معرفی و دانلود کتاب مرگ کالیبان، داستان زبالهها و آبسنت: سه نمایشنامه
برای دانلود قانونی کتاب مرگ کالیبان، داستان زبالهها و آبسنت و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب مرگ کالیبان، داستان زبالهها و آبسنت: سه نمایشنامه
کتاب مرگ کالیبان، داستان زبالهها و آبسنت سه نمایشنامه از ماگدا فرتاچ، نمایشنامهنویس لهستانی است که در هرسه اثر شرایط و قوانین اجتماعی و سیاسی مورد نقد قرار گرفته است.
دربارهی کتاب مرگ کالیبان، داستان زبالهها و آبسنت
سه روایت کتاب مرگ کالیبان، داستان زبالهها و آبسنت قصهای از تعارض میان دو مفهوم مختلف در زندگی را تصویر میکند. در نمایشنامهی مرگ کالیبان شخصیت اصلی نمایشنامه برای نجات فرزندش از نظام بردهداری و تبعات آن، او را میکشد. نمایشنامه با یک شعر کاملا انتقادی از شاعر فرانسوی شروع میشود و کنایهای است به تفکرات و قوانین نژادپرستانه. در واقع توجه ماگدا فرتاچ (Magda Fertacz) در این نمایشنامه و دو اثر دیگر بر روابط و مفهوم آن متمرکز بوده و جهانی را که در آثارش خلق کرده، دربارهی همین روابط است. پدری که از روی عشق فرزندش را میکشد. یا سربازی که از جنگ جهانی اول برگشته و بااینکه به شرایط روحی مادربزرگش آگاه است، توهمات او را باور میکند و در همان مسیری که مادربزرگ از او میخواهد قدم برمیدارد.
نویسنده، در نمایشنامهی زبالهها نیز اینبار راوی رنج و منتقد آن زنی است که شرایط جنگ و پس از جنگ، او را به ستوه آورده و توانایی او را برای ادامه دادن زندگی از بین برده است. شخصیتپردازی و ساخت جهان از زاویه دید راوی در این نمایشنامه به اندازهای مورد استقبال واقع شده که توانسته در سال 2008 جایزهی بهترین نمایشنامه سال را از آن خود کند.
در کتاب مرگ کالیبان، داستان زبالهها و آبسنت، ( Śmierć Kalibana, Trash Story, Absynt) آبسنت نیز مانند نمایشنامهی زبالهها جهانبینی زنی را نشان میدهد که اینبار شرایط و ضوابط سخت اجتماع در خانوادهی او نفوذ و باعث شده تا زن در شب عروسیاش خودکشی کند! او زنیست که حتی در آخرین لحظات زندگیاش نیز خود را موظف میداند تا دلیل خودکشیاش را برای فردی که هیچوقت همسرش نمیشود توضیح دهد و روایتی تلخ از گذشتهی خود را با او درمیان بگذارد. سنت، مذهب و چارچوبهای حاکم بر جامعهی لهستانی منجربه تصمیم دختری برای پایان دادن به زندگیاش میشود و ماگدا فرتاچ گویا تجربهی زیستهی خود را از شرایطی که در آن محکوم به ادامه دادن بوده، روایت میکند.
اغلب راویان در نمایشنامههای ماگدا فرتاچ، طی روایت، شخصیتهای واقعی خود را بازیابی میکنند و پیشرفت داستان با پیشرفت شخصیتهایش همپاست. جهانهایی که ماگدا فرتاچ در نمایشنامههایش میسازد لایهلایهاند و مخاطب را آرامآرام در عمق داستان فرو میبرند. این ویژگی در کتاب مرگ کالیبان، داستان زبالهها و آبسنت از جمله نکاتی است که بر جذابیت اثر میافزاید. همچنین دید کاملا واقعگرایانه فرتاچ با استفاده از نمادهای بیشمار نقطهی تعادلی بین دنیای واقعی و ذهن راوی ایجاد میکند.
در یک نگاه ماگدا فرتاچ از دنیای درام استفاده میکند تا تاثیر اتفاقات را در تاریخ سیاسی اروپا بر لهستان و کشورهای اروپایی دیگر نمایش دهد و نمایشنامه را تبدیل به تیغی برنده برای نقد شرایط سیاسی حاکم بر لهستان میکند. کتاب مرگ کالیبان، داستان زبالهها و آبسنت با ترجمهی روان آیین قبادی و بههمت نشر دیدآور منتشر شدهاست.
کتاب مرگ کالیبان، داستان زبالهها و آبسنت برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب پیشِ رو برای دوستداران ادبیات بهویژه ادبیات نمایشی و تئاتر مناسب است.
در بخشی از کتاب مرگ کالیبان، داستان زبالهها و آبسنت: سه نمایشنامه میخوانیم
سیاهپوستی که پسرش را قورت داده. پسرم، یه هنرمند لهستانی ما رو خرید. گیر خوب آدمی افتادیم. این یا اونش همچین توفیری به حالمون نداره، اما یه لهستانی خوب میفهمه اشرافیت یعنی چی، قانون یعنی چی. و این هم یادت باشه که اجداد ما اونقدرها هم که فکر میکنی مثِ ما سیاه نبودن. یه حسی درونم میگه که همچین بگی نگی، یه خون لهستانی تو رگهامون جریان داره. و اشتباه هم نکردم. یکهویی اون پیداش شد، یه لهستانی نجاتبخش، یه لهستانی هنرمند که میخواد ما رو ببره گالری شیک و هنری خودش. خوب میدونم که این اصلاً اتفاقی نبود. گشت دنبالمون و پیدامون کرد. مدونای سیاه چنستوخووا رو شُکر که تونست پیدامون کنه. خیلی هم خوشحال و شکرگزارم که عکس یادگاری خونوادگیمون توی زاغه آتیش نگرفت و نسوخت.
هیچوقت هم این چند تا کلمه رو فراموش نمیکنم، مثِ «تخم سگ»، یا «زنده و مردهی همهشون رو...» ، بهخصوص وقتی دست آقای لهستانیمون رو میبوسم. اون هم دو بار. مثل یه پاپ لهستانی جلو یه گرسنهی اهل هائیتی. و اینجوری زندگیمون دوبرابر بهتر از قبل میشه، و دوبرابر بیشتر بهمون فکر میکنن. این خیلی به دردمون میخوره، چون ما اصلاً بلد نیستیم فکر آیندهی خودمون باشیم. سیاهپوسته مُرد، عجیب غریبه مُرد، کالیبان مُرد. خیلی امیدوارم که مثل قدیممدیمها هر آقایی، از جمله آقای لهستانی خودمون، لقب «پان» بگیره. ممنونم پان! یاد این ترانه افتادم. ترانهی خصوصیسازی. لهستانیه
فهرست مطالب کتاب
یادداشت مترجم
مرگ کالیبان: ترانهای مردمی
داستان زبالهها
آبسِنت
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب مرگ کالیبان، داستان زبالهها و آبسنت: سه نمایشنامه |
نویسنده | ماگدا فرتاچ |
مترجم | آیین قبادی |
ناشر چاپی | انتشارات دیدآور |
سال انتشار | ۱۴۰۱ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 240 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-104-212-6 |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه اجتماعی خارجی |