معرفی و دانلود کتاب آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده

معرفی کتاب آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده

کتاب آرزوهای بزرگ از دیدگاه نویسنده‌اش، چارلز دیکنز، کتابی تراژیک، گوتیک و کمیک بود که با همه‌ی رمان‌های پیشین او تفاوت داشت. شخصیت اصلی این رمان پرفروش که در رتبه‌ی چهارم 100 رمان برتر انگلیسی قرار دارد، پسری یتیم به نام پیپ است که آرزوهایی بزرگ در سر دارد و در راه رسیدن به آرزوهایش، با افراد مختلفی روبه‌رو می‌شود: خانم هاویشام، استلا، اُرلیک، مگویچ و... .

درباره‌ی کتاب آرزوهای بزرگ

شاید بتوان گفت چارلز دیکنز (Charles Dickens) بیش از هر اثری، زندگی شخصی خود را در دو کتاب آرزوهای بزرگ (Great Expectations) و دیوید کاپرفیلد منعکس کرده است. او 9 سال در مناطق ساحلی کِنت، روستایی در جنوب شرقی انگلستان زندگی کرد. پدر دیکنز از زمانی که به لندن آمد، همیشه بدهکار بود و سرانجام به زندان افتاد. مادر دیکنز نیز از پس خرج فرزندانش برنمی‌آمد و همه‌ی فرزندانش، به جز چارلز را به زندان برد تا در کنار شوهرش باشد. دیکنز در کودکی کار می‌کرد و بارها در این راه تحقیر شد. پس از آزادی پدرش از زندان، به مدرسه بازگشت و دستیار حقوقی شد. پیپ، شخصیت اصلی داستان آرزوهای بزرگ، در کنت زندگی می‌کند، شغلی دارد که از آن متنفر است، فکر می‌کند توانایی‌هایش بیشتر از سایرین است و در سن پایین به شهر لندن نقل مکان کرد. یکی از شخصیت‌های رمان هم دستیار حقوقی بود.

کتاب آرزوهای بزرگ این‌چنین آغاز می شود: پیپ پسربچه‌ای یتیم است که با خواهر و شوهرخواهرش در روستا زندگی می‌کند. روزی پیپ برای دیدن قبر والدینش به قبرستان می‌رود. در آن‌جا یک محکوم فراری از پشت سنگ‌قبر بیرون می‌آید و او را تهدید به مرگ می‌کند. آن مرد ناشناس از پیپ می‌خواهد برای بریدن زنجیر پاهایش برای او سوهان بیاورد. پیپ خواسته‌های او را برآورده می‌کند؛ اما آن فرد دستگیر می‌شود و به دروغ می‌گوید که سوهان را خودش دزدیده تا پیپ دچار مشکل نشود. یک روز دایی پیپ، پامبل چوک، او را به خانه‌ی زنی پولدار، پیر و عجیب به نام خانم هاویشام می‌برد که سال‌هاست لباس عروسی بر تن دارد. خانم هاویشام با دختر جوان زیبایی به نام استلا زندگی می‌کند که در ابتدا مشخص نیست چه ارتباطی با خانم هاویشام دارد. پیپ از همان لحظه‌ی دیدار با استلا، عاشق او می‌شود و آرزو دارد که با استلا ازدواج کند. چارلز دیکنز از همان ابتدای رمان، ما را با سؤالات بی‌انتهایی تنها می‌گذارد: چرا خانم هاویشام ثروتمند در یک خانه‌ی بزرگ مخوف زندگی می‌کند؟ چرا استلا نزد خانم هاویشام مانده است؟ خانم هاویشام چه علاقه‌ای به پیپ دارد؟ آیا پیپ روزی به یک مرد ثروتمند تبدیل می‌شود و با استلا ازدواج می‌کند؟ ثروت خانم هاویشام به چه کسی می‌رسد؟ و سرانجام، منظور دیکنز از «آرزوهای بزرگ» چیست؟

چارلز دیکنز داستان آرزوهای بزرگ را در اوایل دوره‌ی ویکتوریایی کشور انگلستان روایت می‌کند؛ زمانی که تغییرات اجتماعی بزرگی در جامعه پدید آمده بود. انقلاب صنعتی جامعه را دگرگون کرده و طبقات اجتماعی جدیدی به وجود آورده بود. انسان‌ها می‌توانستند از طبقه‌ی اجتماعی خود فراتر بروند و به فردی ثروتمند تبدیل شوند؛ اما بااین‌حال هنوز هم تفاوت میان ثروتمندان و فقرا به‌وضوح دیده می‌شد. لندن و دیگر شهرهای صنعتی انگلستان با دودی سیاه پوشانده شده بودند و بیشتر مردم برای پیدا کردن شغل، به این شهرها مراجعه می‌کردند. اغلب کتاب‌های دیکنز در چنین فضایی توصیف می‌شود.

دیکنز در زمانی داستان کتاب آرزوهای بزرگ را در هفته‌نامه‌ی «تمام سال» چاپ می‌کرد که زندگی شخصی و کاری‌اش تعریف چندانی نداشت. فروش مجله‌اش کم شده بود و این خود چارلز دیکنز بود که باید به صحنه می‌آمد. مدت‌ها ایده‌ای بسیار خوب در ذهنش جا خوش کرده بود که اکنون وقتش بود آن را به رشته‌ی تحریر درآورد. او تصمیم گرفت رمان را از زبان اول شخص نقل کند و به‌صورت هفتگی هر فصل آن را به انتشار برساند. موفقیت کتاب از انتظارات دیکنز فراتر رفت و به یک شاهکار جهانی تبدیل شد. دیکنز در هنگام چاپ داستان به صورت یک کتاب، پایان آن را کمی تغییر داد؛ زیرا خوانندگان از پایان‌بندی منتشرشده در فصل‌نامه رضایت نداشتند.

نشر افق نسخه‌ی کوتاه‌شده‌ی کتاب آرزوهای بزرگ را با ترجمه‌ی محسن سلیمانی روانه‌ی بازار کرده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی کلکسیون کلاسیک

مجموعه‌‌کتاب‌های کلکسیون کلاسیکِ نشر افق متشکل از کتاب‌های کلاسیک، مهم و سرشناس تاریخ ادبیات است که به شکل فنّی و بدون اینکه خدشه‌ای به داستان وارد شود، خلاصه شده‌اند. در این مجموعه، آثاری از ویکتور هوگو، چارلز دیکنز، ژول ورن، مارک تواین، الکساندر دوما و... گردآوری شده‌اند. مخاطبان این مجموعه عمدتاً نوجوانان هستند.

اقتباس‌های فرهنگی و سینمایی از کتاب آرزوهای بزرگ

تاکنون چندین فیلم و سریال براساس کتاب آرزوهای بزرگ ساخته شده‌اند که مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از:

• محصول سال 1934 به کارگردانی استیوارت واکر و با بازی فیلیپس هولمز، جین وایت و فلورنس رید
• محصول 1946 به کارگردانی دیوید لین و با بازی جان میلز، الک گینس و والری هابسن (این اقتباس برنده‌ی دو جایزه‌ی اسکار شد و از آن به‌عنوان بهترین اقتباس کتاب چارلز دیکنز یاد می‌شود.)
• محصول سال 1974 به کارگردانی جوزف هاردی و با بازی مایکل یورک و سارا مایلز
• یک مینی سریال شش قسمتی محصول سال 1989 به کارگردانی کوین کانر و با بازی آنتونی هاپکینز و جین سیمونز (در این اقتباس همه‌ی جزئیات کتاب و شخصیت‌های فرعی نمایش داده شده‌اند.)
• محصول سال 1998 به کارگردانی آلفونسو کوارون و با بازی ایثن هاک، آن بنکرافت و رابرت دنیرو
• مینی سریال 3 قسمتی محصول سال 2011 به کارگردانی برایان کرک و بازی داگلاس بوث، ونسا کربی، گیلیان اندرسون و دیوید ساچت (سوشی)
• محصول سال 2012 به کارگردانی مایک نیوول و با بازی هلنا بونهام کارتر، رالف فاینز و جرمی اروین
• مینی سریال 6 قسمتی محصول سال 2023 به کارگردانی بردی هود و سمیرا رادسی و با بازی الیویا کلمن، فیون وایت‌هد و شالوم برون-فرانکلین

افتخارات کتاب آرزوهای بزرگ

• برنده جایزه Audie در بخش کلاسیک (2010)
• برنده جایزه ماکسیم ریلسکی (1993)
• از پرفروش‌های سایت آمازون
• قرار گرفتن در رتبه‌ی چهارم 100 رمان برتر بریتانیا

نکوداشت‌های کتاب آرزوهای بزرگ

• تاکنون هیچ داستانی با زاویه‌ی دید اول شخص بهتر از این داستان روایت نشده است. (Penguin Random House)
• این اثر قوه‌ی تخیل همیشه در حال خروش و شگفت‌انگیز نویسنده‌ی خود را منعکس می‌کند. (گاردین)
• با طنزی غنی و فوق‌العاده خواندنی. (Barnes & Noble)
• رمانی یک‌دست و صادقانه. (جرج برنارد شاو)

کتاب آرزوهای بزرگ برای چه کسانی مناسب است؟

این نسخه از کتاب آرزوهای بزرگ برای همه‌ی افراد علاقه‌مند به ادبیات کلاسیک مناسب است.

در بخشی از کتاب آرزوهای بزرگ: متن کوتاه شده می‌خوانیم

روز بعد جو بهترین لباسش را پوشید و با هم به طرف خانه‌ى خانم هاویشام راه افتادیم. خواهرم از این‌که خانم هاویشام او را دعوت نکرده بود خیلى عصبانى بود. براى همین هم تا خانه‌ى دایى پامبل چوک همراه هان آمد تا در آن‌جا منتظرمان بماند. این‌بار هم مثل همیشه استلا در را به رویمان باز کرد و بدون این‌که بهمان محل بگذارد ما را به اتاق خانم هاویشام برد. خانم هاویشام پشت میز آرایشش نشسته بود و وقتى ما وارد شدیم رویش را برگرداند و گفت: «آه پس شوهر خواهر این پسر شما هستید!»

فکر نمى‌کردم جوىِ عزیز این‌جورى باشد. چون با موهاى ژولیده‌اش مثل پرنده‌اى غریب، ساکت و صامت ایستاده و دهانش را باز نگه داشته بود طورى‌که انگار مى‌خواست یک کرم بگیرد. به علاوه در تمام مدت به جاى این‌که با خانم هاویشام حرف بزند از خجالت فقط با من حرف مى‌زد. مؤدبانه ولى قرص و محکم به من گفت: «پیپ، مى‌خواهم بگویم وقتى با خواهرت ازدواج کردم به قول معروف عزب بودم.»

خانم هاویشام پرسید: «و تو این بچه را بزرگ کرده‌اى و مى‌خواهى شاگردت بشود، درست است آقاى گارجرى؟»

جو گفت: «پیپ، خودت که مى‌دانى ما همیشه با هم دوست بوده‌ایم و ان‌شاءالله دوستى‌مان هم همیشه همین‌طورى مى‌ماند، اما اگر مخالفى که آهنگر شوى چون سر و وضعت کثیف مى‌شود ما حرفى نداریم.»

خانم هاویشام گفت: «این پسر تا حالا گفته که نمى‌خواهد آهنگر بشود؟»

با این‌که سعى مى‌کردم جو را وادار کنم که با خانم هاویشام صحبت کند، جو فقط با من صحبت مى‌کرد و هر لحظه هم مؤدب‌تر مى‌شد: «خودت که خوب مى‌دانى پیپ، این آرزوى قلبى خودت است.»