معرفی و دانلود کتاب چهارصد
برای دانلود قانونی کتاب چهارصد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب چهارصد
داستانها و روایات پیرامون دفاع مقدس هر بار نکتهای مهم و آموزنده در دل خود دارند که خواننده را مجذوب میسازند. قاسم اکبر منادی با قلم توانا و گیرای خود در کتاب چهارصد روایتی را از دل جنگ بیرون کشیده و آن را در قالب داستانی زیبا به نمایش درآورده است. کیومرث، عدنان، الیاس و چند تن دیگر قهرمانان اصلی این رمان هستند که شجاعانه تا آخرین لحظه به مبارزه ادامه میدهد.
درباره کتاب چهارصد:
در اواخر جنگ تحمیلی ایران و عراق، دشمن بعثی به کمک امدادهای کشورهای مختلفی از سراسر جهانو با داشتن امکاناتی نظیر هزاران تانک برخوردار از جدیدترین تکنولوژیها، با مدافعان ایران که به ازای هر چهار تانک پیشرفته، تنها یک تانک داشتند میجنگیدند.
در واقع این جنگ، جنگی نابرابر یک کشور در برابر چندین دشمن متخاصم بود. با این وجود دلیر مردان ایرانی، با یاری و کمک نیروهای معنوی در مقابل آنها صفآرایی کردند. آنها نمایشی واقعی از رشادت و قهرمانی را در برابر دیدگان جهانیان به نمایش در آوردند.
استفاده از اشعار زیبا در متن داستان و فضاسازیهای جذابی که نویسنده کتاب چهارصد به ارمغان آورده، ساختار اصلی کتاب را از سایر نمونههای مشابه متمایز میکند و داستان را در ذهن خواننده دلپذیر و خواندنی میگرداند.
کتاب پیشرو گوشهای از دلاوریهای رزمندگان ایران اسلامی است که به قلم قاسم اکبر منادی به نگارش در آمده است و چراغ راهی برای همه کسانی خواهد بود که به پاس خون شهدا و دفاع مقدس، یاد و خاطره آنها را جاوید نگه میدارند. این کتاب با بهرهمندی از عناصر داستانی و جلوههای ناب دوران جنگ، شور و احساس آن روزها را احیا میکند و خواننده را به دهههای گذشته میبرد.
خواندن کتاب چهارصد را به چه کسی پیشنهاد میکنیم؟
علاقهمندان به داستانهای دفاع مقدس و ادبیات پایداری از خواندن این کتاب بهرهمند خواهند شد.
در بخشی از کتاب چهارصد میخوانیم:
کیومرث به عدنان: ما امروز سه تانک زدیم. ببینم الیاس و نامدار چند تانک زدن. به نظرت اونها بیشتر تانک زدن یا ما؟
عدنان: نمیدونم، ولی الیاس و نامدار از ما با تجربهترن. احتمالاً اونها سه تا پنج تانک زده باشن.
با اینکه تانکهای عراقی عقب نشسته بودن ولی حجم آتش، توپ و گلوله آنقدر زیاد بود، که تعدادی زیادی از رزمندگان خط شهید یا مجروح شده بودن، بقیه رزمندگان و گروههای امدادی در جنب و جوش و کمک به آسیب دیدگان و مجروحان هستن.
کیومرث: نگاه کن، نامردها چقدر آتیش سر بچهها ریختن، تموم خط رو با گلوله توپ و تانک زدن. هر کسی زنده مونده باشه، بیشتر شبیهه معجزهست.
عدنان که بیشتر رزمندگان خط را میشناخت، از آنها سراغ الیاس و نامدار را میگرفت. یکی از بچههای امدادی به عدنان میگه: چند ده متر جلوتر سمت راست. عنان به کیومرث: سریع برو ببینیم، اوضاع الیاس و نامدار و بقیه بچهها در چه وضعیتیست.
بعد از طی مسافتی، نامدار را میبینن که کنار موتور (بیشتر جاهای موتور خونی و سوراخ سوراخ شده) نشسته. عدنان سریع از موتور پیاده میشه و به طرف نامدار میاد.
عدنان: نامدار خوبی، سلامتی؟ الیاس رو نمیبینم. اتفاقی براش افتاده؟ ولی نامدار بدون واکنش داره، به دور دستها نگاه میکنه. کیومرث از موتور پیاده میشه و به طرف نامدار میره و میگه: یه چیزی بگو: اسیر شده، یا زخمی؟ ولی چیزی نمیشنوه...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب چهارصد |
نویسنده | قاسم اکبرمنادی |
ناشر چاپی | انتشارات پارس تاک |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 142 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-95615-9-1 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان دفاع مقدس |