معرفی و دانلود کتاب نوری که از دست دادیم: دو زندگی، دو عشق، یک انتخاب، یک رولرکاستر فوق العاده احساسی

معرفی کتاب نوری که از دست دادیم: دو زندگی، دو عشق، یک انتخاب، یک رولرکاستر فوق العاده احساسی

آیا مردی که الهام‌بخش زندگی لوسی بود و عمیقا درکش کرد، آخرین مرد زندگی لوسی بود؟ جیل سانتوپولو در کتاب نوری که از دست دادیم داستان عاشقانه زوجی را روایت می‌کند که زندگی‌شان در معرض فروپاشی کامل قرار می‌گیرد. این رمان یکی از پرفروش‌ترین آثار نیویورک تایمز و وال‌استریت ژورنال است.

درباره کتاب نوری که از دست دادیم:

عاشقانه‌ای در قلب نیویورک!

این رمان پرفروش و جذاب، داستان عاشقانۀ گابریل و لوسی را روایت می‌کند که در یکی از حساس‌ترین برهه‌های تاریخی آمریکا با یکدیگر در دانشگاه کلمبیا آشنا شدند. کتاب نوری که از دست دادیم (The light we lost) در حقیقت روایتگر یک برش سیزده ساله از زندگی لوسی است با پیچیده‌ترین بحران‌های عاطفی روبه‌رو می‌شود.

اصلی‌ترین درون‌مایه کتاب حاضر که نخستین اثر جیل سانتوپولو (Jill Santopolo) برای داستان بزرگسالان می‌باشد، مسئله انتخاب است. لوسی در سراسر رمان، دست به انتخاب موقعیت‌ها و افرادی می‌زند که زندگی‌اش را دگرگون می‌کند. سپتامبر 2001 هم‌زمان با وقوع یکی از فاجعه‌بارترین حوادث تروریستی، لوسی و گابریل دلباختۀ یکدیگر می‌شوند و قصه عاشقانه زندگی‌شان با احساسی عمیق شروع می‌شود.

رفته‌رفته زندگی روی دیگری به لوسی و گابریل نشان می‌دهد و بهار رابطه عاطفی‌شان به خزان تبدیل می‌شود! آن‌ها در طول زندگی با چالش‌هایی دست و پنجه نرم می‌کنند که عشق‌شان کم‌رنگ و کم‌رنگ‌تر می‌گردد. در چنین شرایطی دیر یا زود سر و کله‌ی افراد دیگری پیدا می‌شود که رابطه سرد این زوج را به انحطاط کامل نزدیک کنند.

افتخارات کتاب نوری که از دست دادیم:

- یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز
- یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های یو اس ای تودی
- یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های پابلیشرزویکلی
- منتخب باشگاه کتابخوانی ریس ویترسپون
- یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های وال استریت ژورنال
- ترجمه به بیش از 35 زبان دنیا

نکوداشت‌های کتاب نوری که از دست دادیم:

- من عمیقا تحت تأثیر این رمان قرار گرفتم و در انتخاب‌هایم تجدید نظر می‌کنم. (دلا افران)

- جیل سانتوپولو در این رمان عشقى عمیق و هوشمندانه را به تصویر کشیده است. این اثر بسیار باورپذیر و تاثیرگذار نوشته شده؛ زیرا اغلب موقعیت‌های این رمان برای ما آشنا هستند و خودمان آن را تجربه کردیم و یا شنیده‌ایم. (نیک شیفرین)

- پایان این رمان توانست مرا به گریه اندازد! داستانی بی‌نهایت تاثیرگذار درباره عشق و دردهای آن. (جین اوکانر)

خواندن کتاب نوری که از دست دادیم به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر از مطالعۀ رمان‌های احساسی لذت می‌برید و ژانر عاشقانه در رمان‌ها برایتان جذاب است، کتاب نوری که از دست دادیم را به شما توصیه می‌کنیم.

جیل سانتوپولو را بیشتر بشناسیم:

این نویسنده‌ی شناخته شده‌ی آمریکایی در رشته‌ی ادبیات انگلیسی دانشگاه کلمبیا تحصیل کرد. وی پس از فارغ‌التحصیلی به عنوان ویراستار کتاب‌های کودکان مشغول به کار شد. جیل آثار بسیاری در رابطه با ادبیات کودک و بزرگسال منتشر کرده است و از جمله موفق‌ترین آن‌ها می‌توان به قلبت را دنبال کن اشاره کرد. کتاب دنیا بدون تو برای جیل سانتوپولو شهرت زیادی به ارمغان آورد و او را به عنوان نویسنده‌ای موفق مطرح کرد.

در بخشی از کتاب نوری که از دست دادیم می‌خوانیم:

روز ولنتاین همیشه برای من عجیب بود. حتی در دوران دبستان، هنگامی‌که مجبور می‌شدیم برای همهٔ افراد حاضر در کلاس کارت تبریک بنویسیم و آن را درون جعبه‌های کاغذی به شکل قلب بگذاریم که خود آن‌ها را با کاغذ و چسب درست کرده بودیم. من با دقت زیاد تصمیم می‌گرفتم که کدام کارتِ ولنتاین به هر یک از بچه‌های کلاس داده شود ، کارتِ اسنوپی یا چارلی براون، یا کارتِ مورد علاقهٔ من، ‌لوسی، چون هم اسمش با من یکی بود و هم مدل موهایش. تنها، نزدیک‌ترین دوستان من کارت‌های لوسی را گرفتند.

سپس، در دوران بزرگسالی، این روز به یکی از تعطیلی‌هایی بدل شد مانند شب آخر سال سی‌و‌یکم دسامبر و چهارم جولای که گمان می‌کردی قرار است شب فوق‌العاده‌ای برای تو باشد، اما چنین نبود و چیزی که تو انتظارش را داشتی نمی‌شد. تو در آنجا، در باری خیلی شلوغ، می‌ایستادی یا برروی ملافه‌ای دراز می‌کشیدی و به آسمان ابری در شب خیره می‌شدی و فکر می‌کردی: قرار بود خیلی بیشتر از اینا بهم خوش بگذره.

نخستین روز ولنتاین پس از دانشگاه، یک ماه پیش‌ازآنکه من و تو دوباره نزد هم برگردیم، من به‌همراه الکسیس، جولیا و سابرینا رفته بودیم بیرون و به‌طرز احمقانه‌ای نوشیدنی خورده بودیم. جولیا تا ساعت دو بعدازظهر فردای آن روز نتوانسته بود از تختش بیرون بیاید و الکسیس هم که هربار استفراغ می‌کرد، با پیامک به همهٔ ما خبر می‌داد که گمان کنم آن روز شش باری استفراغ کرد. من فقط یازده ساعت را با سردرد شدید گذراندم. البته سابرینا مشکلی پیدا نکرد و حالش خوب بود.

سپس نوبت تو شد و آن جشن‌های حماسی‌ات. روز ولنتاینی که ما با هم گذراندیم به‌راستی باورکردنی نبود، چیزی که فقط‌وفقط مختص خودت بود و بس. در آن زمان من از سرِ کارم برگشته بودم که تو عکسی از من و خودت را به شکل ستاره‌هایی در آورده و از سقف آویزان کرده بودی.