معرفی و دانلود کتاب شش درنای سرخ فام

معرفی کتاب شش درنای سرخ فام

در سرزمینی که شکوفه‌های گیلاس در نسیم بهاری می‌رقصند و درناهای سرخ‌فام در آسمان آبی پرواز می‌کنند، داستانی از جادو، عشق و شجاعت روایت می‌شود که قلب‌ها را به تسخیر خود درمی‌آورد؛ کتاب شش درنای سرخ فام نوشته‌ی الیزابت لیم قصه‌ی سکوتِ شاهزاده‌ای اسیرِ جادوست که باید برای نجات خودش و کسانی که دوستشان دارد، تلاش کند.

درباره‌ی کتاب شش درنای سرخ فام

در کتاب شش درنای سرخ‌فام (Six Crimson Cranes) نوشته‌ی الیزابت لیم (Elizabeth Lim)، شاهدخت شیوری، کوچک‌ترین فرزند و تنها دختر امپراتور هانریو و ملکه‌ی فقید، دختری سربه‌هواست که هیچ دلش نمی‌خواهد ازدواج کند و مثل سایر زنان بخت‌برگشته‌ی عمارت، پوشیده در زیورآلات و لباس‌های ابریشمی گران‌قیمت، دفن شود. او آرزوهای دیگری در سر دارد و دلش رهایی و سبکی و آزادی از هر قیدوبندی را می‌خواهد. اما خوب می‌داند که در مقام دختر پادشاه این مسئولیت به او محول شده و تحت هیچ شرایطی نمی‌تواند از زیر بار آن شانه خالی کند.

اما این تنها راز شیوری نیست؛ او علاوه‌بر سودای آزادی که در سر می‌پروراند، یک راز بزرگ دیگر هم با خودش دارد؛ شیوری یک شاهدخت معمولی نیست، بلکه جادویی ممنوعه در رگ‌هایش جریان دارد. قدرتی که اگر آشکار شود، می‌تواند به قیمت جانش تمام شود. بااین‌حال تنهایی و دل‌شکستگی شیوری کار دستش می‌دهد؛ او با این قدرت به یک درنای کاغذی جان می‌بخشد. غافل از اینکه همین کار راز قدرت‌های جادویی شیوری را برملا می‌کند و اتفاقی که نباید بیفتد، رخ می‌دهد...

صبح روز نامزدی، شیوری توی یک دردسر بزرگ می‌افتد و چیزی نمانده در جست‌وجوی درنای کاغذی توی آب غرق شود. اما درست زمانی که خیالش جمع می‌شود که هم زنده مانده و هم یک‌جورهایی مراسم نامزدی اجباری‌اش را به هم زده، مادرخوانده‌اش که خود نیز قدرت‌های جادویی تاریکی دارد، از راز بزرگ شیوری آگاه می‌شود. او، شیوری را تبعید کرده و برادرانش را به شش درنای سرخ تبدیل می‌کند و به او هشدار می‌دهد که اگر درباره‌ی این موضوع با کسی سخن بگوید، با هر کلمه یکی از برادرانش خواهد مُرد. شیوری، حق ندارد کلمه‌ای ادا کند و باید در سکوتی تلخ به جستجوی برادرانش بشتابد و سفر پرماجرای خود را آغاز کند. او در این مسیر، توطئه‌های بی‌شماری برای تصاحب تاج‌وتخت امپراتوری را کشف می‌کند که حتی از خیانت عیانِ مادرخوانده‌‌اش هم شوم‌تر هستند. در این میان تنها یک راه پیش روی شیوری باقی می‌ماند؛ برای نجات پادشاهی و درناهای سرخ، شیوری باید به همان پسری اعتماد کند که تمام تلاشش را کرده بود تا از ازدواج با او سر باز زند و جادویی را که تمام عمر سرکوب کرده بود، بپذیرد و با تمام توان آشکارش کند.

الیزابت لیم، نویسنده‌ای بااستعداد در خلق داستان‌های فانتزی، با الهام از افسانه‌ها و فرهنگ آسیای شرقی، دنیایی جادویی و پر از شگفتی را به تصویر می‌کشد. او با نثری شاعرانه و توصیفاتی زنده، خوانندگان را به سفری در دنیایی پر از جادو و ماجراجویی می‌برد. کتاب شش درنای سرخ‌فام مفاهیمی عمیق و الهام‌بخش را در دل داستانی فانتزی و جادویی جای‌داده است. شجاعت و استقامت شیوری در برابر سرنوشت سختی که برای او رقم خورده، از همان ابتدا خواننده را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد و تلاش بی‌وقفه‌اش برای نجات برادرانش، قدرت پیوند خانوادگی را به زیباترین شکل ممکن به تصویر می‌کشد.

در دنیایی که کلمات می‌توانند مرگبار باشند، شیوری یاد می‌گیرد که حتی در سکوت هم می‌توان اعتماد دیگران را جلب کرد و پیوندهای عمیقی برقرار نمود. داستان، تقابل خیر و شر را در شرایطی دشوار نشان می‌دهد و خواننده را به تأمل درباره تصمیمات اخلاقی و پیامدهای آن‌ها وامی‌دارد. در میان این همه چالش و خطر، ترس و امیدی که در دل شیوری شعله می‌کشد، او را به شخصیتی ملموس و قابل‌درک تبدیل می‌کند، گویی که خواننده در کنار او قدم برمی‌دارد و هر تپش قلبش را هم‌زمان با او احساس می‌کند. علاوه‌بر تمام این جنبه‌های خلاقی و حسی، رابطه‌ی آرام و ظریفی که میان شیوری و شاهزاده تاکان شکل می‌گیرد، جنبه‌ای لطیف و دلنشین به داستان می‌بخشد و در میان طوفان حوادث، نقطه‌ای از گرما و امید در دل داستان و خوانندگان اثر می‌آفریند.

شش درنای سرخ‌فام داستانی است درباره پذیرش، شجاعت در برابر ناملایمات و اهمیت کسانی که عاشقانه دوستشان می‌داریم. کتاب شش درنای سرخ‌فام را با ترجمه‌ی حمیده عرب‌نژاد، منتشر شده توسط نشر میلکان، بخوانید و همراه با شیوری، جادوی درون خود را پیدا کنید.

جوایز و افتخارات کتاب شش درنای سرخ فام

• نامزد جایزه‌ی گودریدز در ژانر تخیلی در سال 2021؛
• پرفروش‌ترین نیویورک‌تایمز؛
• پرفروش‌ترین کتاب مستقل ملی؛
• جایزه‌ی کتاب انجمن کتابخانه اوکلاهما 2023؛
• و...

نکوداشت‌های کتاب شش درنای سرخ فام

• افسانه‌ای غیرقابل‌انکار و فراگیر که به همان‌اندازه که لذت می‌برد، هیجان‌انگیز است. (کری مانیسکالکو، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌تایمز)
• این کتاب جادویی است! (کریستین کشور، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌تایمز)
• بازسازی خیره‌کننده‌ی یک افسانه. (کلوئی گونگ، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌تایمز)
• این یک جواهر برای همه‌ی دوستداران فانتزی‌های عجیب‌وغریب است! (ناتاشا نگان، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک‌تایمز)

کتاب شش درنای سرخ فام برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های فانتزی با تم‌های آسیای شرقی، افسانه‌ها و روایت‌های جادویی مناسب است و تجربه‌ای فراموش‌نشدنی را برای خوانندگان به ارمغان می‌آورد.

در بخشی از کتاب شش درنای سرخ فام می‌خوانیم

وحشت وجودم را فراگرفت. هیچ تخته‌سنگی برای پریدن و هیچ ساحلی در دسترس نبود. سکان را تا جایی که می‌شد، کشیدم تا قایق را بچرخانم و دور بزنم؛ اما آب خیلی شدید بود و با سرعتی وحشتناک مرا به جلو می‌راند و پاروهایم را با خود برد. ما به سمت آبشار این‌وروآن‌ور می‌شدیم.

در ذهنم به کی‌کی فریاد زدم: به برادرهام بگو من اینجام! عجله کن!

درحالی‌که پرنده‌ام به آسمان می‌پرید، رودخانه به تندابی تبدیل شد که مرا تهدید به بلعیدن می‌کرد. لبه‌های قایقم را درحالی‌که در برابر امواج تکان‌تکان می‌خورد، محکم گرفتم. آب همه چیز را با خود برد: عروسک کوچک قرمز، تور ماهیگیری و پتوهایم. خودم طعمه‌ی بعدی بودم.

پرده‌ای از مه آبشار را پوشانده بود؛ اما می‌توانستم صدایش را بشنوم. می‌توانستم حسش کنم، افشانه‌ی آب سرد را در صورتم و جریان قوی آب را که به‌زودی مرا به پایان عمرم می‌رساند.

قایق روی لبه‌ی پرتگاه بالا و پایین می‌رفت تا اینکه پرتاب شد درون آبشار. دلم هرّی ریخت پایین؛ اما یک‌لحظه احساس کردم دارم پرواز می‌کنم! می‌توانستم رنگین‌کمانی را در پایین ببینم. به گمانم آخرین منظره‌ی زیبایی بود که می‌دیدم، آن هم درحالی‌که آب دورتادورم سرازیر می‌شد.

نه، واقعاً داشتم پرواز می‌کردم! بال‌های سفید قدرتمندی در پشتم به هم می‌خوردند و نورهای سرخ‌فامی در مه سوسو می‌زدند، توأم با صدای خشمگین جیغ.

برادرانم... برادرانم به دنبالم آمده بودند!

آن‌ها گردن خود را زیر بازوها و پاهایم گذاشتند و درحالی‌که مرا بلند می‌کردند، رداهای خیس‌شده‌ام را با نوک‌هایشان محکم گرفتند. اوج گرفتند، آن‌قدر سریع و آن‌قدر بالا که پاهایم روی آبشار آویزان شد و به‌خاطر ارتفاع، توی دلم خالی شد.

اما نترسیدم. دستانم را به شکل فنجان درآوردم و کی‌کی را در میان آن‌ها گرفتم. می‌دانستم او هم مثل من از دیدن بال‌های برادرانم که مماس با ابرها پرواز می‌کنند، خوشحال است.

بالاخره پیدایشان کرده بودم! و آن‌ها هم مرا پیدا کرده بودند!