معرفی و دانلود کتاب عقاید یک دلقک

معرفی کتاب عقاید یک دلقک

دلقک‌ها حقیقت را می‌گویند؛ آن‌ها در آثار شکسپیر هم روشنفکران جامعه هستند. همچون هانس در کتاب عقاید یک دلقک. هانس در میان خانواده و جامعه تنهاست. او نمی‌تواند عقاید بی‌اساس مردمی را که با اعتقادات، جهان را ویران کرده‌اند، بپذیرد و یکی مثل آن‌ها شود. هاینریش بل زندگی جوان دلقکی را بازگو می‌کند که ترجیح می‌دهد در بدترین شرایط باشد، اما تسلیم ایدئولوژی‌های اجتماع نشود. بل، در سال 1972 جایزه‌ی نوبل ادبی را از آن خود کرد؛ البته کاتولیک‌های متعصب، از اهداء جایزه‌ی نوبل ادبی به این نویسنده‌ی پرسش‌گر، خشمگین شدند.

درباره‌ی کتاب عقاید یک دلقک

چشم باز می‌کنید و می‌بینید در میان جامعه‌ای پرتنش، متعصب و معتقد به ایدئولوژی مذهبی و سیاسی که مشغول افروختن آتش جنگ جهانی‌ست، چشم به جهان گشوده‌اید. از همان کودکی به‌دنبال راهی برای فرار می‌گردید. نمی‌خواهید شبیه مردمی شوید که در اطرافتان می‌بینید، اما راه گریزی نمی‌یابید. تنها کاری که از دستتان برمی‌آید فاصله گرفتن از پدر و مادر مذهبی و باقی جامعه است. نوجوانی‌تان را در میان جنگ بیهوده‌ای می‌گذرانید که پیشوای یهودی‌ستیز با جهان به‌راه انداخته است. والدینتان هم ترجیح می‌دهند برای حفظ نفوذ و ثروتشان در این کشتار دسته‌جمعی، طرف قاتلان بایستند، آن‌ها خواهرتان را به‌عنوان سرباز راهی جنگ می‌کنند و او در حمله‌ای هوایی کشته می‌شود.

بعد از پایان جنگ، دیوار جنگ سرد، وسط شهر برلین قد علم می‌کند. همان موقع، تنها برادرتان هم مُبلغ دینی می‌شود و پرسش‌های مذهبی شما را کفر و گناه تلقی می‌کند. در این میان ناگهان بخت به شما روی می‌آورد. در دبیرستان با دختری آشنا می‌شوید که شبیه به شما فکر می‌کند و عاشقتان است، اما همان ایدئولوژی که کودکی و نوجوانی‌تان را نابود کرده‌بود، برای به تاراج بردن جوانیتان هجوم می‌آورد و فردی که دوستش دارید را از شما دور می‌کند. این وضعیتی است که هانس، شخصیت اصلی کتاب عقاید یک دلقک در آن زندگی می‌کند. او دلقکی است که معشوقش او را برای ازدواج با یک کاتولیک ترک کرده‌است. هانس دچار افسردگی و به الکل معتاد شده. پایش در صحنه‌ی نمایش آسیب دیده و تا چندین ماه نمی‌تواند کمدی اجرا کند. او همه‌چیز را از دست داده‌است. حتی یک یورو ندارد و کل دارایی‌اش یک نخ سیگار است.

هاینریش بل نویسنده‌ی ماهر و چیره‌دستی است و این مهارت را مدیون هیتلر و مردم آلمان در قرن بیستم است که باعث شدند زندگی به‌شدت سخت و پرماجرایی را تجربه کند. او به‌عنوان سرباز راهی جنگ جهانی دوم می‌شود تا در هر جبهه‌ای که پیشوای خون‌آشام آلمان قصد تسخیرش را داشت، بجنگد. با شکست خوردن هیتلر و پایان جنگ، بل اسیر آمریکایی‌ها می‌شود و علاوه‌بر جنگ، مزه‌ی غربت و اسارت را هم می‌چشد. او تا میان‌سالی به شغل‌های مختلفی مشغول بود؛ مثلاً در شهرهای ویران‌شده‌ی آلمان ملک و آپارتمان می‌فروخت، اما خوشبختانه به عالم ادبیات روی آورد تا به ما نشان دهد دلقک‌ها تا چه اندازه می‌توانند رنج‌کشیده و متفکر باشند.

کتاب عقاید دلقک، علی‌الظاهر داستانی عاشقانه و اجتماعی است که ماجرای رفتن یک معشوق و افسردگی عاشق را روایت می‌کند، اما در واقع فریاد بلندی است که می‌خواهد مردم فریب‌خورده و متعصب را بیدار کند. هانس، پیامبرگونه از شهری به شهر دیگر می‌رود تا جامعه‌ی غرق در ظلم، فساد و ریا را با شوخی‌ها و نقدهایش به ویران‌کده‌ای که برای خود ساخته‌اند، آگاه و آن‌ها را به راه انسانیت دعوت کند. هاینریش بل بعد از چاپ این کتاب، همچون هانس، بیشتر از قبل مورد کین و نفرت مجامع سنتی و دینی قرار گرفت، اما دست از بازگویی عقاید خود برنداشت و پس از انتشار رمان عقاید یک دلقک، در کتاب‌های بعدی خود مثل «سیمای زنی در میان جمع» و «آبروی از دست رفته کاترینا بلوم» به فریاد حقیقت‌گویی ادامه داد.

کتاب عقاید یک دلقک با ترجمه‌ی شریف لنکرانی در انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است.

نکوداشت‌های کتاب عقاید یک دلقک

• هاینریش بل ژرف‌اندیش است. او هوشمند و بازتاب‌دهنده‌ی قرن ماست. (ویویان گورنیک)
• هاینریش بل همچون تیرانداز زبردست است. او تیرهایی تیز دارد و پره های کمانش صاف هستند. به سوی هدف نشانه می‌رود و تیرها را پرتاب می‌کند. (نیویورک‌تایمز)
• این نویسنده‌ی آلمانی‌تبار، ادبیات آلمان را از نو متولد و فرهنگ این کشور را متحول کرد. (کمیته جایزه ادبی نوبل)

اقتباس سینمایی از کتاب عقاید یک دلقک

در سال 1976، کارگردانی به نام وویچیخ یاسینی، براساس کتاب عقاید یک دلقک فیلمی به نام «The Clown» را بر پرده‌های سینما به نمایش درآورد.

کتاب عقاید یک دلقک برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب عقاید یک دلقک مناسب کتاب‌خوان‌هایی است که دوست دارند به مذهب، اجتماع و تاریخ از دریچه‌ای نو بنگرند و در مقوله‌ی دین و محدودیت‌های اجتماعی بازاندیشی کنند.

در بخشی از کتاب عقاید یک دلقک می‌خوانیم

بیست‌و‌هفت ساله‌ام و اسم یکی از برنامه‌هایم حرکت و ورود قطار است که تماشاچی تا آخر حرکت را با ورود اشتباه می‌کند. این پانتومیم، تقریباً بیش از حد طولانی است و چون اغلب آن را در قطار تمرین می‌کنم، بیش از شش‌صد حرکت دارد و رقص‌نگاری که آن را باید در مغزم از بر داشته باشم، طبیعی است که گاه‌گاه مقهور خیال‌پردازی خود شوم: با شتاب به یک هتل بروم، دنبال برنامه حرکت قطار بگردم، آن را پیدا بکنم، پلکانی را بالا یا پایین بدوم که به قطار برسم، درحالی‌که فقط لازم است به اتاقم بروم و خودم را برای اجرای برنامه آماده کنم. خوشبختانه مرا اغلب هتل‌ها می‌شناسند.

در طی پنج سال چنان نظم و آهنگی ایجاد شده است که تخطی و سرپیچی از آن مشکل‌تر از آن است که در لحظه اول به تصور ‌آید. ازآن‌گذشته نماینده‌ام که به روحیات اخلاقی‌ام آگاهی دارد، زحمت به‌جریان‌افتادن بدون دردسر کارها را به خود می‌دهد. آنچه او روح حساس هنرمند می‌نامد، تمام و کمال احترام دیگران را برمی‌انگیزد. محیطی آسایش‌آور به ‌مجرد آنکه وارد اتاقم می‌شوم، دور و برم را احاطه می‌کند: گل در گلدانی زیبا، هنوز پالتوام را بیرون نیاورده و کفش‌هایم را به گوشه‌ای پرتاب نکرده‌ام (از کفش متنفرم) که خدمتکار زیبای هتل قهوه و کنیاک برایم می‌آورد، وان حمام را پر می‌کند و در آن گرد سبزرنگی می‌ریزد که آب را خوش‌بو و آرامش‌بخش می‌کند. در وان حمام حداکثر شش و اغلب سه روزنامه غیرجدی می‌خوانم و با صدایی نیمه‌بلند سرودهای مذهبی را که از زمان مدرسه به یادم مانده است، زمزمه می‌کنم. پدر و مادرم که پروتستان‌های متعصبی هستند، به پیروی از سیاست آشتی میان مذاهب که پس از جنگ مد شده بود، مرا به مدرسه‌ای کاتولیک فرستادند. من خود مذهبی نیستم، حتی وابستگی به کلیسا ندارم و از سرودهای مذهبی فقط به عنوان وسیله معالجه دو مرضی که طبیعت بر دوشم نهاده است، استفاده می‌کنم: من دچار مالیخولیا و سردرد هستم. از وقتی ماری پیش کاتولیک‌ها رفته است، هرچند خود ماری کاتولیک است، من این تعبیر را بجا می‌دانم، این دو مرض شدت بیشتری پیدا کرده‌اند و حتی تانتوم ارگو 6 یا مرثیه لورتو سرودهایی که تابه‌حال عزیزترین دستیار من در مبارزه با مرض‌هایم بودند، دیگر تأثیری ندارند. یک وسیله درمان موقتی دیگر وجود دارد که آن الکل است و وسیله درمان قطعی و همیشگی هم می‌تواند وجود داشته باشد که آن ماری است. ماری مرا ترک کرده است. دلقکی که به می‌خوارگی بیفتد زودتر از یک شیروانی‌ساز مست سقوط می‌کند.