معرفی و دانلود کتاب صوتی سامسای عاشق

معرفی کتاب صوتی سامسای عاشق

گلچینی از بهترین داستان‌های کوتاه جهان به انتخاب هفته‌نامه‌ی نیویورکر، یکی از معتبرترین نشریات ادبی دنیا. گلی امامی در کتاب صوتی سامسای عاشق تعدادی از این داستان‌ها را به انتخاب خودش گردآوری و ترجمه کرده است. آثاری شنیدنی از نویسندگان نامدار و گمنام.

درباره‌ی کتاب صوتی سامسای عاشق

نزدیک به یک قرن از انتشار نخستین شماره‌ی نشریه‌ی ادبی «نیویورکر» می‌گذرد. این هفته‌نامه یکی از معتبرترین مطبوعات جهان در زمینه‌ی شعر و داستان و ادبیات به شمار می‌رود. در طول تاریخ ادبیات، چهره‌های بسیاری از جمله جی. دی. سلینجر، شرلی جکسون و جان آپدایک برای نخستین بار از تریبون نیویورکر به جهان معرفی شدند. مقالات این نشریه در طول این صد سال همواره از زیست جامعه‌ی نیویورک‌نشین تأثیری غیر قابل انکار گرفته است. با این حال، این هفته‌نامه در خارج از آمریکا نیز مشترکین و مخاطبان بسیار زیادی دارد. کتاب صوتی سامسای عاشق دربرگیرنده‌ی داستان‌های کوتاه منتخبی است که در طول سالیان متمادی در این نشریه منتشر شده‌اند. تعدادی از این داستان‌ها برای اولین بار در دسترس مخاطبان قرار گرفته‌اند و تعدادی دیگر آثاری هستند که پیش از این نیز در مجموعه‌های دیگری منتشر شده‌اند.

گلی امامی، نویسنده و مترجم نامدار معاصر، در کتاب سامسای عاشق مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه منتشرشده در نیویورکر را انتخاب و ترجمه کرده است. او در این کتاب صوتی به قرائت 9 اثر از میان داستان‌های کتاب متنی می‌پردازد. جان لورو، پت بارکر، جومپا لاهیری، جان ماکسول کوتسی، گیش جن و هان انگ نویسندگانی هستند که آثارشان در این مجموعه گردآوری شده است. نام کتاب نیز برگرفته از داستان کوتاهی از هاروکی موراکامی، نویسنده‌ی شهیر ژاپنی، است که دو اثر دیگر را هم از او در این کتاب صوتی می‌شنوید. «غار بادخیز»، «جهنم و بهشت»، «اعترافات یک میمون شیناگاوایی»، و «مدوسا» عناوین برخی از آثار مجموعه داستان سامسای عاشق هستند.

کتاب صوتی سامسای عاشق برای چه کسانی مناسب است؟

اگر می‌خواهید گلچینی از بهترین داستان‌های کوتاه تاریخ ادبیات را به انتخاب مجله‌ی معتبر نیویورکر بشنوید، این کتاب صوتی را به هیچ وجه از دست ندهید.

در بخشی از کتاب صوتی سامسای عاشق می‌شنویم

مشکل می‌شد تشخیص داد هیکلی که روبه‌رویش قرار گرفته بود از آنِ زنی‌ست. سیاهْ سایه‌اش عظیم بود و تازه در توری هم مانع دید می‌شد. او اما زیر تابش آفتاب و درست در وسط مسیر سنگفرش و زیر تمام آسمان نیومکزیکو ایستاده و مردد که آیا نزدیک‌تر برود یا نه. سرانجام هیکل دهانش را باز می‌کند. ولی او همچنان مردد که چه می‌گوید. «بفرمایید.» می‌گوید: «من دنبال خانم مشهور می‌گردم.»

- ما اینجا خانم مشهور نداریم.

می‌گوید: «دنبال خانم نقاش مشهور می‌گردم.» هیکل پاسخ می‌دهد: «من نقاشم. با من چه کار داری؟» و ادامه می‌دهد: «اگر دنبال نقاش هستی، من تنها نقاش اینجام.» و سپس بیرون می‌آید و چیزی از عظمت هیکلش کاسته نمی‌شود. فاقد هر گونه زنانگی است. موهای پسرانه‌ی کوتاه و خاکستری که زیر آفتاب نقره‌ای می‌زند و چهره‌ای پوشیده از خطوط عمودی و آفتاب‌خورده. درست شبیه یک کوه. بله؛ حالا متوجه شده بود: اینجا خانمی وجود ندارد. ولی برجستگی سینه‌مانندی زیر تیشرت بسیار گشاد کثیفش دیده می‌شد و بخش بیرون بازوها گوشتالو و شل بود که او مشابهش را در میان دوستان زنی دیده بود که هفته‌ای یک بار در آشپزخانه‌ی مادرش جمع می‌شدند که با آرد ذرت تامالس درست کنند و در کاسه‌های حلبی در خیابان بفروشند.

فهرست مطالب کتاب صوتی