معرفی و دانلود کتاب شاهدان عروس
برای دانلود قانونی کتاب شاهدان عروس و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب شاهدان عروس
کتاب شاهدان عروس نوشتهی دیدیه ون کولارت را میتوان رمانی عاشقانه دانست که روابط خانوادگی و ارتباط میان چند دوست را عمیقاً به تصویر میکشد. نویسنده شخصیتی محوری را خلق میکند که بهواسطهی شغل عکاسی، شهرت، ثروت و هواخواهان زیادی دارد، سپس با کشته شدن او در یک حادثهی رانندگی، به ماجراهای تازهای میپردازد که پس از این واقعه میان دوستانِ او جریان مییابد.
دربارهی کتاب شاهدان عروس
کتاب شاهدان عروس (Les Témoins de la mariée) رمانی فرانسوی از دیدیه ون کولارت (Didier van Cauwelaert) و داستان پنج دوست را روایت میکند. مارک در هستهی مرکزی این گروهِ پنجنفره قرار دارد؛ او عکاسی کاربلد و مشهور است، با خانهها، ماشینها و معشوقههای زیاد. مارک که در آستانهی چهل سالگی است و تا امروز به هیچ یک از دخترهای پیرامونش نگاهی جز معشوقههای موقتی نداشته، عاشق میشود. دختری چینی به نام «یون شیانگ»، نقاشِ نوزدهساله، موفق شده تا مارک را در دامِ عاشقی بیندازد؛ امری غیرمعمول که تعجب و مخالفت دوستانش را برمیانگیزد.
دیدیه ون کولارت شخصیتپردازی عمیقی از هر پنج نفر به دست میدهد و روابط لایهلایه و پیچیدهی میان آنها را بهخوبی بهتصویر میکشد. رمان شاهدان عروس درحالی آغاز میشود که مارک خبر عاشق شدن و ازدواج خود را بهطور ناگهانی به ژان کلود، مارلن، لوکا و هرمن بانیول که راوی داستان است، میدهد. آنها با شناختی که از مارک دارند، این تصمیم را اشتباه و سرسری میانگارند، اما مارک قاطعانه از آنها میخواهد شاهد عروسیاش باشند. در این گفتوگو، بهتدریج شخصیت پنج دوست ترسیم شده و اطلاعاتی از زندگی گذشتهی آنها به خواننده منتقل میشود. دیدیه ون کولارت بهخوبی تأثیر گذشته را بر زندگی زمان حالِ شخصیتها نشان میدهد.
اتفاقی ناگهانی و بیرحمانه، داستان کتاب شاهدان عروس را در مسیری تازه پیش میراند. حالا پنج روز قبل از عروسی، مارک در سانحهی اتومبیل جان میبازد! دوستان او به استقبالِ یون شیانگ به فرودگاه رفتهاند، آنها نمیدانند چطور باید به دخترک بگویند که تمام رویاهایش نقش بر آب شده است. دیدیه ون کولارت با رقم زدن این اتفاق در داستان، راه را به سوی اتفاقات جدید باز میکند. او جرئت این را داشته که شخصیت داستانش را در ابتدای راه از میان بردارد تا از مخاطب دعوت کند به تماشای کشمکشها و چالشهای پیشِ روی میان چهار دوست و فردِ جدیدِ تازهوارد بنشینند. نویسنده خبرِ مرگ مارک را نیز بهصورت بسیار ناگهانی و بدون پیشمقدمه عنوان میکند؛ هرمن از خواب برمیخیزد و تصویری در اخبار تلویزیون او را شوکه میکند؛ ساعت شش و سی دقیقه در بزرگراه غرب، جگوارِ مارک به ستون یک دوربین سرعتسنج کوبیده شده است. عکاس مشهور، مراک اِسلِر، در چهلودوسالگی در یک تصادف جادهای جان میبازد.
مارک هرگز چیزی را در زندگی از دست نداده و برای هیچ فقدانی سوگواری نکرده بود. او آسودهخاطر زندگی میکرد و دردِ عشق، بیخوابی، بحرانهای روحی و دغدغههای مادی که برای چهار دوست دیگر بسیار عادی مینمود، در دل سنگِ او جایی نداشت. مارک به دوستانش رسیدگی میکرد و آنها را زیر پر و بال خود میگرفت؛ چون آنها تنها آدمهای واقعی اطرافش بودند و بیمنت دوستش میداشتند. هرمن بانیول زمانی که کسی پشت خط تلفن از او میپرسد چه نسبتی با متوفی دارد میگوید: «دستیارش هستم.» در اینجاست که دیدیه ون کولارت بهطور دقیقتر هویت راوی را فاش میکند. او خودش را اینطور معرفی میکند که از هجدهسالگی وبال گردن مارک بوده است. مارک به او غذا و سرپناه میداده و هرمن از اتومبیلهای مارک نگهداری و آنها را تعمیر میکرده است. مارک برای استفاده از ماشینها و کارتهای اعتباریاش به هرمن اختیار تام داده و او را در نوشیدنیها، لباسها و حتی سوگلیهایش شریک کرده بود. هرمن شاید تنها کسی است که واقعاً نمیداند بدون مارک که هویتش به او گره خورده بود، چه کار باید بکند!
دیدیه ون کولارت از اینجا به بعدِ رمان شاهدان عروس را با تنها وجه اشتراک و یگانه نقطهی اتصال چهار دوست پیش میبرد و آن چیزی نیست جز دخترک چینیِ غریبهای که پرواز او صبح روز بعد در فرودگاه شارلدوگل به زمین مینشیند.
این رمان به همت نشر چشمه و با ترجمهی حسین سلیمانینزاد روانهی بازار شده است.
کتاب شاهدان عروس برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به دنبال رمان جذابی هستید که کنار گذاشتن آن کار دشواری است باشد، این روایت فرانسوی خواستهی شما را برآورده میکند.
در بخشی از کتاب شاهدان عروس میخوانیم
هرگز بهعمرم اینهمه خوشحال نبودهام. توضیحش سخت است. در سالنی مملو از نور شدید مهتابی، بین دو بیمار سرطانی و سه تصادفی، لبخندم را فرومیخورم تا بیادب به نظر نرسم.
اول آشناییمان ژودیت میگفت که تو شبیه پل نیومنی، البته قدکوتاهتر. امروز میگوید که تو من را یاد جرج بوش میاندازی. من که از بیستوشش ماه پیش چراغ را خاموش میکنم تا وقتی در عالم خیال خودم را با او مجسم میکنم، خودم را نبینم، حالا میبینم که یکهو همهچیز را فراموش کردهام، حتی کمترین عقدهها را. با دقیق شدن به تصویرم در آینهی درمانگاه، خودم را زیبا میبینم. عبوس. باهوش. نگاه یون من را پانزده سال به عقب برد، پیش از آنکه جذابیت هوسانگیز ژودیت جایگزین فلسفهی شوپنهاور در معیار ارزشهایم شود. من پاکیِ تابانِ جوانیام را تازه به دست آوردهام. بدون بدبینی.
مارک راست میگفت: این دختر جادویی است. جادویی. وقتی فکر میکنم که این صفت را دوازدههزاربار برای سوهان روحی به نامِ ژودیت به کار بردهام… چهقدر کور بودهام. تا وقتی که فقط یک عشق را در دنیا شناختهایم، نمیدانیم خوشبختی چیست. به همان چیزی که میخوریم قانعایم. وقتی که آن غذا را دیگر به ما ندهند ممکن است حتی پس بیفتیم. آه، چه پایان خوشی! چشمها را دوباره باز کردهام، همهجا روشن است و من بهشدت گرسنهام. گرسنهی عشق، عظمت، مهربانی، یکی شدن، شریک شدن. یونشیانگ، ابر روزهای بهاری من. ابر پنبهایِ من.
فهرست مطالب کتاب
مقدمهی مترجم
یک: هرمن بانیول
دو: مارلن فارینا
سه: ژانکلود شانیو
چهار: لوکا اسپاردی
یادداشتها
نامنامه
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب شاهدان عروس |
نویسنده | دیدیه ون کولارت |
مترجم | حسین سلیمانی نژاد |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 166 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-01-1054-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی |