معرفی و دانلود کتاب فریادها
برای دانلود قانونی کتاب فریادها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب فریادها
کتاب فریادها اثر لوران گوده، داستان سربازانی است که تمام جسم و جان خود را برای دفاع از وطن فدا کردهاند و همراه با دلهره و مسخ شدگی در فضای غیر انسانی و بیرحم جنگ با خود و فلسفهی جنگیدنشان درگیر شدهاند.
همهی سربازان داستان فریادها (Cris) به نوعی در هراس مرگ روزگار میگذرانند و اتفاقات گوناگون و عجیبی اطرافشان به وقوع میپیوندد. «ژول» در دوران سربازیاش مرخصی میگیرد که به خانه برود اما نگران همرزمانش است. در جای دیگری سربازی شیمیایی درون حفرهای درون خاک اسیر میشود و تقلا میکند. دو سرباز دیگر به نامهای «ماریوس» و «بوریس» از دست فریادهای عجیب سرباز دیگری معروف به «مرد خوکی» ترسیده و عاصی گشتهاند و به دنبال کشتن او هستند.
داستان از زبان چند روای بازگو میشود: «ماریوس»، «ریپول»، «رنیه»، «شیمیایی»، «ژول» و غیره. هر راوی بخشی از ماجرا را تکمیل مینماید. بخش زیادی از داستان در زمان حال و بخشهایی نیز در زمانهای گذشته رخ میدهد.نویسنده با بهرهگیری از این تکنیک، شما را در تمامی لحظههای دلهره و هراس، همراه شخصیتهای داستان میکشاند تا مانند آنها وحشت لحظات را از نزدیک احساس کنید.
لوران گوده (Laurent Gaude) متولد 1972 در پاریس، با به وجود آوردن فضایی متفاوت در هر یک از آثارش، شما را در موقعیتهای گوناگون میگذارد. او کار نویسندگی را با نمایشنامه نویسی آغاز نمود و طولی نکشید که نوشتههایش در فرانسه و سپس آلمان، انگلستان و کانادا روی صحنه به اجرا درآمدند.
بعد از رمانهای فریادها، مرگ شاه سونگور و آفتاب اسکورتا که چند جایزهی ارزشمند ادبی از جمله جایزهی گنکور را برایش به همراه داشتند، او الدورادو را نگاشت و برای اولین بار به ماجرای تلخ مهاجرت غیر قانونی اشاره کرد؛ مهاجرتی به قیمت دست شستن از زندگی شرافتمندانه و حتی گذشتن از جان برای رفتن به سرزمینی رویایی.
در بخشی از کتاب فریادها میخوانیم:
مردی را دیدم. شاید هم آدم نبود. یکهو چشمهایم را باز کردم. مثل پریدن از خواب. حتماً دوباره خوابم برده بود، شاید هم از حال رفته بودم. چشمهایم را باز کردم و دیدمش. روی سرم خم شده بود. در چند سانتیمتری من. ضعیف بودم. نگاهم تار بود و درست نمیتوانستم حواسم را جمع کنم. مردی را دیدم. صورت یک مرد را. حس کردم لمسم میکند. دستهایی را روی پوستم حس کردم. دستهایی که همه جای بدنم میدویدند. نمیتوانستم نگاه کنم، چون نا نداشتم سرم را بلند کنم، ولی دلایلی وجود داشت که فکر کنم دستها بدنم را میگردند و صورتی که در چند سانتیمتری صورت خودم میدیدم، متعلق به همان مرد است. اجازه دادم بازرسیام کند.
نیروی جنبیدن یا فریاد زدن نداشتم. از دستها صرفنظر کردم و توی چهره دقیق شدم. ریش زیادی داشت. با موهای بلند و ژولیده. یادم میآید. اول غافلگیر نشدم، ولی بعداً از خودم پرسیدم چهطور چنین چیزی ممکن است. موهای به این بلندی. اینقدر به هم ریخته. بدون کلاهخود. نگاهش یادم میآید. چشمهایش مثل چرخهای قطاری سرعت گرفته، میچرخیدند. مثل نگاه دیوانهها. لبخند میزد. دندانهایش را میدیدم. به رنگ خاکِ سیاه. قیافهی در هم شکستهاش را در چند سانتیمتری صورتم میدیدم. برای حرف زدن خیلی ضعیف بودم. سعی کردم. شاید لبهایم لرزیدند، چون او از جستوجو دست برداشت. حرکتی کرد. لبخند زنان و آرام، دستش را روی چشمهایم گذاشت. مثل خواباندن کسی. تسلیم فشار ملایم انگشتهایش شدم. پلکهایم را بستم.
باز لحظهای جستوجوی دیوانهوار دستها را روی بدنم احساس کردم. بعد، دیگر هیچ. چشمهایم را باز کردم و دیدم دارد میرود. از پشت دیدمش. لخت بود. به گمانم. پوست رنگ پریدهاش یادم است. دیدم مثل حیوانی جهید و نعره کشید. فریاد بلندی از سر خوشی. انگار پیش من گنجی پیدا کرده بود. رابینسون میخندید. من هم اگر قدرتش را داشتم، با او میخندیدم. رفت و نمیدانم چه چیزی با خودش برد. نمیدانم چه چیزی دزدید. نمیدانم آیا حالا نگونبختتر شدهام، آیا دستهای جستوجوگر دار و ندارم را بردهاند. بیش از حد ضعیفم. اما قوایم که برگردد، نگاه خواهم کرد. فهرست وسایلم را بررسی خواهم کرد. فعلاً فقط میخواهم چشمهایم را ببندم و با رابینسون بخندم.
فهرست مطالب کتاب
1. تحویل پست نیروهای قدیمی
2. دعا
3. فریاد مرد خوکی
4. آخرین نفسها
5. مجسمههای گلی
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب فریادها |
نویسنده | لوران گوده |
مترجم | حسین سلیمانی نژاد |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۳۸۹ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 110 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-362-665-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی |