معرفی و دانلود کتاب خیانت اینشتین

معرفی کتاب خیانت اینشتین

تصور کنید دانشمند محبوبی که در طول تاریخ به تمام دنیا خدمت کرده، با افسوس از ناکامی خود در کمک به بشریت بگوید. این داستان طنز و درعین‌حال سیاهی است که با خواندن کتاب خیانت اینشتین، نمایشنامه‌ای از اریک امانوئل اشمیت تجربه خواهید کرد.

درباره‌ی کتاب خیانت اینشتین

با شروع قرن بیستم و پیشرفت چشمگیر ابزارهای صنعتی، پرسش مهمی که برای دانشمندان و فیلسوفان به وجود آمد این بود که آیا آگاهی انسان از فناوری مدرن و تکنولوژی صنعتی منتهی به سوءاستفاده از ابزارهای تکنولوژیک برای رسیدن به اهداف جنگی خواهد شد یا نه؟ این نگرانی شاید برای مردم عادی نیز وجود داشته است. با این وجود تجربه‌ی تاریخی نشان می‌دهد که هیچ تصوری از آینده‌ی جنگ و پیامدهای بی‌شمار این پدیده‌ی شوم که بی‌شک حاصل خون‌خواهی سیاست‌مداران جنگ‌طلب است، در ذهن انسان نبوده و نیست. حال اگر به این ماجرای تراژیک تولید بمب اتم نیز اضافه شود، کابوسی بی‌پایان نصیب آدم‌های کره‌ی زمین خواهد شد. اریک امانوئل اشمیت (Eric Emmanuel Schmit) در کتاب خیانت اینشتین (La Trahison d'Einstein) این موضوع را به زبان طنز و با حضور دو شخصیت دوست‌داشتنی بیان می‌کند.

خرابی‌های جنگ گریبان‌گیر تمامی افراد جامعه می‌شود و فرقی نمی‌کند که افراد تا چه اندازه در شعله‌ور کردن آتش جنگ سهم داشته باشند. وقتی نیروهای انسانی وارد پیکاری عظیم می‌شوند، گویی ماشین غول‌پیکری در حال شکل‌گیری است که قطعاتش به دست تمامی افراد حاضر در جنگ ساخته شده است. در کتاب خیانت اینشتین موقعیت نمایشی چالش‌برانگیزی دیده می‌شود که گویی سعی دارد به جنگ‌های بزرگ و به‌خصوص پیامدهای استفاده از بمب اتم اشاره‌ای غیرمستقیم داشته باشد.

اریک امانوئل اشمیت که به‌عنوان یکی از محبوب‌ترین و پرکارترین نویسنده‌های ادبیات معاصر فرانسه شناخته می‌شود، در اکثر آثار نمایشی خود از لحنی طنزآمیز استفاده می‌کند و با انتقال پیام‌های اخلاقی که در این لحن کنایه‌آمیز نهفته است، موضوعات انسانی مهمی را مطرح می‌کند. در کتاب خیانت اینشتین یکی از نمایشنامه‌های خواندنی این نویسنده‌ طی گفت‌وگویی جذاب که در اکثر صحنه‌ها میان دو شخصیت شکل می‌گیرد به مخاطب علاقه‌مند ارائه شده است. یکی از این شخصیت‌ها اینشتین است و دیگری، مردی است که از نظر موقعیت اجتماعی به‌کلی با اینشتین در تضاد است.

داستان کتاب خیانت اینشتین در یکی از سواحل نیوجرسی می‌گذرد. مردی دوره‌گرد متوجه حضور اینشتین می‌شود و سعی دارد به او کمک کند. به‌تدریج رویارویی این دو با توصیف وضعیت جامعه همراه شده و باعث آشنایی بیشتر آن‌ها می‌شود. اریک امانوئل اشمیت با طراحی این دو شخصیت، تناقض شیرینی را ایجاد کرده و مخاطب را ضمن آشنایی با شخصیت نمایشی اینشتین، با خطرات بمب هیدروژنی و پیامد‌های جنگ آشنا می‌کند. در این نمایشنامه شخصیت‌های فرعی نیز دیده می‌شوند که گاهی از طریق توصیف اینشتین و مرد ولگرد خودشان را نشان می‌دهند و گاهی مثل شخصیت اونیل به‌صورت مستقیم در مسیر پیشرفت داستان حضور می‌یابند.

اریک امانوئل اشمیت با محوریت قرار دادن شخصیت شناخته‌شده‌ای به نام اینشتین بار سنگین مسئولیتی را به گردن دانشمندان علمی می‌اندازد. او قصد دارد اینشتین را وارد مبارزه‌ای کند که گویی میان جهان پیشرفته‌ی علمی و دستاوردهای خطرناک انسانی پلی را ایجاد می‌کند. اینشتین بار گناهی را به دوش خود احساس می‌کند و در مواجهه با مرد دوره‌گرد که در واقع نماینده‌ای از طبقه‌ی پایین جامعه است، به اعترافی نمایشی وادار می‌شود. از طرفی با طراحی خلاقانه‌ی نویسنده، شخصیت اینشتین تا حد زیادی از ویژگی‌های انسانیِ یک شهروند عادی نیز برخوردار است و این نکته باعث ارتباط بهتر مخاطب با کتاب خیانت اینشتین می‌شود.

کتاب خیانت اینشتین تجربه‌ی شیرینی را برای مخاطب به همراه دارد و گفت‌وگویی جذاب را رقم می‌زند که در ادبیات نمایشی فرانسه از جمله موقعیت‌های نمایشی تامل‌برانگیز محسوب می‌شود. اریک امانوئل اشمیت با تجربه‌ی خوبی که در خلق آثار نمایشی و داستانی متنوع دارد، این صحنه‌ی منحصربه‌فرد را با تکیه بر آگاهی خود از خطرات جوامع پیشرفته و همچنین خطراتی که انسان مدرن با آن دست‌وپنجه نرم می‌کند، طراحی کرده است. او قصد دارد با لحنی کنایه‌آمیز و انتقادی، زیاده‌خواهی ابرقدرت‌های جهان کنونی را مورد نکوهش قرار دهد.

کتاب خیانت اینشتین نوشته‌ی اریک امانوئل اشمیت با ترجمه‌ی فهیمه موسوی توسط انتشارات افراز منتشر شده است.

کتاب خیانت اینشتین برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به هنر تئاتر و همچنین خوانندگانی که آثار اریک امانوئل اشمیت را دنبال می‌کنند مناسب است.

در بخشی از کتاب خیانت اینشتین می‌خوانیم

دوره‌گرد: بعد که پسرم رو دفن کردم، رییسم بیرون‌ام کرد. غر می‌زدم، فریاد می‌زدم، زانوی غم بغل‌ گرفته بودم. یه افسردگی از نوع وحشیانه‌ش بود. می‌خواستم مردم رو گاز بگیرم.

انیشتین: از این‌که زنده بودن سرزنش‌شون می‌کردی.

دوره‌گرد: بعدش، عرق‌خوری رو شروع کردم...

انیشتین: از این‌که زنده بودید خودتون رو مقصر می‌دونستید...

دوره‌گرد: نه اشتیاقی، نه شغلی، نه پولی. نتیجه این شد که زنم ترک‌ام کرد، منم راه جاده رو در پیش گرفتم. بی‌خانمان، بدون احتیاج به سقف بالاسر. واسه‌چی جون بکنیم تا حقوق بگیریم؟ آقا، من اگه به یه شغل بسته شده بودم، به حساب اعتباریم، سال 1932 ریق رحمتو سر کشیده بودم! عوض این، کل کالیفرنیا رو زیر پا گذاشتم، درحالی‌که راه می‌رفتم، به افق و وقتی می‌خوابیدم به ستاره‌ها خیره می‌شدم. واسه پیدا کردن خوراک، گلیم خودمو با چاقوتیزکنی از آب بیرون می‌کشیدم. همیشه تیغه‌هایی هستند که کند می‌شن، من بهشون بُرندگیِ دوباره می‌دم... راستی اگه شما چاقویی دارین که... اوه نه، مطمئناً از یه صلح‌طلب چاقویی گیر آدم نمی‌آد!

انیشتین: پس فکر کردی غذاهام رو با چی تیکه می‌کنم، با ناخنام؟ چاقوهام رو براتون می‌آرم.

دوره‌گرد: مگه گیاه‌خوار نیستین؟

انیشتین: نه، ولی خیالش رو دارم.

دوره‌گرد: ناامید‌کننده‌س...

مرد دوره‌گرد درمانده شده. انیشتین به موضوع صحبت برمی‌گردد.