معرفی و دانلود کتاب قمارباز
برای دانلود قانونی کتاب قمارباز و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب قمارباز
«عدو شود سبب خیر» مصداق بارز دلیل نوشته شدن کتاب قمارباز است. فئودور داستایوفسکی هنگامی که این کتاب را مینوشت در قمار باخته بود و شدیداً مقروض و فقیر شده بود. او بهتر از هرکس دیگری میدانست قمار تا چهاندازه غیرعقلانی و دل بستن به شانس غیرمنطقی است، اما مگر میشود از چنین هیجانی دست کشید و از این کشتی پرخطر پیاده شد؟ داستایوفسکی که نتوانست و ترجیح داد تا حس و حالش را در قالبی داستانی نهچندان بلند با آدمهای بعد از خودش در میان بگذارد. اگر داستایوفسکی قمارباز نبود و مدام نمیباخت، قطعاً چنین شاهکاری بهوجود نمیآمد و شاید این تنها خیری بود که بازی چرخ و کازینو به مردم دنیا رساند.
دربارهی کتاب قمارباز
فرق انسانهایی مثل حافظ شیرازی و فئودور داستایوفسکی با ما در این است که آنها به خود و به ما دروغ نمیگویند. بسیاری از ما هزاران خطا میکنیم و میخواهیم بر همهی آنها گناه ریاکاری و دروغگویی را هم اضافه کنیم تا پنهان بمانند. حافظ شراب میخورد و از آن ابایی نداشت. ژانژاک روسو گناهان خود را پیش تمام مردم دنیا اعتراف کرد. داستایوفسکی قمارباز بود و برخلاف واعظان و ناصحان زمان خود، نقاب دروغین پاکی را بر چهره نمیزد. زندگی فئودور داستایوفسکی(Fyodor Dostoevsky) به ما نشان میدهد او با همانشدت و قوت که خوب داستان مینوشت، بههماناندازه در قمار بیاستعداد و بازنده بود؛ مانند الکسی ایوانویچ، شخصیت اصلی کتاب قمارباز (The Gambler)، که در طول داستان کلاً یک بار در بازی قمار برنده شد و آن پیروزی هم مقدمهای برای شکستهای بعدیاش بود! با الکسی ایوانویچ در طول داستان بیشتر آشنا خواهید شد.
الکسی ایوانویچ آدم بدی نیست. عاشق دختر جوانی شده که حتی نمیتواند نفرت او را بهدست آورد، چه برسد به عشقش را! نام آن دختر پولیناست. پولینا به الکسی هیچ حسی ندارد. آرزوی مرد جوان داستان این است که حداقل مورد خشم و تنفر دختر باشد، اما نیست. با وجود اینکه الکسی در خانهی پدر پولینا بهعنوان معلم به خواهر و برادر کوچکتر پولینا درس میدهد، اما انگار همهکاره است. او میتواند به دوست ژنرال توهین کند، با معشوقهی ژنرال به فرانسه برود و حتی مادربزرگ خانواده را که زنده بودنش بدترین خبر برای اعضای خانواده است به کازینو ببرد. در لابهلای رمان قمارباز با مادربزرگ و شخصیت عجیب او هم آشنا خواهید شد. تصور کنید مادربزرگ بسیار پیر و پولداری دارید که سخت بیمار است. ارتباطی با او ندارید و خودتان هم شدیداً بدهکار و فقیر هستید. در این شرایط سعی میکنید بدجنس نباشید و برای کسی مرگ نخواهید، اما با اینحال اگر بهجای خبر درگذشت مادربزرگ و ارثیهاش، خود او ناگهان به منزل شما بیاید و ببینید که تمام ثروتش را در بازی قمار بر باد داده، چهحالی میشوید؟ این موقعیتی بود که پولینا و خانوادهی مقروض و ورشکستهاش در آن قرار گرفتند. ژنرال و دخترش پولینا، فرصتی برای جبران بدهیهایشان ندارند. در این شرایط سریعترین راه برای بهدست آوردن پول هنگفت چیست؟ یا دزدی یا قمار. راه اول با برخورد قانونی و خطر همراه است، اما راه دوم کاملاً مجاز و امن است. پولینا هم راه دوم را انتخاب کرد، اما این کار را در شأن خود نمیدید. او عاشق و مجنون خود، الکسی ایوانویچ را پای میز قمار فرستاد. قماری که قرار بود فقط یکبار، آن هم برای بازپرداخت بدهیهای پولینا و ژنرال انجام شود، اما زندگی کل خانواده را در چنان گرداب بیتوقفی فرو میبرد که اگر برای پرداخت بدهیها بههمان روش دزدی پناه میبردند، بهتر از این بود که زندگیشان را در پای میز قمار ببازند.
خوشبختانه فئودور داستایوفسکی شوخطبع است و با وجود تلخی داستان، روحیهی طنز را به الکسی ایوانویچ، مادربزرگ، دوگریو و باقی شخصیتهای کتاب قمارباز نیز منتقل کرده است. منتقدان و مفسران ادبی، نتایج و برداشتهای گوناگونی را از این کتاب ارائه دادهاند، اما داستایوفسکی، بهعنوان کسی که هنگام نوشتن این کتاب مبلغ سنگینی را در قمار باخته و بهدنبال راهی برای تأمین قرضهایش بود، بدون تشویق یا برحذر داشتن مخاطب از انجام قمار، چهرهی واقعی زندگی در رفتوآمد به کازینو و شبانهروز در فکر برد و باخت بودن را به ما نشان میدهد. فئودور داستایوفسکی توانست زندگی خود را نجات دهد، آن قرض هنگفت را پرداخت کند، دوباره هم کتاب بنویسد و در سن 60 سالگی به سل دچار شود و بمیرد، اما الکسی ایوانویچ نتوانست. او قماربازی بود که آرامآرام هوسش به قمار، جایگزین عشق به همهچیز شد، حتی عشق به پولینا.
کتاب قمارباز، نیاز چندانی به تبلیغ ندارد. گذشته از لایههای روانشناسی شخصیتها، داستایوفسکی ویژگیهای جامعهی روسیه، آلمان و فرانسه را در اواسط قرن 19 برای ما نمایان میکند. شخصیتهای این داستان دوست ندارند کار غیراخلاقی انجام دهند، اما مجبورند. نمیخواهند خبیث و بدخواه باشند، اما فقر و بدهی چارهای برایشان باقی نگذاشته است. آنها دوست دارند آدمهای خوبی باشند اما مگر زندگی اجازه میدهد؟
کتاب قمارباز با ترجمهی حمیدرضا آتشبرآب در نشر علمی فرهنگی منتشر و در دسترس خوانندگان قرار گرفته است.
اقتباسهای سینمایی از کتاب قمارباز
داستایوفسکی یکی از نویسندگان محبوب سینماگران است که کتابهایش برای تبدیل شدن به فیلم و سریال خارقالعاده هستند. از فیلمهایی که براساس کتاب قمارباز ساخته شدهاند میتوانیم به The Gambler 1974 و فیلم دیگری با همین نام که در سال 1997 ساخته شدهاست، اشاره کنیم.
در نکوداشت کتاب قمارباز
- الکسی ایوانوویچ در این قصه سعی داشته از دیوار بلند نظم اجتماعی روسیه بالا برود، اما سقوطی سهمگین در انتظار اوست. قمارباز پرترهای روانشناختی و نقطهی اوج درام است. (گودریز)
- از میان رماننویسان، هیچکدام بهاندازهی داستایوفسکی با ماتریالیسم مبارزه نکرده است. (جاناتان فرانزن، نویسندهی کتاب درد که کسی را نمیکشد)
کتاب قمارباز برای چه کسانی مناسب است؟
قشر و گروهی وجود ندارد که کتاب قمارباز داستایوفسکی مناسب او نباشد؛ حتی اگر بهطور حرفهای خوانندهی همیشگی داستانهای کلاسیک نیستید، قمارباز شما را بر سر میز بازیاش خواهد کشاند و رهایتان نخواهد کرد. این شاهکار نقطهی در زندگی هر فرد کتابخوانی است.
در بخشی از کتاب قمارباز میخوانیم
با توجه به همۀ جوانب، تصمیم گرفتم آن شب فقط تماشا کنم و دست به هیچ اقدام جدی نزنم. اگر هم آن شب اتفاقی میافتاد و بازی میکردم، نباید برد یا باختم چندان سنگین میبود؛ اینطور تصمیم گرفتهبودم. علاوهبرآن، باید بازی را یاد میگرفتم؛ چون درست که هزارتوضیح جورواجور دربارۀ رولت خواندهبودم، آن هم با اشتیاق و ولع تمام، اما تا همین لحظه، یعنی تا وقتی چشمم به صفحۀ بازی افتاد، مطلقاً چیزی از کارکرد و ترتیبش نمیدانستم.
همین اول بگویم که همهچیز این بازی بهنظرم کثیف و غیراخلاقی آمد. بههیچوجه از دهها و حتی صدها چهرۀ حریص و بیقرار، که دور میز جمع میشدند، حرف نمیزنم. بهنظر من، هیچچیز کثیف و غیراخلاقی در آرزوی بردن پول هرچه بیشتر و هرچه سریعتر وجود ندارد. اخلاقگرای مرفه شکمسیری را سراغ داشتم که وقتی کسی میخواست خودش را از قمار تبرئه کند و برایش دلیل میآورد: آخر با کم بازی میکنیم؛ جواب میداد: دیگر بدتر، اینکه میشود یک هوسبازی پست و حقیر؛ در هوس هم باید بلندنظر بود.
اما، بهنظر من، طرز فکرش احمقانه بود. هوسبازی، کوتهنظر و بلندنظر ندارد، جفتش یکی است. اینجا مسألۀ تناسب در کار است؛ چیزی که برای روتشیلد، پول خرد است، برای من ثروت کلانی به شمار میرود؛ وانگهی، بردن و چاپیدن مگر فقط خاص رولت است؟ آدمها همهجا دارند از هم میکَنند و میبرند. حالا اینکه چاپیدن و بردن بهطورکلی قباحت دارد، امری است علیحده که در اینجا نمیخواهم بازش کنم. از آنجایی که فکر بُرد من را هم هوایی کردهبود، تا به سالن پا گذاشتم، همۀ این پستی و شناعت نهتنها قبحش ریخت، بلکه بهنظرم دلپذیر و خواستنی آمد. چه بهتر از این که آدم تکلف را کنار بگذارد و راحت و بیغلوغش رفتار کند. بله، اصلاً برای چه آدم خودش را فریب بدهد؟ فریبدادن خود، احمقانهترین و بهدردنخورترین کار ممکن است! چیزی که دربارۀ این جماعت قمارباز در نظر اول بهنظرم زشت آمد، این بود که برای کارشان حرمت قائل بودند و با جدیت و حتی احترام به میز نزدیک میشدند. برای همین است که بین قمارِ بهاصطلاح کثیف و آن نوعی که برای فردی شایسته جایز است، مرز دقیقی وجود دارد.
فهرست مطالب کتاب
یادداشت مترجم
قمارباز: از یادداشتهای یک مرد جوان
تفسیرها
آنها از خانه قانونزده آمدهاند
فرم و فتیشیزم: اختلال اروتیک و اقتصادی در ادبیات
قمارباز: مطالعهای در روانشناسی قومی
قمارباز و مانون لِسکو نگاهی به بوطیقای تاریخی اثر
اعتراف ضدقهرمان در ساختار هنری قمارباز
قمارباز؛ سودای اروپا
دنیای دگرگونی: تزلزل فراگیر در قمارباز
مرض قمار
قمار و شور: بیبی پیک پوشکین و قمارباز
فهرست ترجمة قمارباز به برخی زبانهای مهم
طرح جلد مشهورترین ترجمهها
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب قمارباز |
نویسنده | فئودور داستایوفسکی |
مترجم | حمیدرضا آتش برآب |
ناشر چاپی | انتشارات علمی و فرهنگی |
سال انتشار | ۱۴۰۲ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 530 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-436-088-3 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان روانشناسی خارجی |