معرفی و دانلود کتاب به یاد او

معرفی کتاب به یاد او

کتاب به یاد او، اثری اندوه‌بار اما امیدوارکننده نوشته‌ی کالین هوور، نویسنده‌ی معروف و پرفروش نیویورک تایمز، راجع‌به مادری پریشان‌حال و تنها است که به دنبال رستگاری می‌گردد. این مادر پس از سالیان سال این فرصت را پیدا کرده تا دوباره با فرزندش زندگی کند ولی در شهری که هست، هیچ‌کس او را نمی‌پذیرد و او حالا باید با موانع پیش رویش بجنگد. کتاب به یاد او همچنین در سال 2022 نامزد جایزه‌ی گودریدز در شاخه‌ی داستان‌های عاشقانه شده است.

درباره‌ی کتاب به یاد او

رمان به یاد او (Reminders of Him) درآن‌واحد یک اثر رمانتیک متعارف و بازتعریف همین ژانر است. کالین هوور (Colleen Hoover) در این کتاب شخصیت کنا روآن را روایت می‌کند؛ زنی بیست و شش‌ساله که در حالت مستی تصادف می‌کند و باعث مرگ نامزدش، اسکاتی، می‌شود. او اکنون پس از پنج سال حبس به شهرش نزدیک دِنوِر بازمی‌گردد و تصمیم دارد که با دختر چهارساله‌اش دیم لندری، ارتباط برقرار کند. دیم که وقتی مادرش، کنا، در زندان بود به دنیا آمد، پیش خانواده‌ی اسکاتی بزرگ شده و زندگی کرده است. کنا در اولین شب حضورش در شهر می‌خواهد سری به کتاب‌فروشی موردعلاقه‌اش بزند که می‌بیند به یک بار تبدیل شده و وارد آن می‌شود. او داخل بار با لجر وارد، دوست صمیمی اسکاتی، آشنا می‌شود. باوجود تمام خطراتی که متوجه رابطه‌ی این دو است و به‌رغم تمام فشارهایی که از اطرافیانشان به آن‌ها وارد می‌شود، کنا و لجر به رابطه‌شان ادامه می‌دهند چراکه لجر یکی از معدود افرادی است که می‌تواند کنا را به دخترش برساند.

داستان کتاب به یاد او، عناصر یک اثر عاشقانه را دارد، مانند مردد بودن برای بازپس‌گیری عشق آن‌هایی که قبلاً احساساتشان جریحه‌دار شده و امیدوار شدن به آغاز زندگی جدید به‌واسطه‌ی دوستان و خانواده. هرچند که کنا، آن شخصیتی نیست که در اکثر کتاب‌های عاشقانه می‌بینیم. کالین هوور در رمان به یاد او، فراز و نشیب اندوه، پیچیدگی‌های روان‌شناختیِ بخشش و تلاش قهرمانانه برای یافتن فرصتی دوباره را واکاوی می‌کند و مدیریت‌کردن عذاب وجدان و شک به خود را می‌سنجد و نشان می‌دهد که قلبی مملو از درد و اندوه چطور می‌تواند، دوباره راهی به سمت عشق پیدا کند. کالین هوور در کتاب به یاد او، همانند آثار دیگرش، زندگی شخصیت‌های به‌شدت احساساتی را کندوکاو می‌کنند؛ مردان و زنانی که هم تنها هستند و هم مشتاق عشق و عشق‌ورزی و به دنبال این می‌گردند که فرد محبوبشان آن‌ها را تأیید کند. حرص و طمع، آسیب به‌خاطر اسرار مدفون و تأثیرات مخرب خیانت، همگی از مضامین اصلی قصه‌های کالین هوور هستند. شخصیت‌هایی که کالین هوور خلق می‌کند، نمایشی و در صحنه‌های دراماتیک هستند که احساساتشان به‌ناچار آشکار می‌شود.

این کتاب اکنون با ترجمه‌ی بهاره رستمی به یاری انتشارات چتر فیروزه چاپ و منتشر شده و در اختیار شما علاقه‌مندان به این سبک قرار گرفته است.

نکوداشت‌های کتاب به یاد او

• اثری مملو از احساسات و کلمات و جملاتی که به زیبایی کنار یکدیگر چیده شده‌اند. (نیویورک پست)
• کالین هوور نگاهی عمیق به غم و عذاب وجدان دارد و برای شخصیت‌های کتابش که با عشق و خشم می‌جنگند، داستانی چندوجهی از رستگاری خلق می‌کند. طرف‌داران کالین هوور از خواندن این کتاب مأیوس نخواهند شد. (هفته‌نامه‌ی ناشران)
• کالین هوور در این کتاب با دیالوگ‌های جذاب، شخصیت‌های عصبانی و چندین صحنه‌ی عاشقانه‌ی دقیق دوباره رسالت خود را عملی کرد. (Kirkus Reviews)
• کتابی جان‌سوز اما امیدوارکننده. (The Nerd Daily)
• این کتاب رمانتیک جدید کالین هوور قلب شما را هزارتکه و دوباره به‌هم وصل می‌کند. شاهکاری احساسی درباره‌ی ازدست‌دادن و امید، اندوه و بخشایش و قدرت شفادهندگی عشق. (POPSUGAR)

کتاب به یاد او مناسب چه کسانی است؟

اگر به کتاب‌های عاشقانه و احساسی با درون‌مایه‌ی روان‌شناسی علاقه دارید که شما را به فکر فرو ببرد و خاصه از طرف‌داران کالین هوور هستید، از خواندن این کتاب غافل نشوید.

در بخشی از کتاب به یاد او می‌خوانیم

وقتی پدرم بازنشسته شد، یک ون خرید و با مادرم تصمیم گرفتند که کل کشور را بگردند. وقتی از دنور برگشتم، خانه را ازشان خریدم و آن‌ها هم باروبندیلشان را جمع کردند و رفتند. فکر می‌کردم سفرشان نهایتاً یک سال طول بکشد، اما چهار سال گذشته بود و آن‌ها همچنان در سفر بودند.

فقط کاش قبل از اینکه سروکله‌شان پیدا می‌شد، به من خبر می‌دادند. باید در تلفن‌هایشان ردیاب نصب می‌کردم تا در آینده از نزدیک‌شدنشان باخبر بشوم. از دیدارشان ناراحت نمی‌شدم، فقط دوست داشتم وقتی می‌آیند آمادگی داشته باشم.

برای همین تصمیم داشتم برای خانه‌ی جدیدم یک دروازه‌ی بزرگ بسازم.

کار ساخت خانه کند پیش می‌رفت؛ چون کلی کار دیگر روی سر من و رومن ریخته بود. هر یکشنبه با رومن به‌سمت چشایر ریدج13 می‌رفتیم و از طلوع آفتاب تا غروب، کار ساخت خانه را پیش می‌بردیم. برای ساخت قسمت‌های سخت خانه با استادکارها قرارداد می‌بستم، اما بسیاری از قسمت‌های خانه را خودم ساخته بودم. بعد از دو سال، بالاخره شبیه خانه شده بود. شش ماه دیگر کامل می‌شد و می‌توانستم اثاث‌کشی کنم. داشتم به‌سمت حیاط می‌رفتم که شنیدم: «کجا می‌خوای بری؟»