معرفی و دانلود کتاب کبوتران روی چمن
برای دانلود قانونی کتاب کبوتران روی چمن و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب کبوتران روی چمن
کتاب کبوتران روی چمن نخستین جلد از سهگانه «پس از جنگ» ولفگانگ کوپن است که به زندگی سخت مردم آلمان پس از جنگ جهانی دوم میپردازد و بازسازی این کشور و عبور از مرحلهی ناامیدی را به تصویر میکشد. این رمان انتقادی در سال 1962 جایزهی بوشنر را برای خالقش به ارمغان آورد.
ولفگانگ کوپن (Wolfgang Koeppen) در سهگانهی پس از جنگ، شرایط زندگی مردم پس از جنگ جهانی دوم را روایت میکند. نخستین جلد این سهگانه کبوتران روی چمن (Pigeons on the Grass) نام دارد. داستان این رمان در سال 1951 میگذرد، ایامی که تصمیمهایی مهمی گرفته شد که حتی امروزه نیز سیاستهای ابرقدرتها را تحت تأثیر قرار داده است. ایالات متحده که دیگر سیاستهای خود را برای مبارزه با کمونیسم استوار کرده بود، تقویت اقتصاد اروپای غربی به ویژه آلمان را در سیاستهای خود قرار داد و ولفگانگ کوپن نیز در رمان خود به این موضوع حساس میپردازد. البته این داستان دربارهی 9 شخصیت آمریکایی و 9 شخصیت آلمانی است که مانند تکههای پازل کنار هم قرار میگیرند. داستان این شخصیتها به موازات هم روایت میشوند و شما به راحتی میتوانید شخصیتهای رمان کبوتران روی چمن را با یکدیگر مقایسه کنید و اینگونه به درک عمیقتری نسبت به وضعیت کشور آلمان دست پیدا کنید. این رمان تنها یک روز از شهری آلمانی در سال 1951 را روایت میکند و این 24 ساعت برای شما کافی است تا درکی عمیقتری نسبت به وضعیت این کشور دست پیدا کنید. نویسنده در کتاب خود نام شهر را ذکر نمیکند اما به زعم بسیاری شهرِ این قصه، یادآور شهر مونیخ است.
ولفگانگ کوپن را بیشتر بشناسیم:
او با نام کامل ولفگانگ آرتور رینولد کوپن در 23 ژوئن 1906 به دنیا آمد. کوپن به عنوان یکی از مطرحترین نویسندگان آلمانی دورهی پس از جنگ شناخته میشود و بسیاری از نویسندگان معاصر او، وی را تحسین کردهاند. کوپن در ایام جوانی به عنوان روزنامهنگار مشغول به کار شد. وی نخستین رمان خود را در سال 1934 در کشور هلند نوشت. وی از سال 1943 تا زمان مرگش در مونیخ زندگی کرد و سرانجام در سال 1996 درگذشت. از میان سایر آثار وی میتوان به مواردی مانند گلخانه، مرگ در رم و... اشاره کرد.
در بخشی از کتاب کبوتران روی چمن میخوانیم:
دوستشان نداشت. چرا باید دوستشان میداشت؟ او دیگر به این خویشاوندی افتخار نمیکرد. وجودش را بیتفاوتی پُر کرده بود. چرا باید احساس تأثر میکرد؟ هیچ احساس خاصی سینهاش را فشرده و فراخ نمیکرد. آنهایی که آن پایین زندگی میکردند فکر ریچارد را بیشتر از دیگر ملتهای قدیمی مشغول نمیکردند: فقط به شکلی سطحی. او به سفرهای کاری میرفت، نه آن نوع سفرهای کاری که آن پایینیها، آن خاندانِ حیاطپادگانی، آن کهنه خدمتکارهای سلطنتی منظورشان بود، او به دلایل انتفاعی سفر میکرد، از طرف کشور و دورانش، و باور داشت که حالا دیگر دوران کشورش است، قرنِ غرایز تهذیب شده، نظم فایدهمدار، قرنِ برنامهریزی، مدیریت و کاردانی، و حالا این سفر علاوه بر کار نوعی بازدید رمانتیک و کنایی از جهان و مشتی کاخ بود.
چیزی که میتوانستند از او توقع داشته باشند عدم جانبداری بود. این از بخت بلند آنها بود. آگوستوس به خیرخواهی یونانیان کشتی نراند سوی هِلاس. تاریخ آگوستوس را واداشت که در اوضاع آشفتۀ یونان دخالت کند. او نظم برقرار کرد. انبوهی از خشکمغزها، شهروندان متعصب و وطنپرستان محلی را مطیع خود کرد، پشتیبان خِرد، میانهروها، سرمایه و آکادمیها شد و با دیوانگان، فرزانگان و شاهدبازان مماشات کرد.
این به نفع او و کلید موفقیت آنها بود. ریچارد خودش را عاری از خصومت و تعصب میدانست، نفرت و تحقیر بر دوشش سنگینی نمیکرد. این احساساتِ سوء سمومی بودند از جنس بیماریهای تمدنبراندازی همچون طاعون، وبا و آبله. ریچارد واکسینه شده بود، او بهداشتی و منزه بار آمده بود. شاید متفرعن بود، بیآنکه بخواهد متفرعن باشد، چرا که جوان بود، جوانی را دست بالا میگرفت و از بالا نگاه میکرد، از بالا به تمام واقعیات آنها نگاه میکرد، به سرزمینهایشان، به پادشاهانشان، به مرزهایشان، به نزاعهایشان، فیلسوفانشان، مزارهایشان، به خاکبرگِ فکری و تربیتی و کاملاً زیباییشناسانهشان، به جنگها و انقلابهای همیشگیشان، از بالا نگاه میکرد به کارزار مضحکی که زمین زیرِ آن انگار روی تخت جراحی افتاده بود: سخت ازهمدریده. البته او آن را واقعاً اینطور نمیدید؛ او نه پادشاهان را میدید و نه مرزها را، جایی که فعلاً فقط شب و مِه بود، چشم ذهنش هم آن را مجسم نمیکرد، معلومات مدرسهاش بود که باعث میشد این قاره را اینطور ببیند. تاریخ «گذشته» بود، جهانِ دیروز، اعدادِ سالها در کتابها، عذاب محصلها، اما هر روزِ در حالِ گذر هم از نو تاریخ میساخت، تاریخِ جدید، تاریخِ «حال» و این یعنی بودن، دگردیسی، رشد، عمل و پریدن. ولی همیشه خبر نداشتی به کجا میپَری.
فهرست مطالب کتاب
مقدمۀ مترجم انگلیسی
درآمد نویسنده بر چاپ دوم کتاب
کبوتران روی چمن
وُلفگانگ کؤپِن «مدرنترین» بود
پی نوشتها
فهرست نامها
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب کبوتران روی چمن |
نویسنده | ولفگانگ کوپن |
مترجم | اژدر انگشتری |
ناشر چاپی | نشر بیدگل |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 446 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-7806-80-7 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی خارجی |