معرفی و دانلود کتاب پارسیان و من 1: کاخ اژدها
برای دانلود قانونی کتاب پارسیان و من 1: کاخ اژدها و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب پارسیان و من 1: کاخ اژدها
دو دست اژیدهاک را ببستند و آن بدنهاد را بر پشت چهارپا بگذاشتند. کاوه و فریدون، آن خونخوار را به بالای دماوند رساندند و جهان را از گزند او در امان نگه داشتند. کتاب پارسیان و من 1: کاخ اژدها، داستان قیام کاوه و براندازی حکومت ضحاک را از زاویه نگاه نوجوانی به نام اردشیر بازگو میکند. او از راه تونلی مخفی به دوران حکومت ضحاک و آفریدون سفر کرده و شاهد قیام مردم علیه ضحاک است. آرمان آرین در خلال بازگویی بخش اساطیری شاهنامه، ماجراهایی تخیلی را نیز برای افزایش جذابیت داستان، به کتاب خود افزوده است.
دربارهی کتاب پارسیان و من 1: کاخ اژدها
دیوارهای کاخ به لرزه درآمدهاند. کاوه رهبر جمعیت است. تاریخ، برای از پا درآوردن ظالم زمان، اژیدهاک خونخوار، ترتیب و توالی خود را برهم زده و اسفندیار و ایرج را هم در کنار کاوه گماشته تا آنها نیز شاهد تحقق این اصل تاریخی باشند که «خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل». حال ضحاک ماردوش باید دریای خونی را که به راه انداخته بدرود بگوید و در دادگاه حقیقت یوغ عدالت را بر گردن افکند. او امان میخواهد. رو سوی ملازمان خود میکند و از آنها میخواهد تا استشهادنامهای را برای اثبات بیگناهی او آماده کنند، اما دیگر وقتی نمانده است. کاوهی دادگر با درفش و فریدون نیکخو با گرز آهنین به تالار کاخ اژدها رسیدهاند و بیدادگاه ضحاک را به محکمهای برای مجازات حاکم دیو سیرت بدل کردهاند. در گوشهای از این تالار اردشیر نوجوان ایستاده؛ او مدتی است که از راه مخفی زیرزمین کلبهشان به گذشته سفر کرده و از چنگال ضحاک زمانهی خود گریخته؛ ضحاکی که مادر و پدرش را برای به دست آوردن دستنوشتههایی تاریخی به قتل رسانده اما نتوانستهاند اردشیر را پیدا کند و دستنوشتهها را از او بگیرد. اردشیر خود نیز نمیداند چگونه به اعماق تاریخ و اساطیر سفر کرده و حالا در کنار فریدون و کاوهی آهنگر ایستاده تا نمادینترین حاکم ظالم تاریخ را به قلهی دماوند برسانند و جهان را از شر او پاک کنند. کتاب پارسیان و من 1: کاخ اژدها ما را در شمار لشکریان عدالت قرار میدهد تا ماجرای فریدون و ضحاک ماردوش را از زاویهی نگاه پسرکی دوازدهساله ببینیم.
آرمان آرین ما را به سفر در تاریخ دعوت میکند، اما نه تاریخی که بتوانیم تمام آن را در شاهنامه و یا آثار باقیمانده از دوران پیشاساسانی بجوییم. در داستان تخیلی - تاریخی پارسیان و من 1: کاخ اژدها، اردشیر نوجوان با ایرج که همسنوسال خود اوست آشنا میشود؛ درصورتیکه در شاهنامهی فردوسی، ایرج پنجاه سال پس از به پادشاهی رسیدن آفریدون و وصلت او با ارنواز به دنیا میآید. آرمان آرین کوشیده است تا با عدم رعایت توالی تاریخی و درهمآمیختگی شخصیتهای شاهنامه، به جذابیت داستان بیفزاید و خوانندگان نوجوان خود را با شخصیتهای محوری شاهنامه همچون اسفندیار آشنا کند. البته در این داستان اسفندیار بهعنوان کوچکترین پسر کاوه معرفی میشود و همان اسفندیار رویینتن و فرزند گشتاسب نیست. در خلال این قصهها حوادثی رخ میدهد که ما بهازای دقیقی در شاهنامه ندارند و زادهی ذهن آرمان آرین هستند؛ همچون رفتن ایرج و اردشیر به کلبهی پیرزنی به نام «هیکتانیس» که مادربزرگ ایرج است و برای این دو نوجوان قصه میگوید و غذا میپزد.
کتاب پارسیان و من 1: کاخ اژدها پس از اتمام نبرد و شکست قطعی اژیدهاک ما را به سراپردهی ماردوش میبرد تا با دختران جمشید آشنا شویم: ارنواز و شهرناز. ارنواز خواهر کوچکتر است و در آینده ایرج را بهدنیا خواهد آورد؛ اما اکنون سراسیمه و سردرگم در سراپردهی کاخ اژدها نشسته و به هیاهویی که در تالار قصر به راه افتاده گوش میدهد. او میداند که بالاخره ماردوش از تخت به زیر افتاده و او و خواهرش حالا باید در انتظار ناجی و پادشاه جدید بنشینند. ارنواز و شهرناز هزار سال صبر کردهاند تا کسی بیاید و آن دو را از بند اسارتی که ماردوش ساخته رها کند و حالا همان روز است. آفریدون به سراپرده وارد میشود و بر تخت ضحاک مینشیند. حالا زمان نجات شهرناز است. او در این هزار سال، سحر و افسون شده و ضحاک عقل و آگاهیاش را به یغما برده. اما طلسم ضحاک بهزودی میشکند و شهرناز از بند رها میشود. او طعم آزادی را میچشد و بهزودی دو شاهزاده به نامهای سلم و تور را متولد خواهد کرد؛ البته اگر میدانست فرزندانش همچون ضحاک بدخو و خونریز خواهند شد، هرگز حاضر نمیشد آفریدون افسونش را باطل و آن دو دیوخو را برای سیاه کردن جهان متولد کند. آرمان آرین ما را در این تالار تنها نمیگذارد و خوانندگان نوجوان خود را به صفحههای بعدی تاریخ و کارزارهای دیگر میبرد؛ تاریخی که در جلدهای بعدی کتاب پارسیان و من برای شما روایت خواهند شد.
کتاب پارسیان و من 1: کاخ اژدها در نشر موج منتشر شده است.
جوایز و افتخارات مجموعه کتاب پارسیان و من
- برندهی جایزهی بیست و سومین دورهی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
- برندهی جشنواره شورای کتاب کودک در سال 1385
- برندهی لوح تقدیر در جشنوارهی مهرگان ادب سال 1384
- برندهی جایزهی برترین کتاب در پنجمین دورهی کتاب سال شهید غنیپور
- دارندهی لوح تقدیر از سوی دفتر بینالمللی کتاب نسل جوان (IBBY) دانمارک
کتاب پارسیان و من 1: کاخ اژدها برای چه کسانی مناسب است؟
چشمهای خود را میبندیم و درفش کاویان را تجسم میکنیم؛ همان پرچم کوچک و رنگارنگی که ما را به اعماق رویایی دور میبرد؛ زمانی که ضحاک ماردوش از تخت به زیر افتاد و دور فلک ثابت کرد که عدالت چون شمشیری برّنده بر ظالمان فرومیآید و فرشتهی نور، لشکر تاریکی را در هم خواهد شکست. این داستان که از دیدگاه پسرکی دوازدهساله به نام اردشیر روایت میشود دربارهی کاوه و ضحاک است و میتواند برای نوجوانان علاقهمند به اساطیر و شاهنامه جالب و خواندنی باشد.
در بخشی از کتاب پارسیان و من 1: کاخ اژدها میخوانیم
ایرج راست مىگفت، نباید بىگدار به آب مىزدیم. براى چنین کارِ بزرگى باید صبر مىکردیم تا هارپاگ خودش را بروز بدهد. مثلاً با ماردوشان قرارى بگذارد و ما مچش را بگیریم. چقدر هیجانانگیز و لذّتبخش بود! بنابراین به سمت علفزار بالاى آسیاب رفتیم و در مقابل وزش بادِ لطیف بهارى، میان علفهاى بلند و سبز کمین کردیم، طورىکه اگر هارپاگ تکان مىخورد، مقابل دید ما بود.
روز، به کندى مىگذشت. هر از گاهى، کسى مىآمد و کیسهاى آرد، بار الاغش مىکرد و مىبُرد. براى ناهار، کوفتههایى را که مهر، همسر کاوه، پخته بود، با نان خوردیم و همچنان بىحرکت و بىصدا در کمینگاه بالاى تپّه، باقى ماندیم. آفتاب در دوردستهاى دشت غروب مىکرد که هارپاگ از آسیاب بیرون آمد و ما پا به پایش تا روستا آمدیم. از کوچههاى نیمهتاریک و خاکى گذشتیم و بعد هارپاگ وارد ساختمانى شد که بالاى آن علامت چوبى و خاکگرفتهاى نصب شده بود.
ایرج گفت: این میخانهى انگور قرمز است. گفته بودم که هارپاگ تمام غروبش را تا نیمههاى شب به مِى خوردن مىگذراند. ما باز هم در کوچهى روبروى میخانه به کشیک دادن پرداختیم. هر چه به شب نزدیکتر مىشدیم، مردهاى بیشترى، سوار و پیاده، به میخانه مىآمدند. یکى از آنها خومنکه بود، او سوار بر اسب زیبایش کنار ما ایستاد و پرسید که اینجا چه مىکنیم؟ ما هم چیزى سرهم کردیم و گفتیم که منتظر یکى از بچّهها هستیم! او با مهربانى در جواب گفت: بههرحال اگر مردان جوان ما مىخواهند، به جایى بروند، من و اسبم در خدمتشان هستیم. من و ایرج هر دو از کلمهى «مردهاى جوان» آنقدر خوشمان آمد که سرخ شدیم و تشکّر کردیم و خومنکه به قهوهخانه رفت. موهاى زیبا و مجعّد قهوهایاش هنگام سوارى، توى هوا، موجِ نرمى مىخورد. گفتم: پدرم مىگفت که خیلى شجاع است و او یکى از هفت سوارى بوده که آن روزِ سیزدهبدر، با آپساخوموگ جنگید و پنج نفر ماردوش را کشت.
فهرست مطالب کتاب
فصل اول: همهى آنچه که ما بودیم
فصل دوم: فرارى
فصل سوم: دشت پارسه
فصل چهارم: دژ دیو
فصل پنجم: جاسوس
فصل ششم: آپساخوموگ
فصل هفتم: جنگلى که مادرم را در خود داشت
فصل هشتم: ماننا
فصل نهم: غمگینترین پسر بچّهى تمام دنیا
فصل دهم: اریکشاد جادوگر
فصل یازدهم: جمشید پادشاه
فصل دوازدهم: آژىدهاک ماردوش
فصل سیزدهم: من و پارسیان
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب پارسیان و من 1: کاخ اژدها |
نویسنده | آرمان آرین |
ناشر چاپی | نشر موج |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 227 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-964-5834-12-6 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان تاریخی نوجوان |