معرفی و دانلود کتاب افسانه‌ی امبر 5: بارگاه‌های آشوب

معرفی کتاب افسانه‌ی امبر 5: بارگاه‌های آشوب

راجر زلازنی کتاب افسانه‌ی امبر 5: بارگاه‌های آشوب را در ادامه‌ی چهار جلد قبلی این مجموعه به رشته‌ی تحریر درآورده و این مجلد آخرین قسمت از بخش اول داستان‌های سرزمین امبر است. جایی‌که سرنوشت شاهزاده کروین سرانجام مشخص می‌شود و حالا اوست که باید برای نجات امبر خطرناک‌ترین سفر زندگی خود را آغاز کند. سفری که مقصد نهایی آن، آخرین سنگر دشمن خواهد بود، بارگاه‌های آشوب!

درباره‌ی کتاب افسانه‌ی امبر 5: بارگاه‌های آشوب

راجر جوزف زلازنی (Roger Zelazny) در کتاب افسانه‌ی امبر 5: بارگاه‌های آشوب (The Chronicles of Amber 5: The Courts of Chaos) به شرح آخرین سرمنزل شاهزاده کروین و مأموریت پایانی او می‌پردازد. نویسنده اعضای بیشتری از خانواده‌ی کروین را وارد داستان کرده و جزئیات متعددی را در مورد جهان شگفت‌انگیز امبر فاش می‌کند که در چهار جلد قبلی به آن‌ها اشاره‌ای نشده بود. در طول هزاران سال، الگوی کیهانی نظم در امبر و تمام جهان‌های شناخته‌شده حفظ شده اما حالا نیروهای آشوب موفق شده‌اند این الگو را بر هم بزنند، و نیروهای مخربی را فراتر از حد مجازشان آزاد کنند؛ نیروهایی که در پی تغییر شکل جهان هستند. پس در این اوضاع آشفته برای نجات امبر چه باید کرد؟ وقت آن رسیده که کروین، شاهزاده‌ی امبر و وارث حقیقی تاج و تخت، خطرناک‌ترین سفر زندگی خود را آغاز کند. سفری که او را از میان تمام وحشت‌ها به آخرین سنگر دشمن می‌رساند. سفری به بارگاه‌های آشوب.

در این مجلد مشخص می‌شود که همراه وفادار کروین، گنه‌لون، در واقع پدرش آبه‌رون بوده. و حالا که پدر قدرت را به دست گرفته است، آن‌ها برای جنگ با بارگاه‌های آشوب آماده می‌شوند. آبه‌رون قصد دارد الگوی واقعی سیاهی را که برند با خون جانشین امبر به آن آسیب زده، پاک کند. اما احتمال زیادی وجود دارد که این تلاش ناموفق باشد پس آبه‌رون به‌عنوان پیشرو، ابتدا ارتشی از امبر را برای حمله به بارگاه آشوب می‌فرستد تا حواس آن‌ها را پرت نگه دارد و بتواند الگو را پاکسازی کند. کروین نیز در حال سفر به‌سوی بارگاه‌های آشوب است و یک سنگ داوری را که با آن باید به ارتش امبر کمک کند، همراه خود دارد. اما پیروزی در این جنگ آسان نیست چراکه برادرش، برند، به هر قیمتی می‌خواهد به آن سنگ برسد تا به‌عنوان حاکم مطلق شناخته شود.

راجر زلازنی آخرین روایت از پنج‌گانه‌ی نخست امبر را با توصیف سردرگمی و آشفتگی شاهزاده کروین آغاز می‌کند. او در کتابخانه‌ی امبر سخت مشغول مطالعه است تا از رازی که ذهنش را مشغول کرده سردرآورد. برادرش رندوم به در می‌کوبد و برایش غذا می‌آورد، اما او حتی فرصت فکر کردن به خورد و خوراک را نیز ندارد. اوضاع وحشتناک‌تر از آن است که کروین زمانی برای انجام کارهای عادی و روزمره داشته باشد!

داستان کتاب افسانه‌ی امبر 5: بارگاه‌های آشوب در چهارده فصل به رشته‌ی تحریر درآمده و پیمان اسماعیلیان آن را به زبان فارسی برگردانده. نشر پیدایش نیز این کتاب را منتشر کرده و در اختیار خوانندگان علاقه‌مند این مجموعه قرار داده است.

جوایز و افتخارات کتاب افسانه‌ی امبر 5: بارگاه‌های آشوب

• نامزد جایزه‌ی لوکاس برای کسب عنوان بهترین رمان علمی-تخیلی در سال 1979 میلادی
• نامزد جایزه‌ی گندالف در سال 1979 میلادی

نکوداشت‌های کتاب افسانه‌ی امبر 5: بارگاه‌های آشوب

• یک نتیجه‌گیری بزرگ و باشکوه برای این مجموعه! (مری کتلّی، نویسنده)
• همانطور که در کل مجموعه، نویسنده با تخیل خود شما را به انتهای جهان برده، باز هم این کار را تکرار می‌کند و شما به سادگی باید از آن لذت ببرید. همه‌ی جلدها انتظارات من را برآورده کردند و می‌توانم با لذت، هر کدام از آن‌ها را دوباره بخوانم. (استیپان کوبتس، نویسنده)
• پایانی فوق‌العاده برای مجموعه‌ی امبر. شخصیت‌ها به طرز شگفت‌انگیزی عمیق‌تر و پیچیده‌تر شده‌اند، چه دنیای شگفت‌انگیزی! (جیم، نویسنده)
• طبق معمول، زلازنی با تدبیر، هوشمندی و خرد نوشته است و روایی قابل تحسینی خلق کرده که کروین در آن می‌فهمد مهم‌ترین ویژگی او وظیفه در قبال دیگران است. (گریم روداگان، نویسنده)
• من پنج کتاب از سری اول «افسانه‌ی امبر» نوشته‌ی راجر زلازنی را دوباره خواندم. اولین‌بار آن‌ها را در 17 یا 18 سالگی خوانده بودم و مرا تحت تأثیر قرار دادند، اما فکر نمی‌کنم در آن زمان کاملاً آن‌ها را درک کرده باشم. در این بازخوانی 38 سال بعد، تازه آن‌ها را درک کرده‌ام و هنوز هم از خواندنشان لذت می‌برم. همچنان فکر می‌کنم جهان خیالی‌ای که زلازنی در این کتاب‌ها خلق کرده بسیار بی‌نقص و عالی است. (ریث، نویسنده)

درباره‌ی مجموعه‌ی افسانه‌ی امبر

زمین تنها سایه‌ای از جهانی دیگر است، جهانی واقعی به‌نام اَمبر. و دنیاهای دیگر هم سایه‌هایی از همین جهان هستند. راجر زلازنی در مجموعه‌ی افسانه‌ی اَمبر، که از محبوب‌ترین و معروف‌ترین مجموعه‌های فانتزی و حماسی در ادبیات جهان است، مانند دیگر آثار خود، باز هم تخیل را با حماسه پیوند زده. او بی‌شک از تجربی‌ترین و متبحرترین نویسندگان دنیاهای فانتزی‌ست که جایگاه ویژه‌ای برای مضامین اساطیری در آثار خود قائل است. افسانه‌ی اَمبر را خوانندگان همه‌ی سنین، از پیر تا جوان دوست دارند و با شاهزاده کروین همراه خواهند شد تا تاج و تخت خود را پس بگیرد و به چیزی که حق مسلّم خود می‌داند، برسد. اما راه کروین دشوار است، پیچیده‌تر و صعب‌العبورتر از چیزی که بتوان تصور کرد.

این مجموعه‌ی جذاب و پرهیجان ده جلد دارد که از دو قسمت پنج‌گانه تشکیل شده. پنج کتاب اول به سرگذشت شاهزاده کروین جنگجو اختصاص دارد و کتاب‌های سری دوم درباره‌ی پسر او هستند، شاهزاده مرلین جادوگر.

کتاب افسانه‌ی امبر 5: بارگاه‌های آشوب برای چه کسانی مناسب است؟

اگر شما هم از طرفداران ژانر فانتزی با درونمایه‌ی حماسی و اساطیری هستید، این مجموعه‌ی جذاب از راجر زلازنی برای شماست!

در بخشی از کتاب افسانه‌ی امبر 5: بارگاه‌های آشوب می‌خوانیم

من فقط می‌توانستم پیش خودم حدس بزنم که چه خبر بود. آن هم به خاطر همان رویای صادقه که از کل ماجرا دیده بودم. به‌هرحال... دست به نیام شمشیرم بردم که مطمئن شوم گریزوندیر را هنوز به کمر دارم. بله، سر جایش بود.

در این صورت چطور می‌توانستم حضور آشکار شمشیرم را که نقش‌های روشنش آشکارا دیده می‌شد و در آن هنگام ناگهان میان زمین و آسمان جلوی تخت معلق و ظاهر شده بود و نوکش درست زیر گلوی دارا را لمس می‌کرد، توضیح دهم؟ این‌کار از من ساخته نبود.

آخر این صحنه به‌قدری شبیه وقایعی بود که آن شب در آن شهر آسمانی، تیرنانوگث، رخ داده بود که ممکن نبود تصادفی باشد. اینجا دیگر هیچ‌کدام از آن دام‌ها، تاریکی‌ها، سردرگمی، سایه‌های قیرگون و عواطف درهم وجود نداشت. با این‌همه، این صحنه درست مانند آن شب چیده شده بود. خیلی‌خیلی شبیه بود. البته نه به دقت تمام. به نظر می‌آمد جای بندیکت آن شب عقب‌تر بود و زاویه‌ی ایستادنش هم فرق داشت. با وجودی که لب‌های دارا تکان می‌خورد، شک داشتم که درست همان سؤال‌های عجیب را مطرح کند. این صحنه، که شبیه به چیزی بود که آن شب دیده بودم، با وجود تفاوت‌های آشکار، در طرف دیگر به شکل دیگری رقم می‌خورد، یعنی متفاوت با آنچه در تیرنانوگث بر لوح ذهنم نقش بسته بود، البته اگر می‌شد به وجود ارتباطی میان‌شان قائل بود.

رندوم گفت: «کروین، انگار شمشیری که جلوی دارا معلقه گریزوندیره».