن
فصل 42: روزی که مغزم مغزم را خورد
فصل 43: عقل لیبرتی جوهانسن کاملاً از سرش پریده است
فصل 44: لباسراحتی یعنی همهچیز
فصل 45: همهچیز برای هیچچیز
فصل 46: روزی که پدرم را له کردم
فصل 47: شهابسنگها همبرگر نمیخورند (۲)
فصل 48: چمدان گمشده
فصل 49: آخرین باری که همهچیز را میبینم
فصل 50: دروغ گفتن برای کمک به دیگران
فصل 51: توستر فین نولان چیست؟
فصل 52: بعضی چیزها زمان لازم دارد
یادداشت نویسنده
دربارهی نویسنده
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سالی که از آسمان افتادیم |
نویسنده | ایمی سریگ کینگ |
مترجم | مهسا خراسانی |
ناشر چاپی | انتشارات پرتقال |
سال انتشار | ۱۳۹۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 279 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-462985-0 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان علمی و تخیلی نوجوان |