معرفی و دانلود کتاب دشمن
برای دانلود قانونی کتاب دشمن و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دشمن
کتاب دشمن نوشتهی جان ماکسول کوتسی (برندهی نوبل ادبی سال ۲۰۰۳) رمانی مشهور دربارهی «سوزان بارتون» است؛ زنی تنها که مدتی در جزیرهای متروک گرفتار شده، او از کوتسی میخواهد داستان آشناییاش با مردی مرموز در جزیره را بنویسد. مردی به نام «کروزو» که در آن جزیره، نجاتدهنده، همراه و گاهی معشوق او بوده است.
دشمن (Foe) کتابی با بازآفرینی متنی تحسین شده از استعمار بریتانیایی، راهبرد خاص داستانپردازی پسااستعماری را انتخاب میکند و واکنشی به فرهنگ استعمارگر است. موضوع اصلی رمان دشمن درباره داستانپردازی است و نمایانگر هوشمندی، قدرت تخیل و مهارت کوتسی است. این کتاب همچنین نگاهی تازه به داستان «رابینسون کروزو» دانیل دفو دارد و در واقع به روایت دوبارهاش، آن هم در شهر لندن میپردازد.
جی. ام. کوتسی (J. M Coetzee) یکی از بهترین چهرههای داستاننویسی است که در یک دههی اخیر افتخار دریافت نوبل ادبیات را داشته، او موفق به دریافت جایزهی نوبل ۲۰۰۳ برای مجموعهی فعالیتهای ادبیاش شده است.
منتقد ادبی سرشناس آمریکایی درباره رمان دشمن مینویسد: «دشمن» با وجود غنا و تنوع صدا، به گونهای چشمگیر داستانی است درباره سکوت، سکوت فریادی که کوتسی از نمایش صدایش سر باز میزند. گرچه سکوت در این متن مرکزیت دارد، اما کوتسی میکوشد سرحدی را نشان دهد که در آن زبان نیز ابزاری کلیدی در دست استعمار است.
کوتسی در رمان دشمن به طرزی هوشمندانه پرسشهای زیر را مطرح میکند:
- چهطور فردی میتواند داستان فردی دیگر را بفهمد و روایتش کند؟
- ما چهطور تفسیرهایمان را با تفسیرهای دیگران انطباق میدهیم؟
- نویسنده چه مسئولیتهایی در قبال موضوع کار و منبع هنرش ممکن است داشته باشد؟
در بخشی از کتاب دشمن میخوانیم:
واقعاً در جزیرهای کنار مردی به نام کروزو گرفتار شده بودم. مردی انگلیسی که برای من به قدر لاپلندیها بیگانه بود. وقتی از کلبه بیرون رفتم، جمعه را جایی ندیدم و از این بابت خوشحال بودم. قدری راه رفتم و جایی نشستم که خودم را جمعوجور کنم. دستهای گنجشک لای بوتهها جا خوش کرده بودند و با کنجکاوی سرشان را عقب و جلو میبردند. اصلاً نمیترسیدند چون از ازل هیچ آسیبی از نوع بشر ندیده بودند. باید از آمدن به جزیره پشیمان میشدم؟ بخت مرا به جزیرهی کروزو آورده و گرفتار کرده بود. در دنیای بخت مگر بهتر و بدتر وجود دارد؟ تن به امواج میسپاریم و در چشمبههمزدنی هوشیاریمان سست میشود. خوابیم و وقتی بیدار میشویم سمتوسوی زندگیمان را گم کردهایم. چه هستند این چشم به همزدنها که تنها سیستم دفاعی کارساز در برابرشان هوشیاری ابدی و غیرانسانی است؟ شاید شکافها و رخنههایی باشند که صدایی دیگر، صداهایی دیگر، از درونِ آنها کلام را به زندگی ما میدمند. به چه حقی گوش شنیدن این صداها را نداریم؟ سؤالات بیهیچ پاسخی ذهنم را درگیر کرده بود.
روزی در ضلع شمالی جزیره، حوالی دماغه، قدم میزدم که کمی پایینتر جمعه را دیدم، بدون اینکه ببیندم کنده یا تیرکی همقد خودش را رو شانهاش میبرد. دیدم از سکوی سنگی که از دهان صخره بیرون آمده بود عبور کرد، کنده را به آب که آنجا عمیق بود انداخت و روش سوار شد. بارها شده بود جمعه را حین ماهیگیری ببینم، همیشه بر صخرهها میایستاد و منتظر میماند ماهیها شناکنان زیر پای او بیایند و با تردستی نیزهاش را پرتاب میکرد. نمیدانستم حالا چهطور میخواست بر قایقک نتراشیده و نخراشیدهاش دمر شود و با نیزه ماهیگیری کند.
اما جمعه نمیخواست ماهی بگیرد. چندصد گزی دستوپازنان پیش رفت و خود را از کنار سکوی سنگی به ضخیمترین لایههای جلبکی رساند و از کیسهای که به گردنش آویزان بود پولکهای سفیدی بیرون آورد و بر سطح آب پراکنده کرد. اول فکر کردم اینها طعمه است برای فریفتن ماهیها و کشاندنشان به سمت خودش، اما نه، وقتی تمام پولکها را به آب پاشید دور زد و طرف سکوی سنگی راند و کنده را که خیس و متورم شده بود با زحمت زیاد از آب بیرون کشید.
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دشمن |
نویسنده | جان ماکسول کوتسی |
مترجم | ونداد جلیلی |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
سال انتشار | ۱۳۹۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 158 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-362-976-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان اجتماعی خارجی |