معرفی و دانلود کتاب وارث آتش - جلد اول: طلوع آذر

معرفی کتاب وارث آتش - جلد اول: طلوع آذر

کتاب وارث آتش - جلد اول، نوشته‌ی ساینا احمدی، داستانی فانتزی درباره‌ی ایران‌زمین است. آذر، مام میهن، مادر وارث آتش است که پس از مرگ شاهپور شهریار، باید از او مراقبت شود تا به تخت فرمانروایی بنشیند. اما سپاهیان آلوانیا، ایران را به خاک و خون کشیده‌اند و به دنبال نابودی آتش ایمان مردم و شکوه ایران‌زمین‌اند. مغ بزرگ به کمک آناهیتا، آذر، سیمرغ و اسطوره‌های دیگر ایرانی، وارث آتش را نجات می‌دهند.

درباره‌ی کتاب وارث آتش - جلد اول

داستان‌های فانتزی، همیشه بخشی جذاب از ادبیات را به خود اختصاص داده‌اند. اگر این داستان‌ها، پر از اسطوره‌های ایرانی باشند و درباره‌ی الهه‌ها، پادشاهان و موجودات خارق‌العاده‌ی ادبیات و فرهنگ غنی ایرانی داستان‌هایی کهن را برایمان روایت کنند، جذابیتشان دوچندان می‌شود. کتاب وارث آتش - جلد اول، نوشته‌ی ساینا احمدی، یکی از همین کتاب‌هاست که با زبانی فاخر و ادبیاتی شاهنامه‌ای، داستانی افسانه‌ای و جذاب را از ایران باستان روایت می‌کند.

در ابتدای رمان ایرانی وارث آتش - جلد اول، آناهیتا، الهه‌ی آب، نگران و دلواپس پیش مغ بزرگ می‌رود تا خبر مرگ شاهپور شهریار را بدهد. با مرگ شهریار و از طرفی پیروزی‌های پی‌درپی و سلطه‌ی آلوانیا بر بخش‌هایی از ایران، آناهیتا نگران وارث آتش است. نوزادی که باید برای آینده‌ی ایران از او مراقبت کنند تا بزرگ شود و بتواند ناجی مردم ایران و امپراطوری باشد. اما آذر، مادر وارث آتش، چطور می‌تواند دوری فرزندش را تحمل کند؟ با رفتن وارث آتش و اقتدار آلوانیا که روزبه‌روز بیشتر می‌شود، مردم هیچ امیدی به زندگی و آینده ندارند جز این که وارث آتش بازگردد. اما تا آن موقع، این آذر است که به‌سان آرش، ایستادگی می‌کند و می‌کوشد ایران به دست نااهلان نیفتد و در این مسیر با کمک سیمرغ، بابک و اسطوره‌های دیگری که در داستان وجود دارند مقاومت می‌کند.

اسطوره‌ها و افسانه‌های کهن ایرانی که برخی برگرفته از شاهنامه و برخی از آئین‌ها و باورهای زرتشتی است، مهم‌ترین شاخص کتاب وارث آتش - جلد اول است. همه‌ی ما تا حدودی با این اسطوره‌ها و افسانه‌ها آشنا هستیم اما شاید هیچ‌وقت نتوانسته‌ایم آن‌ها را در قالبی غیر از داستان‌های همیشگی خودشان تجسم کنیم. ما سیمرغ را فقط در کنار زال و آناهیتا را صرفاً بانویی در میان آب‌ها تصور می‌کنیم و حالا کتاب وارث آتش - جلد اول، به بهترین نحو به این اسطوره‌ها جان دوباره می‌دهد و آن‌ها را در مسیری نو گرد هم می‌آورد تا علاقه‌مندان به فرهنگ ایرانی را هر چه خرسندتر کند. همین‌طور آتش، عنصر مقدسی که در دین زرتشتی نمادی بسیار مهم برای یافتن مسیر، پاکی و ارتباط با اهورامزدا، خداوند یکتا شناخته می‌شود، در کتاب وارث آتش - جلد اول نقشی کلیدی دارد و مضمون اصلی کتاب، نجات وارث آتش و نگهبانی از او برای مراقبت از روح پاک ایران و ایرانی در آینده است. موضوعی که در هر دوره و زمانه‌ای و برای هر ملتی باید دغدغه‌ی اصلی باشد.

رمان وارث آتش - جلد اول، با زبانی شکوهمند و استوار نوشته شده است و وقتی آن را می‌خوانید احساس می‌کنید متنی کهن را مطالعه می‌کنید. این باعث می‌شود که بیشتر در فضای اسطوره‌ای داستان قرار گیرید و حس و حالی تاریخی به ماجراهای آن داشته باشید. این کتاب، شما را غرق در احساسات میهن‌دوستانه می‌کند و قلبتان را سرشار از شور و عشق به فرهنگ ایرانی. توصیفات شاعرانه و احساس‌برانگیز کتاب نیز، ممکن است چشمانتان را پر از اشک کند.

کتاب وارث آتش - جلد اول را نشر موج به چاپ رسانده است.

کتاب وارث آتش - جلد اول برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب وارث آتش - جلد اول برای علاقه‌مندان به رمان‌های فانتزی مناسب است. اگر به خواندن متون سخت با کلمات قدیمی و ادبیات سنتی عادت ندارید، ممکن است خواندن کتاب کمی برایتان دشوار باشد.

در بخشی از کتاب وارث آتش - جلد اول: طلوع آذر می‌خوانیم

شب از نیمه گذر کرده بود و جنگل‌های هیرکانی میزبان شبی تاریک و مخوف بودند که همسایگی آن‌ها با جنگل حیاتی که سال‌ها رنگ مهر و شادی به خود ندیده بود ترس و وهم آن را، دوچندان می‌ساخت. سکوت حاکم بود و جز غرش بی‌وقفه‌ی آب که بستر رود را می‌خراشید و پیش می‌رفت ندایی به گوش نمی‌رسید. شش تن کمی دور‌تر از ساحل رود در خلال سرو‌های سربه فلک‌کشیده‌ی دوشادوش ایستاده‌ی کاج‌ها و بلوط‌ها، در پس درختچه‌های جنگلی به انتظار به کمین نشسته بودند.

قرص ماه کامل بود و هیبت سیاهی شب را می‌شکست. سه مرد و سه زن که هر شش تن به اتفاق رخت‌های تیره‌ی مردانه‌ی زمستانه به تن کرده بودند. جامه‌هایی نیمه‌بلند و پشمی که بلندای آن به زانو می‌رسید و بالاپوش‌هایی کلاهدار که گیس‌های بلند بافته‌شده‌ی زنان و موهای نیمه‌بلند مردان را، توأم با خنجر‌های بسته‌شده به کمر و پنهان‌شده در پر شال کمرشان می‌پوشاند. در آن تاریک و روشن جنگل دو به دو با فاصله از هم در پس درختچه‌های جنگلی به انتظار کمین کرده بودند و هرازچندگاهی دور و اطرافشان را می‌پاییدند. یک تن از مردان بزرگ‌سال‌تر از دیگران بود و گرد سپیدی که بر موها و محاسنش نشسته بود نشان از گذر سال‌های پرفراز و نشیب عمرش می‌داد و شاید هم فراز و نشیب‌ها طاقتش را طاق کرده بود که انتظار بیش از آن را تاب نداشت که به‌ناگاه از جا برخاست، از پس بوته‌ای که به همراه یک تن از دختران در آن کمین کرده بود بیرون شد و بی‌آن‌که التفاتی داشته باشد به آن تدبیری که تا آن زمان از جهت پنهان داشتن خود اندیشیده بودند بی‌وقفه به‌سوی ساحل رود روان شد.

یک تن از پسران با موهایی به رنگ شبق که سایبان چشمان تیره‌ چون شبش بود، چشمانی که از هیچ‌چیز و هیچ‌کس، هیچ‌گاه غافل نمی‌شد و ته‌ریشی که به چهره داشت سرسختی ذاتی او را بیش از پیش هویدا می‌ساخت به همراه تنی دیگر از دختران‌ که کمی جلوتر از دیگران کمین کرده بودند با صدایی آرام و خفه او را به نام خوانده می‌گفت: «بابک... بابک... چه می‌کنی؟! بازگرد...»

فهرست مطالب کتاب

«مقدمه»
فصل اول: آخرین امید
فصل دوم: صلح‌نامه
فصل سوم: طلوع آذر
فصل چهارم: فرزندان سال
فصل پنجم: درود مرگ
فصل ششم: غروب انتظار
فصل هفتم: نبرد بیم و امید
گاهشمار زرتشتی