معرفی و دانلود کتاب صوتی به هادس خوش آمدید
برای دانلود قانونی کتاب صوتی به هادس خوش آمدید و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی به هادس خوش آمدید
صدام خانهی تهرانیها را بمباران میکرد، اما آنچه بر سر رودابه میریخت، تکهپارههای خونین هویتی شکسته و بیآبرویی بود. کتاب صوتی به هادس خوش آمدید نوشتهی بلقیس سلیمانی، داستان دختری به نام رودابه است که در بحبوحهی جنگ ایران و عراق، تصمیم میگیرد تا برای ادامه تحصیل وارد تهران شود؛ اما تاریخ عموماً فرزندان زاده شده در دوران آشوب خود را میبلعد و تفالهای از آن بیرون میدهد که درست همچون سرنوشت شوم رودابه است.
دربارهی کتاب صوتی به هادس خوش آمدید
به تهران خوش آمدی رودابه؛ شهری با درودیوارهای سیاه و مدفون در دروغ و تجاوز! اما تو هنوز این را نمیدانی، تو تصور میکنی که تهران شهر آرزوهای دورودراز تو است؛ شهری است که جوانهی روح زیبایت در آن از نو بشکفد. تو تصور میکنی قدم گذاشتن در تهران مساوی است با فراموش کردن زمستانهای سرد و دلگیر کرمان، اما خیلی زود میفهمی که تهران همان سرمایی است که لرزی به جانت میاندازد که تا آخر عمر با دستمالی به دست، عرق سرد شرم را از پیشانی کوتاهت پاک کنی. کتاب صوتی به هادس خوش آمدید نوشتهی بلقیس سلیمانی، داستان پیچیدگیهای سرنوشت دختری است که در آستانهی هجدهسالگی با جنگ، تجاوز و مرگ مواجه میشود.
رودابه از یک خانوادهی بزرگ کرمانی میآمد. چیزی شبیه به خانهایی که هنوز هم برای خودشان بروبیایی دارند و چشم تمام اهالی شهر روی آنان میچرخد. برای اهالی مهم بود که دختر تهتغاری شیخخانیها پشت کدام قبالهای که سرنوشت جلوی راهش قرار داده بود را امضا میزد و از کدام راه برای بالا بردن اسم شیخخانیها عبور میکرد. رودابه در رمان صوتی به هادس خوش آمدید، تصمیم میگیرد به تهران برود، دانشجو شود و خود را از فضای سخت و ثقیل کرمان جدا کند؛ تجربهای جدید که هیچکس به اندازهی شخص او برای پیادهکردنش مشتاق و عجول نبود.
هرچقدر رودابه مشتاق بود، نامزد و خانوادهی او نگران و دلآشوب بودند. چطور میتوانستند دختر تهتغاری زیبای خود را رها کنند و کیلومترها دورتر از خانه، جایی زیر بار آتش بمباران صدام برای او آرزوی سلامتی کنند؟! درست است که خدا نگهدار است و دعا راهگشا، اما حکم عقل این بود که حداقل رودابه در خانهای امن سکونت داشته باشد؛ جایی با دیوارها و ستونهایی محکم و استوار و از آن مهمتر، در کنار آدمهایی آشنا و مطمئن! میل و علاقهی رودابه، به عزیزانش راهی برای منصرف کردن او از چنین تصمیمی نمیداد، اما آنها میتوانستند جایگزینی برای محل سکونت او در تهران معرفی کنند که حداقل برخیهایشان شب را با خیال راحت بخوابند و دیگر آنقدرها هم دلنگران نباشند.
تصمیم بدی به نظر نمیآمد؛ رودابه بهجای اینکه با غریبههایی که هر کدام از یکسوی کشور و با شیوهی آدابورسوم و رفتارهای ویژهی خودشان به خوابگاه آمده بودند هماتاق شود، میتوانست در منزل آقا یوسف ساکن شود. خانهای امنتر و آشنایی نزدیکتر که مراقب رودابه هم هست. آقا یوسف یکی از آشنایان نزدیک خانوادهی شیخخانیها است، مردی میانسال که بازنشستهی شرکت نفت بود و حالا تنها یک شغل تماموقت داشت و آن هم خالی کردن پاکتهای سیگار و بطریهای الکلش بود. هرچند که شاید آقا یوسف در داستان صوتی به هادس خوش آمدید، دلیلی هم برای هشیاری نمیدید، همسرش او را ترک کرده بود و او هم زنش را با یک بطری بزرگ الکل عوض کرده بود.
رودابه دختر زیبایی بود، اما نه فقط به چشم نامزدش؛ مرد دیگری هم بود که بهصورت ناخودآگاه بهصورت زیبای او جذب شده بود. یوسف آقا در ابتدا رابطهی دختر - پدری خوبی با رودابه دارد؛ اما هرچه زمان به جلو حرکت میکند و هرچه یوسف آقا زمان بیشتری را صرف تماشای صورت رودابه میکند، متوجه شباهت عجیبوغریب او به عمهاش، زلیخا، میشود. زلیخا، زنی است که یوسف آقا قرار بود سالها پیش و هنگامی که عشق جوانی گلوگیر او شده بود به وصلت او دربیاید، اما بزرگ طایفهی شیخخانی با این وصلت مخالفت کرده بود و داغی به بزرگی یک عمر دلشکستگی و حسرت را بر روی دل آقا یوسف گذاشته بود.
خشم، نفرت و الکل، هر کدام از عناصر سهگانهی این ترکیب بهتنهایی خود خطرناک است، چه رسد به اینکه آقا یوسف هر سه ترکیب این معجون جنونآمیز را در خون خود داشت. شباهت بیحد و اندازهی رودابه در کتاب صوتی به هادس خوش آمدید، در نهایت باعث میشود تا در شبی شوم و تاریک، آقا یوسف در نهایت خشم و مستی و به جبران شکست گذشتهی خود در رسیدن به زلیخا، رودابه را مورد تعرض جنسی خود قرار دهد. خانهای که قرار بود از پناه بمباران صدام در امان باشد، به سکونتگاه متجاوز دیگری درآمده بود که از قضا آشنایی نزدیک بود!
ممکن است کسی از اهالی کرمان از این ماجرا بویی ببرد؟! رودابه چطور میتواند بعد از وقوع چنین حادثهای به زندگی خود بازگردد؟ حتماً کسی پیدا میشود که او را محکوم کند و از او بپرسد: «مگر عقل نداشتی دختر؟ کدام احمقی ساکن خانهای میشود که یک مرد دائمالخمر در آن سکونت دارد و مدام در حال تماشای فیلمهای ناجور است؟». رودابهی رمان صوتی به هادس خوش آمدید، نمایانگر همان نسلی از زنان و مردانی است که زور مقابله با حوادث شوم تاریخ را ندارند. سرنوشت آنان کوچکتر از آنی است که تاریخ کوچکترین اهمیتی به آنان بدهد؛ تاریخ همه را زیر بار حوادث خود له میکند و به جلو حرکت میکند.
کتاب صوتی به هادس خوش آمدید نوشتهی بلقیس سلیمانی است. انتشار نسخهی متنی این رمان صوتی برعهدهی نشر چشمه بوده است. تهیه و تولید نسخهی صوتی این رمان برعهدهی نشر صوتی رادیو گوشه بوده است. شما میتوانید این رمان صوتی را با صدای گرم و دلنشین نینا فراهانی بشنوید.
کتاب صوتی به هادس خوش آمدید برای چه کسانی مناسب است؟
این رمان صوتی برای تمام جاماندگان تاریخ است، برای نسلی از زنان و مردانی که زیر سایهی شوم حوادث سیاسی و تاریخی جهان مدفون شدند و صدای فریاد آنان به گوش هیچکسی نرسید.
در بخشی از کتاب صوتی به هادس خوش آمدید میشنویم
برزو خان کارتن کتابها را سرسری زیرورو کرد و رودابه هیچچیز آشنایی در آن کارتن ندید. صورت برزو خان مثل کسی که یک انباری پر از خرت و پرت را زیر و رو کرده باشد، غرق عرق بود. رودابه تلاش داییاش را مثل دروگران ابراهیمآباد میدید. وقتی گندمهای سنزده را بافهبافه روی هم میگذاشتند و زنگار زرد رنگ گندم روی صورت عرقکردهشان مینشست و نومیدی آن را در هم کرده بود. رودابه در همین لحظات نومیدی آرزو میکرد کاش یکی از آن چند نامه، چند پیراهن نیمدار، چند ژاکت یقهگرد و یا دستکم چند دفتر جلد چرمی، هدیهی او به احسان بود تا آن را برمیداشت، روی چشمها و لبهایش میگذاشت تا به داییاش نشان بدهد که احسان مزهی دوست داشتن و عشق را چشیده.
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی به هادس خوش آمدید |
نویسنده | بلقیس سلیمانی |
راوی | نینا فراهانی |
ناشر چاپی | نشر چشمه |
ناشر صوتی | رادیو گوشه |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۷ ساعت و ۲۳ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای صوتی داستان و رمان دفاع مقدس |