معرفی و دانلود کتاب پسری که مرا دوست داشت

معرفی کتاب پسری که مرا دوست داشت

کتاب پسری که مرا دوست داشت اثری از بلقیس سلیمانی، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه فارسی است که توجه بسیاری از علاقه‌مندان به این ژانر را به خود جلب می‌کند. این مجموعه به مرگ، معنویت و دغدغه‌های اجتماعی می‌پردازد و این موضوعات را در روایات خود به شکلی عمیق به تصویر می‌کشد. داستان‌های کتاب حاضر با نثری ساده و به دور از هرگونه پیچیدگی ارائه شده‌اند.

درباره‌ی کتاب پسری که مرا دوست داشت

بلقیس سلیمانی از نویسندگان تحسین‌شده‌ی ایرانی‌ست که در طول سال‌های فعالیتش توانسته جوایز گوناگونی دریافت کند. کتاب پسری که مرا دوست داشت یکی از مجموعه داستان‌های کوتاه او است که به مضامین جهان‌شمولی همچون هستی، نیستی و مشکلات اجتماعی می‌پردازد.

داستان‌های کوتاه علی‌رغم اینکه به‌طور کامل به شخصیت‌پردازی، جزئیات یا فضاسازی نمی‌پردازند، با خلق تصاویر و موقعیت‌هایی در ذهن مخاطب، قادرند تأثیر عمیقی به‌جا بگذارند. با وجود آنکه داستان‌های کتاب پسری که مرا دوست داشت به هزار کلمه‌ هم نمی‌رسند، اما در همان زمان کوتاه پیام خود را به‌خوبی منتقل کرده و روایت‌شان را به پایان می‌رسانند. داستان‌هایی که برخی از آن‌ها به‌قدری آشنا هستند که مخاطبان می‌توانند با موقعیت شخصیت محوری هم‌ذات‌پنداری کرده و به‌خوبی آن را درک کنند.

کتاب پسری که مرا دوست داشت نثری ساده و روان دارد که با زبان معمولی و قابل فهم برای عموم نوشته شده است. در واقع، شخصیت‌ها به همان شکلی که آدم‌ها در طول روز صحبت می‌کنند، حرف می‌زنند. بلقیس سلیمانی در نثر خود از آرایه‌های پیچیده و توصیفات طولانی پرهیز کرده و به جای آن از جملات ساده و زبان روزمره برای بیان موقعیت‌ها و احساسات شخصیت‌ها استفاده کرده است. چنین نثری باعث می‌شود تا وجوه رئالیستی و دغدغه‌های اجتماعی مدنظر نویسنده بهتر القا شوند. داستان‌هایی که مردم عادی می‌توانند با آن‌ها همراه شوند و خود را در درون‌شان پیدا کنند.

ترکیب و جوشش میان عناصر تراژدی و کمدی یکی از ساختارهای قدیمی و محبوب در داستان‌نویسی‌ست که بارها توسط نویسندگان بزرگ به‌کار گرفته شده است. داستان‌های کتاب پسری که مرا دوست داشت نیز از چنین ترکیب دل‌انگیزی برخوردار هستند. داستان‌های این کتاب تصویری متفاوت از موقعیت‌هایی ارائه می‌دهند که روزانه با آن‌ها مواجه می‌شوید یا ممکن است به طور غیرمنتظره‌ای رخ و مسیر زندگی‌تان را به طور کامل تغییر دهند. کتاب پسری که مرا دوست داشت با هر داستان، تصویری خاص و منحصربه‌فرد را در ذهن مخاطب شکل می‌دهد.

ازدواج یکی از موضوعات پیچیده و چندبعدی است که می‌توان در مورد جنبه‌های مختلف آن، از جمله روابط عاطفی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی، مباحث زیادی را مطرح کرد. ازدواج سنتی و پیوندهایی که به دلیل دخالت‌های خانوادگی یا انواع موانع بیرونی به فرجام نمی‌رسند و غمی بی‌اندازه را برای عشاق مسبب می‌شوند. ازدواج را می‌توان یک تصمیم بزرگ در زندگی دانست که تأثیراتی ابدی بر سرگذشت یک فرد به‌جا می‌گذارند. بلقیس سلیمانی در داستان‌های کوتاه کتاب پسری که مرا دوست داشت به مبحث ازدواج نیز می‌پردازد و از حسرت‌ها، شکست‌ها، رنج‌ها، تراژدی‌ها و تأثیراتی که با خود به همراه دارد می‌گوید. همان‌طور که عنوان خود کتاب به آن اشاره می‌کند، بلقیس سلیمانی از روابطی می‌گوید که شاید در نهایت ماندنی نباشند، اما در خاطره‌ی شخص تا ابد حک می‌شوند.

گفتنی‌ست کتاب پسری که مرا دوست داشت توسط انتشارات ققنوس منتشر شده است.

کتاب پسری که مرا دوست داشت برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب حاضر به دوست‌داران داستان‌های کوتاه فارسی و درام اجتماعی توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب پسری که مرا دوست داشت می‌خوانیم

با نیما آمده‌ایم فرودگاه. یک ساعت زودتر از موعد مقرر رسیده‌ایم. نیما سرش را به پشتى صندلى تکیه داده، چشم‌هایش را بسته است. صداى موسیقى امپى‌فورش آن‌قدر بلند است که من هم کم و بیش صداى زن خواننده آن را که به نظرم اسپانیایى مى‌خواند، مى‌شنوم.

دو بار تا دم گیت نگهبانى مى‌روم. برمى‌گردم دوباره روى صندلى مى‌نشینم. بلندگو اعلام مى‌کند: پرواز 374 کیش ایر هم‌اکنون به زمین نشسته است. تلویزیون سالن انتظار سریال شب قبل شبکه یک را پخش مى‌کند. از گیشه اطلاعات مى‌پرسم: «پرواز ساعت ده شیراز ننشسته؟» دختر جوان دستش را روى دهنى گوشى مى‌گذارد و مى‌گوید: «اگر بنشیند اعلام مى‌کنیم.»

مسافرین کیش ایر با چرخ‌هاى مملو از بار از گیت مى‌گذرند، مى‌نشینم، نیما تکانى به خودش مى‌دهد اما چشم‌هایش را باز نمى‌کند. زن سریال در حالى که چمدانش را مى‌بندد، تندتند حرف مى‌زند، حرف‌هایش را نمى‌شنوم.

بالاخره پرواز 496 شیراز به زمین مى‌نشیند. به بازوى نیما مى‌زنم، هنوز دهن باز نکرده‌ام که مى‌گوید: «شنیدم.»

بلند مى‌شوم، نیما مى‌گوید: «دست‌کم نیم ساعت طول مى‌کشه تا بیان. کجا مى‌رى؟»

هنوز چشم‌هایش بسته است.

مى‌ایستم جلو گیت، سالن آن طرف خالى است. به مأمورهاى جلو گیت مى‌گویم: «مادرم خیلى پیره، مى‌شه بیام آن طرف، خودش نمى‌تونه...»

فهرست مطالب کتاب

عروس
دست‌هاى امین‌اللّه
بابابزرگى
شوهر آینده
صبر خوش است
آهوى جوان
مرده‌ها و مرغ‌ها
یک سورپریز ملى
اهل معامله
آقاى ت و مدیران محترم
اسى و حق رأى
باباقربان و رفیق احمد
خروس
پسرى که مرا دوست داشت 1: سبوى شکسته
پسرى که مرا دوست داشت 2: پسرى که مرا دوست داشت و سگمان گرگو
پسرى که مرا دوست داشت 3: خواستگارى
پسرى که مرا دوست داشت 4: آموزش نظامى
پسرى که مرا دوست داشت 5: من و تو
پسرى که مرا دوست داشت 6: ادکلن اصل فرانسوى
درخت خونخوار
یک فنجان قهوه پیزورى
سُک سُک
مادرجون، من و نیما
گالش‌هاى طیبه
من، باقلاى فریزرى و همسایه‌هایم
چینى نازک تنهایى و اسب‌هاى کرایه‌اى
بوى پول
مس میرا
تقارن
خان و زیور
حبس و مرد
من، نجدى و بلقیس سلیمانى
مایرا
خانه ویلایى
آزاد یعنى چه؟
هه‌هه، هه‌هه
خواهران دوقلو
اولین کسان
این سه تن
نیاز
علیمراد
حسرت
گرداب