معرفی و دانلود کتاب تعقیب هومر

معرفی کتاب تعقیب هومر

زندگی یک تعقیب و گریز ابدی است، میان آدمی و مرگ. همه می‌دانند انتهای بازی کدام یک برنده خواهند شد، اما برای دیرتر باختن تا آخر عمر می‌کوشند و می‌جنگند، مانند شخصیت اصلی کتاب تعقیب هومر که از دست لشکری ناشناخته می‌گریزد و افکار و عصیان درونش را بازگو می‌کند. لاسلو کراسناهورکایی داستانی در سبک مالیخولیایی و پست مدرن را به شیوه‌ی جریان سیال ذهن برای مخاطبان خود شرح داده و آن‌ها را به اندیشیدن درباره‌ی درونیات خود وامی‌دارد.

درباره‌ی کتاب تعقیب هومر

لشکر دشمن در مقابل او ایستاده است و حاضر است به هر قیمتی که شده تسخیرش کند و جانش را بستاند. او در مقابل ارتشی مملو از اهریمن‌های تنهاست و باید تا جایی که جان و آزادی‌اش در امان باشد، پا به فرار بگذارد. ما او را نمی‌شناسیم. دشمنانش را هم به‌جای نمی‌آوریم، تنها می‌دانیم کسانی در پی اویند که شرف و انسانیتشان را بر باد داده‌اند. او که نامش را نمی‌دانیم و از همین روی او را «او» صدا می‌زنیم، باید خود را در محلی امن و ناشناخته مخفی کند. اما کجا؟ جایی را نمی‌شناسد که بتواند از چنگ سربازان درنده‌خو و شیطانی بگریزد. به هر جا که بتواند روی می‌آورد. به دامان دشت و دل کوه و درون دریا، اما نمایندگان پلیدی در میان طبیعت بکر که او در آنجا تنها و انگشت‌نماست، به‌زودی او را پیدا خواهند کرد. چه مأمن و مأوایی بهتر از میان مردم؟ امن‌ترین جا برای او، محلی است که در میان غلغله‌ی جمعیت آشکار باشد؛ اما کسی توجهی به او نکند. بر کنار ساحل دریای آدریاتیک نشسته و به قاتلانش که کمی آن‌سوی دریا در انتظار چشیدن خونش هستند، می‌نگرد. او قرار نیست فقط بدود و برود و نرسد. او بنا دارد برای ما از خودش بگوید. از جهانی که مفهومش را نمی‌فهمد. از علم و ریاضیات و حساب و کتاب که برایش بی‌اهمیت شده‌اند. در میان این تعقیب و گریز بی‌انتها و کابوس‌وار، لاسلو کراسناهورکایی (László Krasznahorkai) ما را به آنچه باید درباره‌اش بیندیشیم می‌رساند: درون خودمان. کتاب تعقیب هومر (Chasing Homer) همچون کابوس‌هایی است که در خواب و بیداری از پیش چشمان «حمید هامون» عبور می‌کردند؛ اما واقعیت زندگی را با خود به دوش می‌کشیدند.

کتاب تعقیب هومر در پی این نیست که پایان این تعقیب و گریز را برای ما نمایان کند. نه ما و نه هیچ‌کس نمی‌داند «او» از چه فرار می‌کند. دشمنانش ارتشی از بن تا دندان مسلح‌اند یا توهمات و ترس‌های اویند که به دنبالش راه افتاده‌اند؟ هرکدام که می‌خواهند باشند، مگر فرقی می‌کند؟ چیزی که می‌خواهد جان را بستاند، چه تفاوتی دارد دوست باشد یا دشمن؟ ارتش دشمن باشند یا اشباح خیالی؟ مهم این است که عزمی جزم برای یافتن او دارند. لسلو کراسناهورکایی ترسی که آرام و قرار شخصیت اول داستانش را ربوده، به جان ما نیز می‌اندازد. ترس، هجوم اوهام، تردید، گم‌گشتگی در زمان و مکان از دل این رمان بیرون می‌آیند و ما را جایی میان تخیل و واقعیت رها می‌کنند. ما با داستانی ساده و خطی طرف نیستیم. در میان مرزهای جغرافیایی این داستان گم شده‌ایم. بین آدم‌های بی‌شمار همراه با شخصیت اصلی پیش می‌رویم و تک‌گویی‌هایش درباره‌ی وطن، اخلاق و انسانیت را نظاره می‌کنیم و در همین میان از شهری به شهر دیگر می‌رویم تا از چنگال قاتلانش در امان بماند. لاسلو کراسناهورکایی قصه‌ی خود را در ژانر تعقیب و گریز و به سبک پست‌مدرن و مالیخولیایی ارائه کرده است و کوشیده است تا در میان قصه‌ای سورئال ما را با اندیشه‌های نو و بکر خود نیز آشنا سازد.

کتاب تعقیب هومر با ترجمه‌ی نیکزاد نورپناه، در نشر خوب منتشر گردیده است.

نکوداشت‌های کتاب تعقیب هومر

• این اثر آخرالزمانی، رؤیایی و جنون‌آمیز است. ماجرا از صحنه خارج می‌شود و هر جا فرود می‌آید از خود ردپایی جاویدان به‌جای می‌گذارد. (هفته‌نامه‌ی ناشران)
• لاسلو کراسناهورکایی قدرت اغواکننده‌ای دارد. (الین مارگولین، مجله‌ی ادبی World Literature Today)
• لاسلو کراسناهورکایی فراتر از حد انتظار می‌رود و همه‌چیز را تا مرز هذیان می‌برد. (ایدرا نووی، نقد کتاب نیویورک‌تایمز)
• آن چیزی که قهرمانان ناسازگار و ترسناک این داستان به ما می‌دهند، جایگزینی برای سرخوردگی جهان اکنون و عصر معاصر است. او امیدوار است که در آن‌سوی مرزی غیرقابل‌نفوذ، چیزی بهتر شود. (الکساندر ولز، نقد کتاب مجله‌ی New Left Review)

کتاب تعقیب هومر برای چه کسانی مناسب است؟

این داستان تنها راوی تعقیب و گریزی سخت و وهم‌آلود بین موجوداتی اهریمنی و قهرمانی عصیانگر نیست؛ بلکه شاهدی است بر آنچه در درون ما می‌گذرد و ترس‌هایی که دائماً به دنبالمان هستند. نمی‌توان گفت دقیقاً چه کسانی این کتاب را دوست خواهند داشت، اما می‌توانید اطمینان حاصل کنید که بخشی از افکارتان را از زبان شخصیت اصلی خواهید شنید و در بیداری، رؤیایی عمیق و پر از پیام خواهید دید.

در بخشی از کتاب تعقیب هومر می‌خوانیم

چه کاری از دستم برمی‌آید، چون تا تهِ ماجرای اعتقاد برایم روشن و شفاف است و ناتوانم از پیروی مسیرش، نه اینکه مایل به سرپیچی باشم، البته بله، اعتراف می‌کنم تاکنون چنین بوده، اما از این لحظۀ مقدس به بعد دیگر این‌چنین نخواهم بود، و شگفتا! دیگر چنین نیستم، ازاین‌پس چنین نیستم، چون ازاین‌پس با تمام وجودم باور دارم که زئوس در آسمان‌ها به مددم می‌آید، و به تبعش من نیز فروتن خواهم بود و ازاین‌پس به مناظره دربارۀ ایمان به‌هیچ‌وجه تن نمی‌دهم، دیگر هرگز دربارۀ ایمان جدل نمی‌کنم، از منازعات در باب ایمان می‌پرهیزم و به همین سبب قلبم از خوشی سرریز می‌شود، چون حالا دیگر فردی معتقدم و فرد معتقد مطلقاً مجاز نیست درگیر جدل‌های حساسیت‌برانگیزی شود که از ذهنیات غلط و پرتبختر نشئت می‌گیرند، و حالا هرچی، می‌خواهم اصلاً بی‌خیالِ تبختر شوم، چون فهمیده‌ام همین تبختر کذایی، همین تمسخر و فقدان تواضع مرا به آن بن‌بست کشانده بود. زمانی که به هیچ‌چیز باور نداشتم، علی‌الخصوص به جاودانگان بی‌اعتقاد بودم، یا به حرام‌زادگان محصول این جاودانگان، یا به انبوه موجودات حقیر جورواجور. بله، چنین وضعی داشتم، از چنین عبارات و استدلالاتی استفاده می‌کردم و حالا همۀ این‌ها را پشت سر گذاشته‌ام این روزها مرتب دعا می‌کنم، حتی همین حالا لابه‌لای مسافران گیت شمارۀ، دو در اسپلیت مشغول ذکرم، درست کمی بالاتر از ران‌هایم کف دستانم را به هم چسبانده‌ام، دستانم در لوای سایه‌روشن بدنم و پنهان از نگاه دیگران، سر خم می‌کنم و دعا می‌کنم، همان اولین دعایی که به ذهنم می‌رسد را می‌خوانم، همانی که بسی خوشایند آتنا هم هست، و هنگامی که کلمات دعا یادم نمی‌آید چیزی از خودم می‌سازم و ادامه می‌دهم، تندتند تا آخرین خطوط می‌خوانم، و آن‌چنان باانگیزه متمرکزم بر تعالی به‌واسطهٔ این نیایش که وقتی به «تنها تو هستی» می‌رسم به خود می‌آیم و می‌بینم با چه صدای بلندی می‌خوانمش، البته نه‌چندان بلند، اما تک‌وتوک دوروبری‌هایم می‌شنوند، البته کلمات به زبانی است غریبه برای آن‌ها و بااینکه کجکی نگاهم نمی‌کنند.

فهرست مطالب کتاب

پیشگفتار مترجم
چکیده
1: سرعت
2: چهره‌ها
3: در خصوص جاهای امن
4: در باب جنون
5: حرکت در جمع
6: اندرز
7: وفق یافتن با عوارض زمین
8: دربارۀ معنی تعقیب و قتل
9: زندگی
10: انتخاب مسیر فرار
11: ایستگاه‌ها
12: فایدۀ ملاحظات قبلی
13: ایمان
14: کورچولا‌
15: مِلیِت
16: خوب است، اما نه به‌قدر کفایت
17: به سوی امید
18: نزد کالیپسو
19: نه