معرفی و دانلود کتاب روشنایی‌های شهر: چاپلین به روایت چاپلین

معرفی کتاب روشنایی‌های شهر: چاپلین به روایت چاپلین

چارلی چاپلین، ستاره‌ی افسانه‌ای فیلم‌های کمدی صامت، در کتاب روشنایی‌های شهر، زندگی خود را از دوران کودکی تا جایی روایت می‌کند که استعداد هنری خود را کشف و پله‌های ترقی و موفقیت را طی کرد. او همچنین از نحوه‌ی وارد شدن خود به سینما می‌نویسد و ما را راهی سفر جذابِ زندگی‌اش می‌کند. این کتاب یکی از بهترین زندگینامه‌ها به گفته‌ی شیکاگو تریبون است.

درباره‌ی کتاب روشنایی‌های شهر

چارلی چاپلین (Charlie Chaplin)، ستاره‌ی برجسته در دنیای کمدی صامت که حرکات خیره‌کننده و بی‌نظیر او هنوز هم شناخته‌شده‌اند، در کتاب روشنایی‌های شهر (My Autobiography)، روایتی زنده و بی‌مانند از زندگی خود ارائه می‌دهد. چارلی چاپلین، بازیگر بزرگ و افسانه‌ای در حوزه‌ی کمدی و فیلم‌ساز مشهور، از کودکیِ خود و محیطی که در آن بزرگ شده، روایت می‌کند.

چارلی چاپلین در کتاب روشنایی‌های شهر می‌نویسد وقتی خردسال بوده، با دیدن ستارگان جذاب تئاتر ودویل که از مقابل خانه‌اش عبور می‌کردند، شیفته‌ی دنیای نمایش شد و از همان زمان بلندپروازی خود برای تبدیل شدن به یک بازیگر را هرگز از دست نداد. هرچند آغاز دوران بازیگری او با شخصیت ولگرد کوچک، اسطوره‌ای است، اما این زندگی‌نامه‌ی خودنوشت، جنبه‌ی دیگری از این مسیر را نشان می‌دهد. چارلی چاپلین در خانواده‌ای تئاتری متولد شد و پدرش بر اثر اعتیاد به الکل از دنیا رفت و مادرش نیز در مواجهه با فقر شدید دچار بحران‌های روانی شد. او از دوران کودکی در محله‌های فقیر جنوب لندن با اجرای زودهنگام بر روی صحنه‌ راه فراری پیدا کرد و به دنبال آن با شانس بزرگی که در آمریکا نصیبش شد، مسیر موفقیت را ادامه داد.

چارلی چاپلین در کتاب روشنایی‌های شهر، لحظه به لحظه از فراز و نشیب و ماجراهای زندگی خود می‌نویسد و موضوعی را از قلم نمی‌اندازد؛ از تأسیس کمپانی یونایتد آرتیستس با دی. دبلیو. گریفیث و داگلاس فربنکس گرفته تا مبارزه برای حفظ هنر اصیلش، ازدواج‌های ناکام و در نهایت تبعید از هالیوود پس از رسوایی‌های شخصی و تعقیب سیاسی به دلیل عقاید چپ‌گرایانه‌اش در دوران مک‌کارتی، همه را کامل تعریف می‌کند.

سِر چارلز اسپنسر چاپلین در سال 1889 در والورثِ لندن به دنیا آمد و در سال 1977 چشم از جهان فروبست. کارهای فاخری که او در آن‌ها نقش‌آفرینی کرده به گوش سینما دوستان غریبه نیست؛ کارهایی همچون پسربچه، جویندگان طلا، سیرک، روشنایی‌های شهر، عصر جدید، لایم لایت و دیکتاتور بزرگ که فیلمی مهم و بحث‌برانگیز است و چاپلین با ظاهری شبیه به آدولف هیتلر، نقش‌آفرینی کرد و با زبانی طنز، نظام دیکتاتوری و نازی‌ها را به باد انتقاد گرفت.

علی‌اصغر بهرام‌بیگی با ترجمه‌ی کتاب روشنایی‌های شهر که عنوان آن در اصل زندگی‌نامه‌ی من است، و انتشارات علمی و فرهنگی با چاپ و نشر آن، به علاقه‌مندان چارلی چاپلین این فرصت را داده‌اند تا با خواندن این خودزندگی‌نامه، با این غول سینمای صامت، بیشتر آشنا شوند.

افتخارات کتاب روشنایی‌های شهر

• اثری حیرت‌انگیز و بهترین کتاب اتوبیوگرافی نوشته شده توسط یک بازیگر، به گفته‌ی شیکاگو تریبون
• جذاب‌ترین کتاب اتوبیوگرافی هالیوودی در رتبه‌ی یازدهم از بین بیست و پنج کتاب، به انتخاب گاردین در سال 2020

نکوداشت‌های کتاب روشنایی‌های شهر

• کتاب روشنایی‌های شهر چیزهای زیادی درمورد این مرد جالب و بدقلق به ما می‌گوید... تصویری واضح و اعجاب‌انگیز. (نیویورک‌تایمز)
• نابغه‌ای بی‌بدیل که از صنعت فیلمسازی سر بیرون می‌آورد. (جرج برنارد شاو، نویسنده)

کتاب روشنایی‌های شهر برای چه کسانی مناسب است؟

اگر از طرف‌داران و عاشقان چارلی چاپلین، بازیگر افسانه‌ای سینمای صامت، هستید، این کتاب را که خود چاپلین از زندگی‌اش نوشته به‌هیچ‌عنوان از دست ندهید.

در بخشی از کتاب روشنایی‌های شهر: چاپلین به روایت چاپلین می‌خوانیم

سال 1909، زمانی که بیست‌ساله بودم، برای نخستین بار گذارم به پاریس افتاد. موسیو بورنل، صاحب تماشاخانۀ فولی‌برژر، از گروه تئاتری فرد کارنو دعوت کرده بود یک ماه در فولی‌برژر نمایش بدهند. فکر رفتن به یک کشور خارجی برایم بسیار هیجان‌انگیز می‌نمود. تا آن موقع از انگلستان خارج نشده بودم. قرار بود صبح روز یکشنبه‌ای راه بیفتیم. نزدیک بود ترن را از دست بدهم. در ایستگاه، به‌سرعت پشت قطاری دویدم که تازه به راه افتاده بود و خود را به آخرین واگن باری رساندم و تا موقعی که به دوور رسیدیم، در آن ماندم. در آن روزها، من در دیر رسیدن به قطار راه‌آهن نبوغی داشتم!

هنگام عبور از دریای مانش، باران به‌شدت می‌بارید، ولی اولین چشم‌انداز فرانسه از لابه‌لای مه برایم خاطره‌ای فراموش‌نشدنی باقی گذاشته است. لازم می‌یافتم مرتباً به خودم خاطرنشان سازم که «اینجا انگلستان نیست. اینجا قارۀ اروپاست؛ فرانسه است!» همیشه در عالم تخیل خود از فرانسه نقش‌هایی دلفریب می‌دیدم. پدرم تباری فرانسوی داشت؛ در واقع، خانوادۀ چاپلین در آغاز از فرانسه برخاسته بود. عموی پدرم با غروری خاص می‌گفت ژنرالی فرانسوی بنیادگذار بخش انگلیسی خانوادۀ چاپلین بوده است.

اواخر فصل پاییز بود و سفر از کاله تا پاریس تا اندازه‌ای ملال‌آور می‌نمود. با وجود این، وقتی به نزدیکی‌های پاریس رسیدیم، هیجان من افزایش یافت. پاریس را همان‌طور یافتم که انتظار داشتم. از ایستگاه راه‌آهن شمال پاریس عازم خیابان ژوفروآماری شدیم تا به محل اقامتمان برسیم. در آن گذر، حالت ناشکیبایی و هیجان عارضم شده بود. دلم می‌خواست در هر گوشه درنگی کنم و قدمی بزنم. ساعت هفت بعدازظهر بود و نور طلایی کافه‌ها حالتی دعوت‌کننده داشت. در جلوی هر کافه، میزها و صندلی‌هایی چیده شده بود و در اشخاصی که گِرد آن میز و صندلی‌ها نشسته بودند نشانه‌هایی از لذت بردن دیده می‌شد.