معرفی و دانلود کتاب جزیره اسرارآمیز - جلد دوم

معرفی کتاب جزیره اسرارآمیز - جلد دوم

ژول ورن در کتاب جزیره اسرارآمیز - جلد دوم به روایت ماجرای گروهی از مردان آمریکاییِ سرگردان در جزیره‌ی ناشناخته‌ ادامه می‌دهد. گروهی که علاوه‌بر تلاش برای یافتن راه نجات از جزیره، برای زندگی در این محیط ناشناخته تدابیری می‌اندیشند و با ابداعات خود به جامعه‌ی کوچک پیشرفته‌ای دست می‌یابند. با این حال همچنان از حقیقتِ نیروی مرموزی که در لحظات مختلف به کمکشان می‌آید، بی‌خبرند.

درباره‌ی کتاب جزیره اسرارآمیز - جلد دوم

جلد دوم رمان جزیره اسرارآمیز (The Mysterious Island) اثر ژول ورن (Jules Verne)، دنباله‌ی داستان پنج مرد است که در دوران جنگ داخلی آمریکا، در محیطی با شرایط دشوار زندانی شده بودند و با خطر مرگ و گرسنگی دست‌وپنجه نرم می‌کردند، اما خطر بزرگ‌تری را به جان می‌خرند و با ربودن یک بالن از حصر می‌گریزند. این گروه، یک مهندس به نام سایرس اسمیت، سیاه‌پوستی به اسم نب که سابقاً برده بوده، ملوان پانکروف، خبرنگار ژدئون اسپیلت، پسری نوجوان به نام هاربرت براون و تاپ، سگ همراهشان را شامل می‌شود.

آن‌ها در راه گرفتار طوفان شدید و ترسناکی می‌شوند و دست تقدیر باعث می‌شود که از یک جزیره‌ی ناشناس آتشفشانی و خالی از سکنه در اقیانوس آرام سر در بیاورند. از همان ابتدای ورود به وجود نیروی مرموزی پی ‌می‌برند، نیرویی که در تمام مدت اقامتشان در بزنگاه‌های خطر به کمکشان می‌آید.

با این وجود تصمیم می‌گیرند تا زمانی که بتوانند راهی برای خروج از جزیره پیدا کنند، خود را با این محیط جدید سازگار کنند. مهارت‌های هر کدام از این پنج نفر به خصوص توانایی‌های فنی مهندس سایرس باعث می‌شود که بتوانند به مرور بر شرایط سخت موجود در جزیره‌ای که خودشان نام آن را لینکن گذاشته بودند، فائق آیند.

روایت این جلد، با نگرانی گروه در مورد نزدیکی فصل سرد آغاز می‌شود. برای همین تصمیم می‌گیرند برای تهیه‌ی لباس گرم از پشم قوچ، نمد تهیه کنند. از طرف دیگر ملوان پانکروف نیز در حال ساخت یک کشتی بادبانی است و با جدیت قصد دارد یک سفر اکتشافی به جزیره‌ی تابور را پشت سر بگذارد. هاربرت نیز با به دام انداختن یک آلباتروس در تلاش است تا به کمک این پرنده که قادر است سراسر پهنه‌ی اقیانوس را پرواز کند، پیغام درخواست کمک گروه را به دست دیگران برساند.

چیزی نمی‌گذرد که بارش اولین برف آغاز می‌شود و همگی به داخل خانه‌ی سنگی ساخت خودشان که نام آن را عمارت گرانیت گذاشته بودند، خزیدند و در پرتو گرمای شومینه‌ی ابداعیِ مهندس سایرس، به گفت‌وگو و مباحثه پرداختند. با این حال همچنان راز این جزیره سر به مهر مانده بود و هیچکس موفق نشده بود بفهمد منشأ نیروهای مرموزی که در زمان خطر به کمکشان می‌آید، از کجاست!

ژول ورن نویسنده‌ی برجسته‌ی فرانسوی جلد رمان جزیره‌ی اسرارآمیز را از اوت 1874 تا سپتامبر 1875 به صورت سریالی به انتشار رساند و پس آن در سال 1875 آن را در قالب کتاب منتشر کرد. این اثر سه‌جلدی ماجراجویانه با دو رمان مشهور دیگر او یعنی «هزارفرسنگ زیر دریا» و «در جستجوی کشتی شکسته» در ارتباط است.

بر کسی پوشیده نیست که ژول ورن شهرت جهانی خود را مرهون نگارش داستان‌های ماجراجویانه و علمی‌ تخیلی‌ای است که فناوری‌های پیشرفته در آن بسیار پررنگ است. او با خلاقیتی مثال‌زدنی این گونه داستان‌ها را در سراسر جهان گسترش داد و اشتیاقی را در نسل‌های مختلف برانگیخت که باعث شکوفایی این ژانر در دنیای ادبیات شد.

ناگفته نماند که این اثر خواندنی با ترجمه‌ی زهرا قدیمی و به همت انتشارات افق به دست خوانندگان مشتاق رسیده است.

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از جزیره اسرارآمیز - جلد دوم

• از زمان ظهور سینما تا به امروز داستان رمان جزیره‌ی اسرارآمیز یکی از پرطرفدارترین آثاری بوده که از سوی فیلمنامه‌نویسان و کارگردانان مورد اقتباس قرار گرفته است. یکی از اولین فیلم‌های اقتباسی انگلیسی زبان در سال 1929 تولید شد که حاصل آن فیلمی با همین نام و به کارگردانی موریس تورنو، بنیامین کریستنسن و لوسین هوبار بود.
• در سال 1973، خوآن آنتونیو باردم و آنری کولپی با الهام از این رمان مینی‌سریال جزیره اسرارآمیز و کاپیتان نمو (La isla misteriosa y el capitán Nemo) را ساختند که عمر شریف در آن نقش ایفا می‌کرد.
• نتفلیکس نیز در سال 2019 سریالی اقتباسی با نام آی-لند (The I-Land) را تولید و منتشر کرد.

کتاب جزیره اسرارآمیز - جلد دوم برای چه کسانی مناسب است؟

مخاطبان و به ویژه نوجوانانی که طرفدار داستان‌های علمی تخیلی هستند و از روایت‌هایی که تلاش برای بقا در آن پررنگ است لذت می‌برند، خواندن این رمان نیز تجربه‌ی جذابی را برایشان رقم خواهد زد.

در بخشی از کتاب جزیره اسرارآمیز - جلد دوم می‌خوانیم

«با وجود این، لرد گلناروان سر حرفش ماند. دانکن به مسیر خود ادامه داد و به جزیره‌ی تابور که قرار بود آیرتون را آن جا پیاده کنند رسید. ولی آن جا به‌طور معجزه‌آسایی کاپیتان گرانت و دو مردی را که همراهش بودند پیدا کردند. یعنی دقیقاً روی سی‌و‌هفتمین مدار. سپس متهم رفت تا جایشان را در آن ‌جزیره‌ی خالی از سکنه بگیرد. درست لحظه‌ای که داشت از کشتی پیاده می‌شد لرد گلناروان گفت: آیرتون! شما اینجا از هر سرزمینی دور هستید و هیچ ارتباطی با آدم‌ها نخواهید داشت. نمی‌توانید از این ‌جزیره که دانکن شما را پیاده می‌کند فرار کنید. در حضور خداوند که اعماق قلب‌ها را می‌خواند تنهای تنها خواهید بود. اما شما مثل کاپیتان گرانت نه گم می‌شوید و نه به‌دست فراموشی سپرده می‌شوید. هر قدر هم که شما نزد مردم بی‌ارزش و بی‌لیاقت باشید، اما از خاطر آن‌ها محو نخواهید شد. من جای شما را می‌دانم آیرتون و می‌دانم کجا می‌توان شما را پیدا کرد. هیچ‌وقت این را فراموش نخواهم کرد!

«سپس دانکن راه افتاد و خیلی زود ناپدید شد. هجدهم مارس 1855 بود. آیرتون تک‌و‌تنها بود. نه مهمات داشت، نه اسلحه، نه ابزار و نه هیچ غذایی. تنها چیزی که داشت خانه‌ای بود که کاپیتان گرانت شریف آن را ساخته بود. او مجبور بود تنهایی زندگی کند و تاوان جنایت‌هایی را که مرتکب شده بود بدهد.

«آقایان! او پشیمان بود و از گناهان خود شرمگین. او طالع سیاهی داشت! با خودش می‌گفت اگر روزی آدم‌ها دنبالش بیایند، باید شایستگی بازگشت به میان آن‌ها را داشته باشد! وای که آن بدبخت چقدر رنج کشید! چقدر تلاش کرد تا خود را اصلاح کند! چقدر دعا کرد تا بلکه با راز‌و‌نیاز بتواند روحش را جانی تازه بدهد!
«دو سال و بعد سه سال به همین شکل گذشت. ولی آیرتون که از تنهایی جانش به لب رسیده بود، هر روز به افق خیره می‌شد تا شاید یک کشتی رد شود و او را ببیند. با خود می‌گفت وقتی به اندازه‌ی کافی برای گناهانش تاوان داده باشد این اتفاق خواهد افتاد. رنج‌هایی برده بود که هرگز کسی تجربه نکرده بود! آه که چقدر این تنهایی سخت بود! حس پشیمانی واقعاً مثل خوره به جان آدم می‌افتد.

فهرست مطالب کتاب

فصل سوم: راز جزیره