معرفی و دانلود کتاب پلههای یک نردبان: بازی در سه پرده
برای دانلود قانونی کتاب پلههای یک نردبان: بازی در سه پرده و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب پلههای یک نردبان: بازی در سه پرده
کتاب پلههای یک نردبان: بازی در سه پرده، نمایشنامهای به قلم نویسندهی صاحبنام بهمن فرسی است که داستان یک سرقت را در انبار ساختمانی به نام اشراق به تصویر میکشد.
این نمایشنامه سه پرده و ده شخصیت دارد که بطن آن بیشتر وابسته به واقعیت و داستان است. شخصیت اصلی باباحیدر، انباردار شرکتی به نام اشراق است؛ سرقتی در شرکت رخ میدهد و او که از بد حادثه انباردار و امین شرکت بوده، مورد سوءظن اطرافیان قرار میگیرد. از دیگر شخصیتها حسن، پسر باباحیدر است که به دلیل کمتجربگی جوانی و یا شاید عصیانگری از دانشسرا اخراج شده، احمد دیگر شخصیت نمایش با حسن همکلاسی بوده و از اردستان به تهران میآید تا معلم بشود. ردپایی از حضور هوشمندانه حیوانات در داستان وجود دارد؛ باباحیدر جغدی که در انبار زندگی میکند را اهلی کرده و زوزهی یک سگ که دمش را بریدهاند در فضای داستان میپیچد. حوادث و اتفاقات ریز و درشتی دیگر در نمایش رخ میدهد که همگی آنها در پوششی از واقعیت و داستان، سرنخهایی از مکاشفه و شهود برای بینندهی کنجکاو و جوینده است. نمایشنامهی «پلههای یک نردبان بازی در سه پرده» یک اجراى تلویزیونى به کارگردانى هوشنگ رحیمى داشت.
بهمن فرسی را بیشتر بشناسیم:
او متولد 1312 در تبریز، نویسنده، شاعر، نمایشنامهنویس، ترانهسرا، کارگردان و بازیگر صاحبنام ایرانی است. فرسی پس از اینکه تحصیل را رها کرد و مشاغل مختلفی را تجربه نمود، به استخدام دولت درآمد. او در دوران جوانی داستاننویسى، نویسندگی نمایشنامه و نقد را آغاز و به آنها مشغول شد. در آن دوره کتاب و نمایشنامههای متفاوتی به قلم فرسی منتشر شد که از جملهی آنها میتوان به رمان به یادماندنی «شب یک، شب دو» در سال 1353 اشاره کرد. او به نوشتن برای نشریات مختلف و کارگردانی تئاتر نیز مشغول بود و نمایشنامههای متعددی را در تهران به روی صحنه برد. فرسی هم اکنون در لندن زندگی میکند و به ادامهی فعالیتهایش در زمینه ادبیات، نمایشنامهنویسی و تئاتر مشغول است.
در بخشی از کتاب پلههای یک نردبان بازی در سه پرده میخوانیم:
آخه اگهم سرکشى مىکردم از کجا بدونم چیزى کم و کسره یا نه؟ من که نشمردم، من که دونه به دونه تحویل نگرفتم. یه آلونکه اینجا، یه بدبختى مثه من تفنگ به دوش دماش داره پاس مىده. من مىرم علامت می دم، تفنگش رو مىگیرم. تفنگ مىافته روى دوش من، من پاس می دم، آلونک هم سرجاشه. مگه غیر از اینه قربان؟ (باباحیدر نفسى تازه مىکند.) چرتت برده؟ حکم مىکنن که اعدام بشه. تیربارون! چرا اعدامش نکنن؟ قانون اینطور حکم مىکنه. اما حالا تو دلت بنا مىکنه به سوختن!! نُه تا مثه تو رو قطار مىکنن، یارو رو مىبندن به یه تکه الوار که سرش رو به زمین فرو کردهن. دستور می دهن که پونزده قدم فاصله بگیرین و به صف بایستین. حالا نُه تا دل بنا مىکنه به سوختن، براى اینکه این نُه تا دل همینطورن، فقط بلدن بسوزن. شما نُه تا همونطور که دلاتون مىسوزه پس پس می رین و اطاعت مىکنین. (عصبانى فریاد مىزند.) باید هم اطاعت کنین، فرمون می دهن: به جاى خود!... حاضر! شما نُه تا گلنگدنها رو مىکشین و نشونه می رین، یه لحظه همه چیز ساکت مىمونه. یه نعره به گوش مىرسه: آتش! نُه تا انگشت نُه تا ماشه را مىچکونن، نُه تا فشنگ در می رن و نُه تا سینه رو نیش مىزنن. یه دل، سوزش آخرى رو احساس مىکنه، نُه تا دل تازه بنا مىکنن به سوختن. اما فقط چند لحظه. و بعد همه چى فراموش مىشه. اگه جاى افراد رم تو این قضیه عوض کنى باز کیفیتاش ثابت مىمونه. همین؟ بد مىفهمم یا خوب؟
امنیۀ پیر حالا دیگه واقعاً دلم برات مىسوزه. هر چه باشه به یکى باید راستش رو گفت، اما تو اینطور به نظر مىآد که مزۀ راستى رو چشیدهى!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب پلههای یک نردبان: بازی در سه پرده |
نویسنده | بهمن فرسی |
ناشر چاپی | نشر بیدگل |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 87 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-7806-08-1 |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه درام ایرانی |