معرفی و دانلود کتاب مسافرت به مرکز زمین

معرفی کتاب مسافرت به مرکز زمین

در کتاب مسافرت به مرکز زمین اثر ژول ورن، نویسنده‌‌ی سرشناس و محبوب ادبیات علمی-تخیلی، از ورای داستان‌پردازی‌هایی ماجراجویانه و هیجان‌انگیز به دنیای ناشناخته‌ها و اسرارآمیز درون زمین سفر می‌کنیم. ژول ورن سال‌ها قبل ادعا کرده بود که با وجود این‌که این داستان، سراسر زاده‌ی خیال و رؤیا است اما مطالب آن روزی به واقعیت خواهند پیوست، و امروز می‌بینیم که کمابیش چنین شده است.

درباره‌ی کتاب مسافرت به مرکز زمین

اثر پیشِ رو با عنوان مسافرت به مرکز زمین (A journey to the centre of the earth) یکی از شاخص‌ترین و محبوب‌ترین آثار ژول ورن (Jules Verne)، نویسنده‌، شاعر و نمایشنامه‌نویس برجسته‌ی فرانسوی است. او این رمان علمی-تخیلی کلاسیک را در سال 1864 خلق کرد. داستان از یک پروفسور آلمانی به نام اوتو لیدنبرگ روایت می‌کند که معتقد به وجود یک سری دالان‌های آتشفشانی است که به سمت مرکز زمین راه دارند. او، برادرزاده‌اش اکسل، و راهنمایشان هانس، از دهانه‌ی آتشفشانی در ایسلند پایین می‌روند و در آنجا با ماجراهای شگفت‌انگیز بسیاری روبه‌رو می‌شوند؛ از جمله حیوانات و جنگل‌های ماقبل تاریخ، صخره‌های درخشان، زندگی خارق‌العاده در دریاها اقیانوس‌ها و مخاطرات طبیعی، تا اینکه سرانجام از آتشفشان استرومبولی در جنوب ایتالیا دوباره به سطح زمین می‌آیند. پروفسورِ زمین‌شناسِ ماجراجوی داستان، روزی دست‌نوشته‌ای پیدا می‌کند که در آن یک کاشف قرن شانزدهم ادعا کرده که راهی به سمت اعماق زمین یافته است. پروفسور که به شوق آمده، فرصت را غنیمت می‌شمارد و همراه با برادرزاده‌اش اکسل و راهنمایشان هانس، راهی سفر پرماجرا و اسرارآمیزی می‌شوند.

همچون دیگر داستان‌های ژول ورن داستان مسافرت به مرکز زمین نیز هنوز کاملاً قدیمی نشده، زیرا هرچند از نظر علمی، بیشترِ ایده‌های ورن درباره‌ی محتویات درونی زمین رد شده‌‌اند، اما وقتی از منظر یک رمان فانتزی کلاسیک به آن نگاه می‌‌‌کنیم، می‌بینیم که هنوز هم توانایی جذب مخاطبان خود را دارد. رمان‌های ژول ورن، پایه‌گذار داستان‌های علمی-تخیلی مدرن به‌شمار می‌روند. او پیش از ابداع حمل‌و‌نقل دریایی‌‌، حمل‌ونقل هوایی، زیردریایی‌ها و فضاپیماها توسط بشر درباره‌ی فضا‌، آسمان، و سفر به زیر آب می‌نوشت. او پس از آگاتا کریستی جایگاه دومین نویسنده‌ی پرترجمه‌ی تمام دوران‌ها را از آن خود کرده است. فیلم‌های برجسته‌ای با الهام از آثار ژول ورن ساخته شده‌اند و از او اغلب در کنار «هربرت جورج ولز» (نویسنده‌ی انگلیسی) با عنوان پدر داستان‌های علمی-تخیلی یاد می‌شود.

گفتنی است که نسخه‌ی پیشِ‌رو از کتاب مسافرت به اعماق زمین، با ترجمه‌ی محمد امینی و به‌همت انتشارات ویکتور هوگو در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب مسافرت به مرکز زمین

• دلیل ساده‌ی اینکه امروزه هنوز میلیون‌ها نفر آثار ژول ورن را می‌خوانند این است که او یکی از بهترین داستان‌سرایانی بود که تا به‌ امروز زندگی کرده است. (آرتور سی.کلارک، نویسنده‌ی انگلیسی ژانر علمی-تخیلی)
• ژول ورن کتاب‌های فوق‌العاده‌ای برای ما به یادگار گذاشته که خوانندگان را نسل‌‌اندرنسل به‌وجد آورده است، و برای بسیاری از خوانندگان در آینده نیز این‌گونه خواهد بود. (مایکل کرایتون، نویسنده‌ و فیلمنامه‌نویس آمریکایی)

اقتباس‌های سینمایی و هنری از کتاب مسافرت به مرکز زمین

• فیلم آمریکایی سفر به مرکز زمین (سال 1959)، به کارگردانی «هنری لوین» و با هنرنمایی «جیمز میسون» در نقش پروفسور لیندنبرگ، «پت بون» در نقش الکس، و «پیتر پانسون» در نقش هانس شاخص‌ترین اقتباس سینمایی از رمان مسافرت به مرکز زمین است.
• انیمیشن استرالیایی سفر به مرکز زمین (1977)، به کارگردانی «ریچارد اسلاپشینسکی»، انیمیشنی به‌یادماندنی برگرفته از داستان ژول ورن است که به زبان فارسی نیز دوبله شد و متولدین دهه‌ی شصت، با این کارتون جذاب خاطره‌ها دارند.
• فیلم آمریکایی سفر به اعماق زمین (2008)، که «اریک برویگ» آن را کارگردانی کرد و جدیدترین اقتباس سینمائی از این رمان دوست‌داشتنی است.

کتاب مسافرت به مرکز زمین برای چه کسانی مناسب است؟

مسافرت به مرکز زمین را به کسانی که به دنیای کتاب‌های ژانر علمی-تخیلی علاقه‌مندند پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب مسافرت به مرکز زمین می‌خوانیم

روز دوشنبه صبح دوباره حرکت کردیم. چند روزی مسیر خیلی با سراشیبی پایین می‌رفت. ما به زحمت قدم برمی‌داشتیم. هنس کمک بزرگی برای ما بود. من نمی‌دانم بدون او چطور ما می‌توانستیم این راه را دنبال کنیم. بعد از صحبت آن روز ما، دو هفته گذشت و چیز جالبی واقع نشد. روز 7 اگوست 90 میل به درون زمین فرو رفته بودیم. و ایسلند در فاصله 600 میلی ما قرار داشت. در آن روز تونل ابداً سرازیر نبود. من اتفاقاً در جلوی دیگران حرکت می‌کردم اما وقتی رویم را خواستم به آن‌ها بکنم خود را در تونل تنها دیدم. فکر کردم من خیلی تند رفته‌ام شاید هنس و عمویم برای لحظه‌ای ایستاده‌اند باید برگردم و پیش آن‌ها بروم. برگشتم و از راهی که آمده بودم مراجعت کردم ولی وقتی یک ربع ساعت بعد به اطراف خود را نگاه کردم کسی را در آن جا ندیدم. با فریاد آن‌ها را صدا زدم اما جوابی نیامد.

احساس ترس کردم. اما به خود می‌گفتم آرام باش الان آن‌ها را پیدا خواهی کرد. دو راه بیشتر وجود ندارد و چون من در جلو راه می‌رفتم باید باز گردم تا به آن‌ها برسم. نیم ساعت هم به عقب رفتم و گوش دادم تا اگر کسی مرا صدا بزند بشنوم ولی صدایی نیامد. ایستادم باور نمی‌کردم که واقعاً تنها هستم. راهم را گم کرده بودم و حالا مجبور به پیدا کردن آن بودم. با صدای بلند به خود می‌گفتم: فقط در یک جا، یک راه وجود دارد. و اگر آن‌ها در همین جا باشند باید آن‌ها را پیدا کنم. باید به عقب برگردم تا آن‌ها را پیدا کنم ممکن است آن‌ها فراموش کرده باشند که من در جلو بودم و وقتی مرا پیش خود ندیدند، بازگشتند تا مرا بیابند.