معرفی و دانلود کتاب خرزهره

معرفی کتاب خرزهره

ژان تولی، نویسنده‌ی معروف فرانسوی، در کتاب خرزهره ما را به دل تاریخ فرانسه، به سرزمین بروتانی می‌برد؛ جایی که یک زن به نام الن ژگادو آنجا به دنیا آمده است. الن ژگادو، زنی است با چهره‌ای معصوم و دل‌فریب که اسرار تاریکی در پس آن نهان شده و زندگی‌اش سراسر ترس و اندوه است؛ دخترکی معصوم که به زنی خطرناک بدل می‌گردد.

درباره‌ی کتاب خرزهره

الن ژگادو، شخصیت اصلی کتاب خرزهره (The Poisoning Angel)، باور دارد که آنکو، تجسمی از مرگ در اساطیر بروتانی، روی او تأثیر گذاشته است. او با همین اعتقادی که دارد، به هر خانه‌ای که می‌رود و به‌عنوان آشپز آنجا مشغول می‌شود، با سم جان همه‌ی اهل خانه را می‌گیرد. ژان تولی (Jean Teulé) در کتاب خرزهره، زندگی الن ژگادو، انگیزه‌های او، افسانه‌ای که او را تحت‌تأثیر قرار داده و اثراتی که اعمالش روی اطرافیانش می‌گذارد، را مورد بررسی قرار می‌دهد. نویسنده با استفاده از الن ژگادو، این قاتل سریالی در قرن نوزدهم، شخصیتی شیطان‌صفت و بی‌رحم، رمانی جذاب، پرمایه و هولناک خلق کرده است. کتاب خرزهره نگاهی است به دل سیاه و ذهن پلید و آشفته‌ی این زن که نامش به‌عنوان خوفناک‌ترین قاتل سریالی در تاریخ ماندگار شده است.

ژان تولی در کتاب خرزهره، با استفاده از سبک روایی منحصربه‌فرد و تصویرسازی‌های قوی خود، ما را وارد زندگی الن ژگادو می‌کند. همچنان که با روایت کتاب خرزهره پیش می‌رویم، با روند تدریجی به جنون رسیدن این شخصیت آشنا می‌شویم. ژان تولی با خلق این داستان و شخصیت الن ژگادو نه تنها یک رمان جنایی و دلهره‌آور نگاشته، بلکه از این طریق مسائل عمیق انسانی مثل عشق، تنهایی، تقدیر و مرگ را نیز واکاوی می‌کند. کتاب خرزهره باعث می‌شود که خواننده در کنار لذت بردن از خواندن اثری دل‌نشین، به فکر فرو رود و پیچیدگی‌های طبیعت انسان و نیروهای بعضاً پلیدشان را به درستی بشناسد.

ژان تولی در روایت کتاب خرزهره از روایت خطی و گاهی فلش‌بک برای نشان دادن زندگی الن ژگادو استفاده می‌کند. نویسنده با مهارت بالای خود در تصویرسازی و شخصیت‌پردازی توانسته فضایی خلق کند که برای خواننده ملموس و واقعی باشد و همچنین از ایجاد تعلیق و رمزوراز در قصه‌ی خود غافل نمی‌ماند. او در کتاب خرزهره شخصیت‌های بسیار دیگری هم به خط روایی خود اضافه می‌کند که هر یک به نحوی روی الن ژگادو تأثیر گذاشته‌اند. مهارت ژان تولی در جان بخشیدن به شخصیت‌ها آن‌قدر بالاست که ممکن نیست خواننده‌ای در حین خواندن اثر، با آن‌ها و خصوصاً با الن ژگادو همراه نشود و مصیبت‌های او را لمس نکند. شما نیز اکنون می‌توانید این کتاب را با ترجمه‌ی سوگل فراهانی که با همت نشر چشمه راهی بازار شده است، تهیه کنید.

نکوداشت‌های کتاب خرزهره

• مشخصه‌های کتاب‌های ژان تولی لذت‌هایی است که سرچشمه‌شان خصائل شوم انسانی است. خشونت، هیجان، طنز تلخ و شوخی سرتاسر آثار او را پر کرده‌اند. اما از آنجایی که ژان تولی سابقاً به حرفه‌ی تصویرگری مشغول بوده، تجاربی کسب کرده که با بهره از آن توانسته از خشونت آثارش بکاهد. ماحصل آنچه پدیدار می‌شود، نثری است که ویژگی‌های سینمایی دارد. (ایندیپندنت آن ساندی)
• کتاب خرزهره که در زمره‌ی ادبیات تاریخی نیز قرار دارد، با داشتن لحظاتی خنده‌دار، وحشت‌آمیز و دلهره‌آور به نمونه‌ای بارز از ادبیات مدرن فرانسه بدل گشته است. (وردز اند پیس)
• خرزهره به شکلی عجیب و غیرعادی رمانی است شگفت‌انگیز و جذاب. (وبسایت هیستوریکال ناولز)

اقتباس سینمایی و فرهنگی از کتاب خرزهره

• استفانی پیلونکا (Stéphanie Pillonca) در سال 2016 بر اساس کتاب خرزهره فیلمی ساخت تحت عنوان فرشته‌ی سمی یا The Poisoning Angel که دبورا فرانسوا و بنژامین بیوله و... در آن ایفای نقش کردند.

کتاب خرزهره برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به آثار جنایی با درون‌مایه‌ی تاریخی علاقه دارید و از طرفداران کتاب‌های ژان تولی، نویسنده‌ی مغازه‌ی خودکشی هستید، از خواندن رمان خرزهره غافل نشوید.

در بخشی از کتاب خرزهره می‌خوانیم

خرزهره، متین، روی صندلی کلیسای بوبری نشسته و در طول عشای ربانی تسبیح می‌اندازد: «مادرم… آقای میشله که مرا تا اولین خانه رساند… مادرخوانده‌ام…»

تسبیح را از گرن با خودش آورده و مهره‌هایش در دست او فرسوده نشده‌اند.

«خاله ماری‌ژن، یان ویلتانسو…»

نور شمع‌ها را نگاه می‌کند و به صدای آشفته‌ی واعظ با عینک طلایی گوش می‌دهد که پشت محراب ایستاده. اولین‌بار است که او را در حال انجام وظیفه می‌بیند. روی صحبتش با کسانی است که در مسیح ذوب شده‌اند. همهمه‌ی دعاهاشان دیوارهای کلیسا را به لرزه درمی‌آورد و خرزهره ادامه می‌دهد «پدر و بعد مادر کشیش لودروگو…»

سمت راست هشتی کلیسا مرد دروگری، آن هم در طول مراسم، به خودش اجازه می‌دهد داسش را لبه‌ی حوضچه‌ی آب مقدس که در سنگی بزرگ تراشیده شده تیز کند، چرا که برای دروِ بعدی‌اش خوش‌یمنی می‌آورد. صدای داس با کلمات درهم می‌شود و کشیش دیگر خودش هم کلامش را نمی‌شنود.

«جرینگ، جرینگ.»

آوای تیغه‌ی تیزشده برای دختر پلوهینکی یادآور داس آنکوست: «ماری‌لوییز لیندوا…»

چند ردیف جلوتر، خرزهره خواهر کشیش لورهو را که روی سجاده‌ای زانو زده از آثار آبله روی گردنش می‌شناسد. دامن بلند قهوه‌ای‌رنگی به تن دارد که برای پلیسه کردنش آن را در فر گذاشته و کلاهی که دو طرفش به هوا رفته، اما ناگهان از سرش می‌افتد و زن پرهیزگار تشنج می‌کند و کمرش تکان‌های شدید می‌خورد.

«آآآ‌ه…»