معرفی و دانلود کتاب فرزند ربوده شده

معرفی کتاب فرزند ربوده شده

سوار بر امواج دریای طوفانی، سفری قهرمانی برای تحول شخصیتی زخم‌خورده و قربانی آغاز می‌شود. کتاب فرزند ربوده شده از رابرت لویی استیونسن، داستان دیوید بالفور است که دزدیده می‌شود و سفر دریایی شگفت‌انگیزی را آغاز می‌کند. او در این راه متحدان و دشمنانی دارد و مهم‌ترین ماموریتش این است که از جان خویش مراقبت کند.

درباره‌ی کتاب فرزند ربوده شده

دیوید بالفور از همان دمی که کلید خانه‌ی پدر و مادر مرحومش را در جیب گذاشت و به سمت خانه‌ی کشیش رفت تا تک و تنها سرنوشت خود را بجوید، باید حدس می‌زد که هیچ چیز در این دنیای بی‌رحم برای یک بچه یتیم هفده‌ساله آسان پیش نمی‌رود. از قهرمان کتاب فرزند ربوده شده (Kidnapped) اثر رابرت لویی استیونسن (Robert Louis Stevenson) حرف می‌زنیم؛ یکی از مهم‌ترین رمان‌های کلاسیک جهان که امروزه به اثری خواندنی برای نوجوانان تبدیل شده است.

دیوید بالفور پس از آنکه والدینش را از دست می‌دهد، با در دست داشتن نامه‌ی پدرش به سوی ملک خانوادگی‌شان می‌رود تا مگر بتواند آن را از انحصار عمویش، ابنزر، درآورد. عموی دیوید اما چندان استقبال گرمی از او نمی‌کند؛ تا جایی که دیوید به شک می‌افتد که مبادا او در مرگ پدرش الکساندر دخیل بوده است. نقشه‌های ابنزر برای دفع شر دیوید بالاخره جواب می‌دهد و دیوید سفر دریایی خود را شروع می‌کند، بی‌آنکه بداند در واقع ربوده شده است. سفر دریایی دیوید چنان خطرناک است که زنده بیرون آمدن از آن محال به نظر می‌رسد. در خلال سفر، او دوستان و دشمنانی پیدا می‌کند که به دیگر شخصیت‌های محوری کتاب فرزند ربوده شده افزوده می‌شوند. ماجراهای پرفراز و نشیب دیوید به اینجا ختم نمی‌شود و خواننده‌ی مشتاق برای دانستن ماجراهای دیوید باید کتاب را تمام و کمال مطالعه کند.

نقطه‌ی قوت رمان فرزند ربوده شده در شخصیت‌پردازی آن است. دیوید قهرمانی است که تمام ویژگی‌های یک قهرمان کلاسیک را دارد. ما در خلال رمان سیر تحول او از یک قربانی بی‌پناه به یک جوان شجاع و چاره‌اندیش را می‌بینیم. رابرت لویی استیونسن برای طراحی دیگر شخصیت‌ها نیز هوشمندانه عمل کرده است؛ به این معنی که هر مهارت و استعدادی که در شخصیت‌ها وجود دارد در جایی از رمان به کاربسته می‌شود. توصیفات نویسنده دقیق است و فضای طبیعت اسکاتلند را به‌خوبی پیش چشم خواننده مجسم می‌کند. استیونسن مضامینی مانند خانواده، تعهد و وفاداری را می‌کاود و به ما قدرت و مقاوم روح انسانی را یادآوری می‌کند.

سیر نظرها در گذر زمان نسبت به این رمان تغییر کرد. در ابتدا با اولین چاپْ این کتاب با اقبال عمومی مواجه شد اما پس از گذشت چند سال، منتقدان این اثر را به‌عنوان اثری شناسایی کردند که بیش‌تر از ظرفیتش قدر و منزلت دیده است. اما در نیمه‌ی قرن بیستم غول‌های ادبی‌ای مانند هنری جیمز و خورخه لوییس بورخس این اثر را دوباره ستودند. به‌طورکلی، اگرچه کتاب فرزند ربوده شده هرگز به اقبال کتاب‌های دیگر رابرت لویی استیونسن مانند دکتر جکیل و مستر هاید و جزیره‌ی گنج دست نیافت اما در میان ادبیات کلاسیک نوجوان و ادبیات ماجراجویانه همچنان جایگاه والایی دارد و هم نوجوانان و هم بزرگ‌سالان از خواندن آن لذت می‌برند.

این کتاب را انتشارات علمی و فرهنگی با ترجمه‌ی ابوالفضل میربهاء به چاپ رسانده است.

نکوداشت‌های کتاب فرزند ربوده شده

• کتاب فرزند ربوده شده یک شاهکار است. (هنری جیمز).
• یک داستان کلاسیک درباره‌ی بلوغ و پختگی که برای نوجوانان و کودکان امروزی‌ کاملاً مناسب است. (مجله‌ی کتابخانه‌ی مدرسه)
• رابرت لویی استیونسن یک داستان‌نویس چیره‌دست بود. این کتاب اثری ماجراجویانه است و شخصیت‌های آن از همه‌ی طبقات هستند. دو شخصیت اصلی با آنکه دیدگاه‌های متناقصی دارند پیوند پایدار دوستی و وفاداری می‌بندند که فراتر از تفاوت‌های آن‌هاست. استیونسن در این رمان در بهترین حالت خود قرار دارد. (شاهکارهای ادبیات جهان).

اقتباس‌های‌ کتاب فرزند ربوده شده

در خلال سال‌های 1917 تا 2005 تعداد ده فیلم و مجموعه‌ی تلویزیونی از کتاب فرزند ربوده شده اقتباس شده که آخرین آن با بازی ایان گلن بوده است.

چند تئاتر نیز در قرن بیستم و بیست‌ویکم در تماشاخانه‌های گوناگون، به‌خصوص در بریتانیا و اسکاتلند، بر اساس این رمان به نمایش درآمده است.

کتاب فرزند ربوده شده برای چه کسانی مناسب است؟

دوست‌داران رمان‌های ماجراجویانه و طرفداران آثاری مانند جزیره‌ی گنج از خواندن این کتاب لبریز از هیجان خواهند شد.

در بخشی از کتاب فرزند ربوده شده می‌خوانیم

یک بار دیگر در تاریکی شامگاه به قصر فامیل شاو نگاه کردم. این بار با تعجب تمام دیدم که از یک دودکش کاخ، دود باریکی، به نازکی دود یک شمع، به آسمان می رود، با دیدن آن دود که نشانه ی حیات بود خوشحال شدم. هر چه بود آن دود از وجود انسانی در آن کاخ خبر می داد. دیگر جای درنگ نبود، از روی سنگ برخاستم و از روی تپه پایین دویدم و به سوی کاخ رفتم. وقتی جلو آن رسیدم، از کوره راه باریکی از میان علف های بلند راهم را به طرف کاخ ادامه دادم. از زیر دو ستون سنگی بزرگ که بدون شک در ورودی قصر آن جا باید ساخته می شد، اما همان طور ناقص و خرابه مانده بود گذشتم. به جای در آهنی بزرگ و زیبا، میان آن دو ستون سنگی، نرده هایی از آهن کشیده بودند که راه را بند آورده بود، اما کوره راهی که مرا تا آن جا رسانده بود از کنار این ستون ها می گذشت و به قصر می رسید. هر چه به قصر نزدیک تر می شدم منظره ی غم افزای آن در تاریکی اول شب مرا بیشتر از پیش اندوهناک و غمگین می ساخت.

قسمتی از قصر، از ابتدا نیمه کاره مانده بود و کم کم رو به ویرانی می رفت.

بسیاری از پنجره های آن شیشه نداشت یا شیشه هایش شکسته بود و چهارچوب آهنی آن ها در اثر باران و برف و حوادث دیگر کج شده و در هم پیچیده بود.

شب پره های زیادی دوروبر دیوار قصر پرواز می کردند و مدام از پنجره ها داخل می رفتند و هیاهوکنان بیرون می آمدند.

وقتی به دیوارهای قصر نزدیک شدم، دیدم از پنجره های طبقه ی اول که از سطح زمین ارتفاع زیادی داشت، نور کم رنگ لرزانی پیداست و معلوم بود که آن جا کمی آتش روشن است.

با خودم گفتم: «این است کاخی که من با همه ی امید و آرزو به طرفش آمده ام؟ آیا میان دیوارهای این کاخ خویشان من زندگی می کنند؟ آیا می توانم در پرتو ثروت و قدرت آن ها به آسایش و خوشبختی برسم؟ در خانه ی محقر پدرم در اسندین، نور و روشنایی آتشی که در بخاری دیواری روشن می کردیم از یک مایلی پیدا بود و در خانه ی ساده ی دهقانی ما به محض بلند شدن صدای در، آغوش ما به روی هر گدایی باز می شد. حالا در این کاخ باعظمت نه روشنایی چراغی پیداست و نه هیاهویی شنیده می شود.»

فهرست مطالب کتاب

سخن ناشر
سخنی کوتاه درباره ی نویسنده ی کتاب
مسافرت من به کاخ خانواده ی شاو
پایان مسافرت دو روزه ی من
با عمویم آشنا می شوم
چگونه از خطر مرگ نجات پیدا کردم
در گذرگاه ملکه
در گذرگاه ملکه چه بر من گذشت
مرا با کشتی «کاونانت» به اقیانوس بردند
اتاق فرماندهی کشتی
مردی که کمربند زرین داشت
حمله به اتاق فرماندهی
کاپیتان هوزیسون و پیشنهاد او
آنچه درباره ی «روباه سرخ» شنیدم
«کاونانت» غرق می شود
جزیره ی کوچک
در جزیره ی «مول»
در «مورون»
مرگ روباه سرخ
من و «آلان برک» در جنگل «لترمور»
من به آرزوی خود می رسم