معرفی و دانلود کتاب بیمار خاموش

عکس جلد کتاب بیمار خاموش
قیمت:
۲۵,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب بیمار خاموش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب بیمار خاموش و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب بیمار خاموش

نتیجه احساسات سرکوب‌شده گاهی می‌تواند به قیمت جان یک انسان تمام شود! کتاب بیمار خاموش رمانی بسیار مهیج در ژانر معمایی و روانشناختی است که به قلم الکس مایکلیدیس در سال 2019 منتشر شد. این اثر از رمان‌های پرفروش نیویورک تایمز می‌باشد و داستان یک زن نقاش را روایت می‌کند که مرتکب قتل همسرش شده است.

درباره کتاب بیمار خاموش:

الکس مایکلیدیس (Alex Michaelides) در این تریلر معمایی و جذاب داستان بانوی نقاشی به نام «آلیشیا برنسن» روایت می‌کند. او ظاهرا یک زندگی زیبا و سرشار از خوشی دارد. زندگی آلیشیا و همسرش گابریل در یکی از مجلل‌ترین خانه‌های شهر لندن به آرامی سپری می‌شود. گابریل برای مجلات مختلف عکاسی می‌کند. ماجرای کتاب بیمار خاموش (The Silent Patient) در ادامه با قتل گابریل مهیج‌تر می‌شود!

یک روز گرم تابستان، آلیشیا در خانه‌شان گابریل را با سیم به یک صندلی می‌بندد و با شلیک چند گلوله وی را به قتل می‌رساند! هنگامی که پلیس سر می‌رسد، آلیشیا با حالتی بهت‌زده و خیره به جنازه گابریل با یک چاقو در دست قصد خودکشی دارد. ماموران پلیس پس از دستگیری آلیشیا، او را به یک بیمارستان روانی منتقل می‌کنند.

او در این مرکز تحت درمان یک روانشناس قرار می‌گیرد ور در خلال داستان شما با زندگی آن روانشناس بیشتر آشنا خواهید شد. نکته‌ای که در تمام بازجویی‌ها رسانه‌ای می‌شود، سکوت عجیب آلیشیاست که از انگیزه ارتکاب قتلش هیچ نمی‌گوید و در برابر هر پرسشی سکوت اختیار می‌کند!

هدف الکس مایکلیدیس از آفرینش این رمان، نشان دادن تاثیر آسیب‌های روحی پنهانی است که افراد دارند. آلیشیا به عنوان یک نقاش موفق، در اثر احساسات سرخورده‌اش، مرتکب چنین جرمی شده بود اما ریشه‌های این آسیب روحی چه بود؟

افتخارات کتاب بیمار خاموش:

- دریافت جایزه گودریدز در بخش داستان معمایی در سال 2019
- حضور در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز
- نامزد جایزه بهترین رمان اول نویسنده در سال 2019

نکوداشت‌های کتاب بیمار خاموش:

- اولین رمان تاثیرگذار... با پایانی شگفت‌انگیز که ما را به یاد رمز و رازهای کلاسیک آثار آگاتا کریستی می‌اندازد. (وال استریت ژورنال)
- کتاب بیمار خاموش شاید اولین اثری باشد که ظرافت و دقتی استادانه در داستان‌نویسی دارد! (بی بی سی)
- این تریلر روانشناختی و پیچیده، مایکلایدس را به عنوان یک نویسنده حرفه‌ای در این ژانر معرفی می‌کند. (هفته‌نامه ناشران)
- داستان‌پردازی هوشمندانه که با تعلیق واقعی همراه است... رمانی که هر جهت استانداردها را رعایت کرده است. (لی چایلد)

خواندن کتاب بیمار خاموش به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

به تمامی علاقمندان تریلرهای روانشناسی و معمایی را به خواندن کتاب بیمار خاموش دعوت می‌کنیم.

با الکس مایکلیدیس نویسنده کتاب بیمار خاموش بیشتر آشنا شویم:

این نویسنده در سال 1977 و در قبرس به دنیا آمد. او تحصیلات خود را در رشته ادبیات انگلیسی و در دانشگاه کمبریج ادامه داد و پس از آن در رشته فیلمنامه‌نویسی فارغ‌التحصیل شد. وی در سال‌های 2013 و 2018 دو فیلم‌نامهٔ سینمایی نوشت و از همین طریق موفق شد در بین مردم به‌عنوان فیلمنامه‌نویس موفقی شناخته شود.

نخستین رمان الکس مایکلیدیس (Alex Michaelides) بیمار خاموش بود که در سال 2019 آن را منتشر کرد. این اثر پس از مدتی با استقبال زیادی از جانب مخاطبان مواجه شد و موفقیت زیادی به دست آورد.

جملات برگزیده کتاب بیمار خاموش:

- آن‌کس که چشم‌هایی برای دیدن و گوش‌هایی برای شنیدن دارد، احتمالاً خود را متقاعد می‌کند که هیچ‌کس نمی‌تواند رازی را مخفی نگه دارد. (زیگموند فروید)
- نباید در جایی که خبر خاصی نیست، پیچیدگی ایجاد کرد. به نظرم خطرِ نوشتن دفتر خاطرات در همین باشد؛ در نوشتن خاطرات. آدمی همه‌چیز را مبالغه می‌کند، همیشه گوش‌به‌زنگ است و مدام حقیقت را لِفت‌و‌لعاب می‌دهد. (ژان پل سارتر)

در بخشی از کتاب بیمار خاموش می‌خوانیم:

سر میز نشستم و کتی هم داستانش را ادامه داد. از تعریف کردن این داستان خیلی خوشش می‌آمد. گهگاه هم وسط حرفش به من نگاه می‌کرد و لبخندی می‌زد تا به‌نحوی من را هم در تعریف داستان شرکت داده باشد؛ اما لبخندی سطحی و سرسری بود و قصد نداشت بیش از این من را دخالت دهد، زیرا این قصۀ شاه پریانِ کتی بود و باید خودش قصه را تعریف می‌کرد.‌

«توی یه کافه نشسته بودم که بالاخره سر‌و‌کله‌ش پیدا شد. عاقبت، وقتی کاملاً امیدم رو از دست داده بودم، مرد رؤیاهام از در وارد شد. دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدنه. همیشه فکر می‌کردم حدود بیست‌و‌پنج‌سالگی ازدواج می‌کنم و تا سی‌سالگی دوتا بچه و یه سگ و یه خونۀ اقساطی دارم.» بعد با لبخندی عریض بر لب‌هایش به دخترها چشمکی زد و گفت «اما اون روز منِ سی‌و‌سه‌ساله اونجا تک‌وتنها نشسته بودم و اوضاع طبق نقشه پیش نرفته بود.»

ادامه داد «اون‌موقع با یه پسر استرالیایی به اسم دنیل دوست بودم، ولی اون به این زودی‌ها نمی‌خواست ازدواج کنه و بچه‌دار بشه، برای همین می‌دونستم دارم وقتم رو هدر می‌دم. اون شب ازقضا هردومون بیرون رفته بودیم که مرد رؤیاهام از در وارد شد.» به اینجای داستان که رسید لبخندی به من زد و پشت چشمی نازک کرد و گفت «البته با دوست‌دخترش.»

این‌ قسمت از داستان را باید طوری تعریف می‌کرد که حس همدردی مخاطب را جلب کند. چون آن‌زمان من و کتی، هردو با افراد دیگری دوست بودیم. یادم نمی‌آید که چطور به هم معرفی شدیم، اما لحظۀ باشکوهی را که چشمم به کتی افتاد، خوب به یاد دارم. مثل یک شوک الکتریکی بود. موهای بلند مشکی و چشم‌های سبز نافذش را به‌خوبی به یاد دارم. به‌معنای واقعیِ کلمه زیبا بود، مثل فرشته‌ها.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب بیمار خاموش
نویسنده
مترجمساناز جهان بیگلری
ناشر چاپینشر البرز
سال انتشار۱۳۹۸
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات388
زبانفارسی
شابک978-622-235-122-9
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان روانشناسی خارجی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب بیمار خاموش

سیدمهدی حسینی
۱۴۰۲/۰۱/۰۴
سلام خدمت دوستان
زنی پنج گلوله به صورت شوهرش زده و در نهایت به یک مرکز روانی می‌رود، جایی که از صحبت کردن خودداری می‌کند. برای مدت طولانی. او یک هنرمند است و شوهر فقیدش عکاس مد. یک روان درمانگر جوان امیدوار است که او را متقاعد کند که صحبت کند، اگرچه این کار آسانی نخواهد بود. اتفاقی افتاده که منجر
به سکوت زن شده. احتمالاً چیز وحشتناکی است. چیزی که ما هنوز نفهمیده ایم چیزی که به احتمال زیاد باعث تعجب بزرگ می‌شود. هر زمان که یک رمان مفهومی با انبوهی از عدم قطعیت‌ها داشته باشیم، تقریباً مطمئن هستیم که یک پایان کلیدی خواهد داشت و موفقیت کتاب به دلیل کیفیت آن پایان افزایش یا کاهش خواهد یافت.
طرح داستان بسیار خوب است و داستان بسیار درگیرکننده است، اما پایان غافلگیرکننده با کمی حقه به دست می‌آید که من توضیح نمی‌دهم زیرا رمان را خراب می‌کند. یکی از قوانین اصلی نوشتن جنایی این است که به خواننده باید همان اطلاعاتی داده شود که در کارآگاه وجود دارد - بدون حقایق پنهان شده بنابه توضیحات نتیجه این است که هدایت نادرست آگاهانه نیز آشکار است.
بیمار خاموش یک تریلر نسبتاً معمولی است که فراتر از شایستگی هایش تبلیغ شده است. در نهایت، نسبتاً قابل پیش بینی است. ممنون از کتابراه
mitra.mh. 46
۱۴۰۱/۱۱/۲۸
خطر اسپویل
من در این فکرم وقتی تئو میدونه خودش عامل اینهمه اشتباه و جنایت است چرا اینقدر بخودش زحمت تجسس، تحقیق و بررسی میده؟ یکی از اشتباهات تخصصیش اینه که در گرمای هوا کلاه نقاب دار همراه داره تئو به قصد اطلاع رسانی به آلیشیا او را زیر نظر میگیره اما همراه خودش چاقو که همان سلاح سرد است، داره، و
لزومی نداشت با چاقو آلیشیا را تهدید کند اگر به قصد خبر دهی وارد حریم خصوصی آلیشیا شده میتونست با گفتمان موضوع را حل کند، میتونست چند تا عکس از همسر خودش گابریل بگیرد و بعنوان مدرک به آلیشیا نشان بدهد، چرا اینقدر به فلیکس یا برادر گابریل پیله کرد و مزاحمشون میشد؟ اطلاعات درباره‌ی آلیشیا برای چه چیزی میخواست؟ آلیشیا که بیمار و اسیر دست تئو بود. سرانجام داستان و شخصیت‌های داستان مبهم است گویا نویسنده دوست دارد خواننده را سرگردان و بی سرانجام معلق در زمین و هوا نگه دارد، آخه این داستان چه چیزی داشت بجز پایان غافلگیر کننده که همونم پر از اشکال تخصصی برای کسی که عنوان یه روان درمانگر را داشت اما نقش یه پلیس را بازی میکرد.
ناهید ساقی
۱۴۰۲/۰۱/۱۴
کتاب متن روونی داره و جذاب. داستان هم ادمو به دنبال خودش میکشه و کنار گذاشتنش سخته. واقعیت‌هایی که نویسنده درباره روانشناسیو روانکاوی برملا کرده هم برای من خیلی جالب بود. من توقع یک داستان کاملا روانشناسانه رو داشتم ولی بعد دیدم ماجرا جنایی شد و روانشناس داستان تبدیل به یک کارآگاه... و در نهایت هم شدیدا غافلگیر شدیم و برگشتیم سر نقطه اول: روان ناآرام و مخدوش قهرمان (!) داستان.
قبل و بعد از خوندن هر کتاب نظرات دوستان عزیز رو میخونم که بسیار کمک کننده س. قبل از خوندن کتاب برای انتخاب اون. و بعد از خوندن کتاب برای جمع‌بندی دیدگاهم. بعضی از عزیزان به تصمیماتی که تئو گرفته و رفتارهایی که ازش سر زده به عنوان باگ‌های داستان خرده گرفتن و به عنوان نقاط ضعف داستان ازش یاد کردن ولی به نظر من باید همیشه این رو در نظر داشت که این رفتارها و تصمیمات از‌ی فرد با روانی آشفته و بیمار سر زده که مسلما اگه توانایی درستی در تصمیمگیری و اقدام داشت بیمار نمیبود...
دلارام
۱۴۰۳/۰۲/۱۹
سلام
*اسپویل*
در نظر اول کتاب فوق العاده به نظر میاد مخصوصا پایانش اما وقتی مدتی بعد از تموم شدنش بهش فک میکنید می‌بینید خیلی جاها ناقص موندن. پیامم اسپویل داره اول اینکه اصلا به این پرداخته نشد گابریل چرا حتما خواسته دوستش همسرش و درمان کنه و به شخصیت گابریل اصلا پرداخته نشد دوم مشخص نشد در آخر
نقش پسر عمه آلیشیا چی بود و واقعا چیکار کرده بودسوم چرا صاحب گالری به آلیشیا در مورد اطرافیانش هشدار داد. چهارم مکس چیکار کرده بود که تانیا ازش میترسیدپنج آیا یوری واقعا در حد یک دلال داروی ساده بود؟ و در آخر به نظرم روان درمانگر آلیشیا از همه وضعش داغون تر بود و خودش نیاز به کمک داشت در آخر به نظر میومد هدفش فقط کمک به آلیشیا و آروم کردن وجدان خودش نیست و کمی هم طمعکاره و مدام سعی داشت اشتباهات خودشو توجیح کنهاگه قصدش فقط اطلاع دادن به همسر کسی بود داشت خیانت میکرد چرا دزدکی وارد خونش شد و چرا چاقو همراهش بود و اینکه در پایان آیا باربی واقعا در زمان قتل شخص دیگری رو هم دیده بود؟ یعنی اون مرد از خونه نرفته بود؟
tokhs_divoneh
۱۴۰۲/۰۱/۰۹
سبک جدیدی بود حداقل برای من. وقتی به انتهای کتاب رسیدماین احساس بهم تلقی شد «همه دروغ میگویند!» اینکه نویسنده، داستان رو‌ی جور پیش ببره که رازآلود باشه و آخر داستان متحیر شی نمیدونم چه کلمه‌ای برای حسم بهش بیان کنم. کتاب جنایی دلنشینی بود و البته ترجمه روان بود. کشش خاصی داشت و باعث شد من‌ی روزه در تمومش کنم. داستان مورد زنی هست که سر صحنه قتل همسرش دستگیر میشه و چون حرف نمیزنه به عنوان قاتل محکوم و در بیمارستان روانی بستری میشه تا اینکه روانشناسی تصمیم میگیره کمکش کنه و راز قتل گابریل (همسر اون زن) پیدا کنه. علی رغم چندروایت بودن قصه این داستان فراتر از‌ی رمان جناییه که باهاش میشه تا اعماق روان ادما رفت و شناخت. از نکات روانشناسی خوبی که میشد از این کتاب یاد گرفت میشه به این اشاره کرد: نقش خانواده، دوستان در کودکی یک فرد خیلی مهمه و منشأ خیلی از تفکرات، رفتار‌های بزرگسال هست. اما انتقادی که از این کتاب میشه کرد اینه که قسمت‌هایی از داستان که در گذشته اتفاق افتاده بود رو همراه داستانی که الان در حال وقوع بود، کنار هم می‌آوردو ۲۰صفحه آخر که بیشتر نزدیک می‌شدیم به واقعیت داستان وقتی حالت تفکر تئو چیز دیگه‌ای بود و در انتها چیز دیگه‌ای این منو اذیت میکرد.
دوست کنجکاو
۱۴۰۳/۰۹/۰۶
خطر اسپویل، اگر کتاب رو نخوندین، این نظر رو نخونید.
قسمت جالب کتاب شخصیت اصلى بود که از کودکى روانى شده بود و نقش یک روانى خیلى پیچیده رو عالى انجام داد مخصوصا اینکه رشته روانکاوى رو به عنوان شغل انتخاب کرده بود. و البته شخصیت اصلى زن، آلیشیا که اونم از روانى هایى بود که در زندگى عادى زیاد مى به
بینیم. افراد شدت وابسته اى که چشم بسته اعتماد مى کنن و وقتى مى فهمن که به اعتمادشون خیانت شده، روانى میشن یا دست به کارهاى خطرناک میزنن. ترکیب این دو تا روانى خیلى خوب از کار در اومد. تنها مشکلى که به خاطرش امتیاز کم دادم، ضعف نویسنده در توضیح ماجراها بود. وقتى کتاب تموم شد با خودم گفتم چقدر عالى بود ولى عجیبه که بعد از چند ساعت که ذهنم داشت داستان رو تجزیه تحلیل میکرد، فکر کردم چقدر موضوعات بدون توضیح و رها شده داشت! شخصیتهایى که اصلا معلوم نشد چرا در داستان حضور داشتن و اتفاقاتى که اصلا توضیح داده نشدن. به هر حال خوندن کتاب رو توصیه مى کنم
نادی شجاعی
۱۴۰۳/۰۸/۱۱
لحظه اولی که کتاب رو تموم کردم جوری توی شوک بودم که میخواستم ۵ ستاره بدم. اما یک مقدار که از احساساتم فاصله گرفتم، باگهایی که در بخش پایانی کتاب برای جمع کردن داستان ارائه شده بود توجهم رو جلب کرد. بیشتر یه داستان پیچیده و معمایی بود که به خوبی خواننده رو تا لحظه آخر دنبال خودش میکشوند ولی در نهایت با کسی مواجه میشین که در عین اینکه توانایی روانی قتل رو نداره ولی ابزارش رو حمل کرده و بدون دلیلی کلاه استتار صورت و چاقو همراه داشته و داستان رو جوری پیش میبره که حجم صدمات و خشونتش خیلی بیشتر از اینه که مستقیم خودش گابریل رو میکشت. تناقضات پایان داستان زیاده. و یکیش اینه که تئو از کجا میدونست تفنگ تو کدوم کابینته که پیش دستی کرده و قبل از آلیشیا اونو برداشته؟
در کل شما حس میکنید که همگام با نویسنده دارین یه داستان رو پیگیری میکنید. در پایان متوجه میشین که نه تنها راوی صداقت نداشته، بلکه نویسنده جوری دوتا داستان رو به شما گفته که فکر میکردین همزمانه، در حالیکه یکیش مال گذشته بوده. در کنار شوک بزرگی که میخوری، یه حس عدم صداقت هم میگیری.
Autumn
۱۴۰۳/۰۵/۱۹
به یاد دارم یکسال و چند ماه پیش که برای اولین بار این کتاب رو خوندم نفسم تو سینه حبس شده بود.
بی وقفه و پشت سر هم خطوط رو دنبال میکردم.
این کتاب بشقاب مزه بود شما رو عاشق میکرد، امیدوار میکرد، گیج و ترسیده میکرد، گاهی مظلوم و گاهی به اعماق شر و جنایت میبرد.
با خودم فکر میکردم دیدن دنیا از یه
چشم‌های قاتل چه جوری؟
چقدر بین من و کسی که نفس رو از فردی دزدیده فاصله وجود داره؟
کجا سیاهی شروع میشه و کجاست نقطعه پایان سپیدی؟
من میتونم تئو باشم؟ آلیشیا چی؟ یا حتی گابریل و کتی؟ چه خط فرضی این آدم هارو از هم جدا میکنه؟
کشتن روح یک آدم بدتره یا از بین بردن جسمش؟ خیانت سنگین تره یا کنترلگری که برچسب عشق بهش میخوره؟
این روزا بعد از مدت‌ها و حالا که توزندگی خودم درگیر پذیرش سایه هام و دیدن دنیا از منظر دوگانگی (تاریکی و روشنی ام) میتونم بگم
بعضی وقت‌ها در تمام زندگیمون درگیر تعمیر لوله‌های خراب و شکسته ایم ما تلاشمون برای "درست شدن میکنیم"؛ اما گاهی درست وسط اتاق ایستادیم و فقط یه موج صدای کوچیک از گذشته آنچنان تمام لوله هارو میترکونه که
ترجیح میدیم اجازه بدیم تا تسلیم بشیم.
مثل تئو.
مثل آلیشیا.
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۲/۱۱/۲۸
کتاب بیمار خاموش را با ترجمه ساناز جهان بیگلری بعد از ترجمه منیژه شیخ جوادی خواندم. ترجمه خانم شیخ جوادی روان تر و پارسی تر بود.
جالب بود که دو مترجم داستان بلند بیمار خاموش، بانو هستند و کتابی از الکس مایکلیدیس را به پارسی برگردانده بودند، با سبک و سیاق خاص خودشان. کتاب داستانی جنایی و عشقی را
و... پیش می‌برد و هم زمان از چند زندگی روایت می‌کند. کشش داستان خوب است و در اواسط که داستان به نتیجه‌گیری می‌رسد، به اوج نیز می‌رسد و دلت نمی‌خواهد که داستان را رها کنی. ادبیات داستان ساده و روان است، اما پیچیدگی هدایت روال قصه، نیاز به دقت را در خواننده بر می‌انگیزد. بنابر این بادقت آن‌ را بخوانید. الکس مایکلیدیس در کتاب بیمار خاموش نشان می‌دهد که سبک قصه را می‌شناسد و به تم این چنین داستان‌ها آشنایی دارد. پر کشش بودن‌ قصه، هیجان را در تمام فصول به کم یا زیاد در خواننده ایجاد می‌کند اما بی کشش داستان هدایت نمی‌شود.
Narges Shahbazi
۱۴۰۲/۰۸/۲۶
کتاب جالبی بود. بهش چی میگن؟ پلات تویست؟ نمی‌دونم از اینایی که تا آخرش یه چیزایی رو نمی‌فهمیدم. حقیقتا من نمیدونستم این رمان از این دست داستان هاست و اواخرش میتونستم حدس بزنم که قضیه از چه قراره پس اگه میخواید به خاطر پلات تویست بودنش بخونید، نخونید! ولی از باب روانشناسی و همچنین جنایی بودنش واقعا خوب بود. درسته اول این نظر ویژگی منفی رمان رو گفتم ولی واقعیت اینه من صبح توی یه ویدیو دیدم که این رمان رو به عنوان رمان روانشناسی معرفی کرده همون موقع شروع کردم به خوندنش و تا شب تمومش کردم انقدر که این رمان بهم
چسبید. به خاطر روانشناسی و جنایی بودنش بخونید. به خاطر دیدن تاثیر ژرف و ترسناک کودکی روی هر آدمی بخونید. به خاطر وحشت از چاله چوله‌های کودکی مون که خودمون هم یادمون رفته، بخونید. حس ویژه‌ی این رمان رو فراموش نمیکنم. انتظار عجیب غریب نداشته باشید. قرار نیست یه کتاب روانشناسی باشه یا یه مقاله که از بررسی یه کیس به دست اومده باشه. یه رمانه و به نظرم ارزش خوندنش رو داره. یه چیزی که خیلی برام جالب بود، اصول اخلاقی بود که ما آدم‌ها به راحتی ازشون میگذریم و دربارشون شوخی میکنیم. اینجا نشون داد یه اتفاق که واقعا زشت و کثیف شمرده میشه اما به طرز ساده‌ای رخ داد چجوری باعث شد انسانی تبدیل بشه به یه بیمار خاموش.
م مسعودی
۱۴۰۲/۰۱/۱۷
داستانی پر فراز ونشیب و از نظر من به سبک داستان‌های آلفرد هیچکاک. به همون اندازه غیر منتظره و غیرقابل پیش‌بینی.
در این‌جا اما نویسنده سعی کرده بود با واکاوی زندگی تک‌تکِ افراد از کودکی تا به امروز و حوادثی که خصوصاً در کودکی شاهدش بودند و تاثیر اون‌ها روی زندگی امروزشون کمی سرگذشت‌ها را از دید و
روان‌شناسی مورد بررسی تحقیق قرار بده. البته زیاد بود مواردی که پردازش نشده رها شده بود و صرفاً برای استفاده مقطعی بیان شده بود مثل زندگی الیف و یا مادر آلیشیا و دلیل نامعلوم خودکشی‌اش در حالی‌که همسرش دیوانه‌وار عاشقش بود و نمونه دیگر سرگذشت لیدیا و پسرش (عمه و پسرعمه آلیشیا).
تعجب می‌کنم از جامعه مخاطب نویسنده که همه اهل افسردگی، خیانت، بی ثباتی در وفای به عهد و سبک‌سری بودند و به نظرم حتی یک نفر هم نبود که در نهایت زندگی قابل قبول و نرمالی داشته باشد.
نمی‌دانم این تاثیر فرهنگ حاکم بر جامعه غربی است که نویسنده در آن زیسته یا واقعاً خودش دچار این نوسانات در طول زندگی بوده و شاید هم علت دیگری داشته.
به هر حال لذت طلبی و عدم وفای به عهد و خودخواه بودن در زندگی یقینا روحیه ایثار و گذشت را کم‌رنگ می‌کند و دوست دارم این‌طور فکر کنم که هیچ جامعه‌ای تا این اندازه فروپاشیده و مضمحل نیست و این‌ها یقینا تلاش نویسنده برای معمایی کردن داستانش بوده.
خوشحالم که در جامعه سالم‌تری ان‌شاءالله زندگی می‌کنیم و ممنون از کتابراه برای ارائه تنوع در کتاب‌هایش🙏⚘
مرضیه دردشتی
۱۴۰۲/۰۱/۰۷
سلام. کتاب بیمار خاموش داستان متفاوتی را برای خواننده بازگو می‌کند و از مشکلات جوامع پیشرفته مخصوصاً جوامع غربی پرده برمیدارد. از اینکه چقدر عشق هاو زندگی‌های مشترک، در جامعه امروزی شکننده است و با کوچکترین اتفاقی زندگی مشترک شان و مسئولیتی که در قبال هم دارند شکسته می‌شود. مسئله دیگری که می‌توان و به آن اشاره کرد این که یک درمانگر می‌تواند خود نیز دچار مشکلات روحی روانی باشد و این مسئله بر بیمارانش نیز تاثیر می‌گذارد. از نظر نوشتاری کتاب بسیار خوب نوشته شده بود و پستی بلندی‌های زیادی در داستان دیده می‌شد و خواننده را ترغیب می‌کرد که تا آخر داستان را بخواند و اینکه نکته اصلی داستان را دقیقاً در پایان داستان اشاره کرده بود بدون آنکه خواننده بتواند پایان آن را به این صورت حدس بزند و این نکته بسیار خوبی در این کتاب بود. ترجمه کتاب هم بسیار خوب و روان بود. متشکرم از کتاب خوبتون
Jonzi
۱۴۰۲/۰۱/۰۶
اگر بخواهم کل کتاب رو در یک کلمه توصیف کنم مسلما اون کلمه "مرموز"خواهدبود. کتابی که اصلا نمی‌تونید زمینش بزارید. و پایانی غیر منتظره. به طوری که خواننده رو تو شوک فرو میبره و چند دقیقه‌ای طول میکشه تا خواننده بتونه قضایا رو تفسیر کنه. به نظرم آلیشیا اون وسط قربانی شد، قربانیِ خیانت و دورویی گابریل، سرگذشت تباه پدر و مادرش و جنون تئو. تقریبا تا پایان کتاب متوجه جنون در تئو نمیشوید با خود فکر میکنید شخصی عادی و حتی منطقی است اما ماجرا از این قرار است که تئو سعی داشت رفتارهای غیرمنطقی و دیوانه وار خودش را کاملا عادی و منطقی توجیه کند. و در واقع آنقدر این کار را ادامه میدهد که به خونسردی کامل رسیده و دیگر وجدانی ندارد که بخواهد او را نکوهش کند و باز دارد. احساسات ناگفته هرگز از بین نخواهند رفت. آن‌ها دفن میشوند و روزی زشت تر از روز اول ظاهر خواهند شد. [زیگموند فروید]
L.M
۱۴۰۳/۰۱/۰۲
وای! این چیییی بود واقعا 🥲🥲🥲اصلا فکر نمیکردم تا لحظه آخرش نتونم بفهمم اون " بیمار خاموش " که تو عنوان کتابه کیه؟ هی میگفتم خب این نقش منفیه، اون حتما بی گناهه، خب داستان الان یکم واضح تر شد. ینی 20 صفحه بعد کلا همه چی برعکس میشد. دلتون ته کتاب برا کسی میسوزه که فکر میکردین همه چیز تقصیر اونه، هم برعکسش هست حالا تا تهش برید میفهمید. در این مورد تا یه جاهایی میشد گفت شبیه کتاب "سنگ کاغذ قیچی " بود، ولی خیلی بهتر از اون. اگر این دوتا کتابو پشت هم بخونین خیلی جالبنخیلی قشنگ بود و دلم میخواد دوباره هم بخونمش. هر وقت که مباحث روانشناسی و جنایی کنار هم میاد یه ترکیب قوی میشه که اگه هر جایی یه فیلم یا کتاب ازش دیدم نتونستم از دستش بدم، بیمار خاموش هم از بهترین هاش بود. اصلا اسپویل های تو کامنت هارو نخونین که کل ذوق خوندن کتابو ازتون میگیره. خلاصه که از دستش ندید:)))
فرزانه امیدی
۱۴۰۱/۰۸/۱۵
این دومین اثری هست که از نویسنده میخونم.. نوع ایجاد معما و پیچیدگی در آثارش به نحوی هست که قطعا ذهن را درگیر می‌کنه چون در طی داستان چندین مسیر برای پایان بندی در ذهن خواننده ایجاد می‌کنه و در آخر هم از یک روش کاملا جذاب معما را حل می‌کنه.. فقط مشکلش اینه که در هر دو اثر خواننده منتظر عاقبت هست ولی شخصیت‌ها نویسنده فقط معما را حل می‌کنه و در مورد عاقبت شخصیت‌ها حرف نمیزنه. البته این مسئله به هیچ عنوان از جذابیت اثر کم نمیکنه. من به کسانی که جنایی میخونن یا روانشناختی دوست دارم توصیه میکنم. و در آخر اینکه نویسنده قطعا سر رشته‌ای در امور روان درمانی داره چون مبحث شناخت احساس و رفتار و تفکیک آن‌ها را کاملا علمی و دقیق در کتاب مطرح کرده... در کل من خیلی دوستش داشتم و توصیه میکنم، قطعا خریدش ارزش داره..
مشاهده همه نظرات 260

راهنمای مطالعه کتاب بیمار خاموش

برای دریافت کتاب بیمار خاموش و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.