معرفی و دانلود کتاب باشگاه پرستاران بچه 2: راز لوسی

معرفی کتاب باشگاه پرستاران بچه 2: راز لوسی

یک آگهی تبلیغاتی جدید در کتاب باشگاه پرستاران بچه 2: راز لوسی همه چیز را زیر و رو می‌کند! حالا کریستی، کلودیا، ماری‌آن و لوسی یک رقیب پیدا کرده‌اند و باید فکری به حال کسب‌وکارشان کنند. آن ام. مارتین در این جلد روایت داستان را بر عهده‌ی لوسی گذاشته است. همان دختری که از نیویورک به شهر کوچک استون‌بروک آمده. او رازی بزرگ در سینه دارد...

درباره‌ی کتاب باشگاه پرستاران بچه 2: راز لوسی

اگر از طرفداران پروپاقرص مجموعه‌ی باشگاه پرستاران بچه باشید، حتماً جلد اول این مجموعه را خوانده‌اید. در این جلد هم کریستی، ماری آن، لوسی و کلودیا چهار شخصیت اصلی کتاب هستند. آن‌ها پرقدرت در باشگاه پرستاران کار می‌کنند، پدر و مادرها به آن‌ها اطمینان دارند و با وجود تبلیغات گسترده، حالا حسابی سرشان شلوغ شده است. اما اوضاع همیشه به این خوبی پیش نمی‌رود. مخصوصاً وقتی رقبایی قوی پا به میدان بگذارند.

آن ام. مارتین (Ann M. Martin) در هر کدام از جلدهای مجموعه، داستان را از زبان یکی از شخصیت‌ها روایت می‌کند. این‌بار نوبت لوسی است که در کتاب باشگاه پرستاران بچه 2: راز لوسی (The Truth About Stacy)، از راز بزرگ خود پرده بردارد. لوسی قبلاً در شهر بزرگ نیویورک زندگی می‌کرده و با مادرش به شهر کوچکی به نام استون‌بروک نقل‌مکان کرده‌اند. چنین تغییری برای او شوک بزرگی به حساب می‌آید؛ اما دوستی با کلودیا و عضویت در باشگاه پرستاران بچه، همه‌ی نگرانی‌هایش را از بین می‌برد. استیسی مجبور است دوباره سال ششم را بگذراند، با والدین به‌شدت محافظه‌کارش کنار بیاید و غم از دست دادن بهترین دوست قدیمی‌اش را تحمل کند. رفتار او کمی با دیگر دوستانش فرق دارد و کمی مرموز به نظر می‌رسد. آیا راز بزرگ لوسی در این جلد برملا می‌شود؟

اما این رقبای جدید چه کسانی هستند؟ کسانی که از این چهار نفر بزرگ‌ترند، شب‌ها می‌توانند از بچه‌ها نگهداری کنند و البته معلوم نیست که از آن‌ها بهتر باشند. ماری آن پیشنهاد می‌دهد که به مؤسسه‌ی جدید پرستاری بچه زنگ بزنند و درباره‌ی رقیبشان اطلاعات جمع کنند. شاید این‌گونه بتوانند آن‌ها را از میدان به در کنند! کتاب باشگاه پرستاران بچه 2: لوسی را بخوانید تا از سرنوشت این رقابت داغ مطلع شوید. این جلد از مجموعه‌ی باشگاه پرستاران بچه را نشر آفرینگان با ترجمه‌ی سعیده بوغیری منتشر کرده است.

درباره‌ی مجموعه کتاب‌ باشگاه پرستاران بچه

آن ام. مارتین به توصیه‌ی ویراستار انتشارات اسکلاستیک، از سال 1986 تا 2000 مجموعه کتاب باشگاه پرستاران بچه را در 60 تا 80 جلد نوشت. این مجموعه تاکنون در سراسر دنیا 180 میلیون نسخه فروخته است. بعضی از نویسندگان مانند پیتر لرنگیس بعداً سعی کردند مجموعه کتاب‌هایی را با همین عنوان بنویسند که تعداد آن‌ها به 213 عدد رسید. این مجموعه درباره‌ی گروهی از دوستان است که در شهر خیالی استون‌بروک در کانکتیکات زندگی می‌کنند و تصمیم می‌گیرند یک سرویس نگهداری از کودکان را راه‌اندازی کنند. کریستی پارکر، ماری‌آن کوک، کلودیا کوشی و لوسی مک‌داگلاس، چهار عضو اصلی هستند؛ اما تعداد اعضا در جلدهای مختلف تغییر می‌کند. نشر آفرینگان، یکی از زیرمجموعه‌های انتشارات ققنوس، تاکنون سه جلد از این مجموعه را به زبان فارسی ترجمه کرده است: «فکر بکر کریستی»، «راز لوسی» و «کارلا و سه وروجک».

در نکوداشت‌ کتاب باشگاه پرستاران بچه 2: راز لوسی

• من مطمئنم که دانش‌آموزان از این جلد مجموعه‌ی باشگاه پرستاران بچه استقبال خواهند کرد. مطالعه‌ی این کتاب را به همه‌ی خوانندگان نوجوان توصیه می‌کنم. (رابین ویلیس، کتابدار مدارس راهنمایی)

اقتباس‌های فرهنگی و سینمایی از مجموعه کتاب باشگاه پرستاران بچه

• نسخه‌ی تصویری: در سال 2006 یکی از بخش‌های انتشارات اسکلاستیک با همکاری رینا تلگمایر، نویسنده و تصویرگر برنده‌ی جایزه‌ی آیزنر، نسخه‌ی گرافیکی این کتاب را در 7 جلد منتشر کرد. این مجموعه به یکی از کتاب‌های محبوب نوجوانان تبدیل شد و هنوز هم پرفروش است. پس از این، چند فرد دیگر مانند گیل گالیگان و برادن لمب به تصویرسازی کتاب باشگاه پرستاران بچه روی آرودند.
• نسخه‌ی تلویزیونی: در سال 1990 شبکه‌ی اچ‌بی‌او و دیزنی سریال تلویزیونی 13 قسمتی باشگاه پرستاران بچه را تولید کردند. شبکه‌ی نت‌فلیکس یک سریال کمدی و درام را براساس این کتاب آن مارتین ساخت که به‌سرعت به یکی از سریال‌های محبوب این شبکه تبدیل شد.
• نسخه‌ی سینمایی: در سال 1995 فیلمی براساس مجموعه کتاب‌های باشگاه پرستاران بچه ساخته شد.

کتاب باشگاه باشگاه پرستاران بچه 2: راز لوسی برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب باشگاه پرستاران بچه 2: راز لوسی برای کودکان و نوجوانان 9 تا 13 سال مناسب است.

در بخشی از کتاب باشگاه پرستاران بچه 2: راز لوسی می‌خوانیم

من لوسى مک‌داگلاس هستم و در استون‌بروک، شهر خیلى کوچکى در اعماق کِنِتیکت، در ایالات متحده زندگى مى‌کنم... قبلاً در نیویورک زندگى مى‌کردم و خدا مى‌داند که آمدن به این‌جا چه شوکى به من وارد کرد! در این شهر فقط یک مدرسه‌ی راهنمایى هست که من و دوستانم به آن‌جا مى‌رویم. ما کلاس پنجم هستیم. در نیویورک هزاران مدرسه راهنمایى هست. منظورم این است که آن‌جا از هر چیزى که دلتان بخواهد هزاران عدد هست. اما این‌جا... نه‌چندان! من و پدر و مادرم در ماه اوت به این شهر اسباب‌کشى کردیم و آن اوایل، من حتى یک دوست هم نداشتم. تا این‌که ماه سپتامبر با کلودیا آشنا شدم. این‌جا انگار همه از دوران مهدکودک یا آمادگى همدیگر را مى‌شناسند، درست مثل کلودیا، کریستى و مارى‌آن.

کریستى و مارى‌آن در یک خیابان زندگى مى‌کنند. با هم همسایه‌اند و کلودیا هم روبه‌رویشان زندگى مى‌کند. من دو خیابان آن طرف‌تر هستم. وقتى کلودیا درباره‌ی باشگاه با من صحبت کرد، حسابى سر ذوق آمدم و با خودم گفتم: «بالاخره چند تا رفیق این‌جا پیدا کردم!» با این‌که خودم را به کلودیا نزدیک‌تر حس مى‌کنم، حالا دیگر نمى‌توانم کریستى و مارى‌آن را هم ندیده بگیرم. البته راستش آن‌ها کمى بچه‌سال‌تر از من و کلودیا به نظر مى‌رسند (چون نه به سر و لباسشان اهمیتى مى‌دهند و نه به چیزهایى که براى هم‌سن‌وسال‌هایمان مهم است). مارى‌آن خیلى خجالتى است و کریستى هم که اصلاً بایست پسر مى‌شد، اما با وجود همه‌ی این حرف‌ها آن‌ها رفقاى خیلى خوبى‌اند. من نمى‌توانم اسم صدها نفر آدمى را که در نیویورک یکدفعه آدم را به امان خدا مى‌سپارند رفیق بگذارم.