معرفی و دانلود کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

عکس جلد کتاب هر دو در نهایت می‌میرند
قیمت:
۵۹۰۰۰ ۲۹,۵۰۰ تومان ۵۰%
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب هر دو در نهایت می‌میرند و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب هر دو در نهایت می‌میرند و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

آدام سیلورا، نویسنده‌ی برجسته‌ی آمریکایی در رمان هر دو در نهایت می‌میرند داستان دو پسر نوجوان به نام‌های تیو تورِز و رفوس اِمتریو را روایت می‌کند که متوجه شده‌اند تنها یک روز به پایان زندگی‌شان باقی است. اکنون آن دو باید خود انتخاب کنند که چگونه آخرین روز را سپری کنند. انتخاب آن دو یک چیز است: گذراندن روز آخر با یک دوست. خوشبختانه نرم‌افزار «آخرین دوست» به روز‌آخری‌ها کمک می‌کند یکدیگر را پیدا کنند. این کتاب از برندگان جایزه‌ی لینکلن بوده است.

درباره‌ی کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

کتابی که پیش روی شماست،‌ با نام هر دو در نهایت می‌میرند (They Both Die at the End) را آدام سیلورا (Adam Silvera)، نویسنده‌ی مشهور آمریکایی، نخستین‌بار در سال 2017 به انتشار رسانده است. این اثر به‌سرعت در میان برترین و پرفروش‌ترین رمان‌های نیویورک تایمز جای گرفت و توانست افتخارات و جوایز بسیاری را از آن نویسنده‌اش سازد. این جوایز در ادامه‌ به‌صورت مفصل فهرست شده‌اند. همچنین یک مینی‌سریال با اقتباس از کتاب هر دو در نهایت می‌میرند ساخته شده است. این رمان نخستین مجلد از مجموعه‌ای موسوم به «قاصد مرگ» است. در واقع، بعد از انتشار کتاب نام‌برده، استقبال صورت‌گرفته از آن به‌حدی بود که خوانندگان از آدام سیلورا خواستند دنباله‌ای بر رمان هر دو در نهایت می‌میرند بنویسد. از این رو بود که سیلورا کتاب «اولین کسی که در نهایت می‌میرد» را به رشته‌ی تحریر درآورد که در واقع، دنباله‌ی رمانی بود که در حال حاضر در دست دارید. گفتنی‌ست که از کتاب اولین کسی که در نهایت می‌میرد نیز، همچون کتاب هر دو در نهایت می‌میرند، استقبال گسترده‌ای به عمل آمد.

چیزی به مرگ متیو تورِز نمانده. مأمور مرگ با او تماس گرفته و متیو را پشت تلفن از این موضوع باخبر کرده است. او هجده‌ساله است و سال‌ها پیش، اصلاً گمان نمی‌کرده که آن‌قدر کم عمر کند. خلاصه این‌که مأمور با او تماس گرفته، چند سطری درباره‌ی این‌که زندگی همیشه عادلانه نیست سخنرانی کرده و در نهایت، کارهایی را که آن‌ روز متیو می‌توانسته انجام دهد، برایش لیست کرده‌اند. متیو مات و مبهوت است. نمی‌داند باید چه کار کند و آخرین ساعات عمرش را چطور بگذراند. در کتاب هر دو در نهایت می‌میرند می‌خوانیم که احساسِ‌ متیو به چتربازی می‌ماند که اولین‌بار است که می‌خواهد از هواپیما به بیرون بپرد. برای همین هم هست که دست‌آخر تصمیم می‌گیرد برنامه‌ی «آخرین دوست» را روی گوشی‌اش باز کند و از آن‌جا با یک‌نفر قرار ملاقات بگذارد. آخرین دوست، نام نرم‌افزاری است که برای روزآخری‌ها طراحی شده است. منظورمان افرادی است که می‌دانند تا چند روز دیگر خواهند مُرد. در همین اثنا، پسری به نام رفوس اِمتریو در برنامه‌ی آخرین دوست به او پیام می‌دهد.

در جای دیگری از جهان،‌ رفوس اِمتریو مشغول کتک‌ زدن دوست‌پسرِ نامزد سابقش است. بالای سرش نشسته و زانوهایش را روی شانه‌های او گذاشته تا جم نخورد و تنها دلیلی که با مشت توی چشم پسر نمی‌کوبد، این است که گوشی در جیبش زنگ می‌خورد. آدام سیلورا در کتاب هر دو در نهایت می‌میرند برای‌مان روایت می‌کند که رفوس گوشی را برمی‌دارد. صدای قاصد مرگ آن‌قدر بلند و آن‌قدر تابلو است که همه آن‌ را خوب می‌شناسند. بالاخره هر کسی یا او را از تجربه‌ی شخصی‌اش می‌شناسد یا از اخبار و سریال‌های آبکی تلویزیونی. به رفوس خبر می‌دهند که چیزی تا پایان عمرش باقی نمانده. او شروع می‌کند به لرزریدن. انگار کسی بی‌وقفه دارد به او مشت می‌کوبد. نمی‌داند چه کاری باید انجام دهد. او حالا در تاریکی شب به سمت پلوتون در حرکت است. او خانه‌اش را پلوتون می‌نامد. خانه‌ی خانه هم که نه، منظور جایی است که در آن زندگی می‌کند؛ به همراه چند تن دیگر که خانواده‌های آن‌ها نیز رهایشان کرده‌اند. رفوس با خود فکر می‌کند که دست‌کم دیگر نیازی نیست نگران شست‌وشوی لباس‌های کثیفش یا دلواپس انجام تمرینات تابستانی مدرسه باشد. تنها کاری که از دستش برمی‌آید این است که چشم‌انتظار مرگ بنشیند.

در ادامه‌ی کتاب هر دو در نهایت می‌میرند متوجه می‌شویم که متیو تورِز و رفوس اِمتریو هر دو به‌زودی خواهند مرد. اما تا وقتی زنده‌اند، پرسشی ذهنشان را به خود مشغول ساخته است: «آیا زندگی ارزش زیستن دارد؟» آن دو در نهایت، تصمیم می‌گیرند آخرین روز زندگی‌شان را با یکدیگر بگذرانند. هر دو کمی نگران‌اند که قرار است روز آخر عمرشان را با کسی سپری کنند که مرگ را پذیرفته و اشتباهاتی مرتکب شده است. هیچ‌کدام شناختی از دیگری ندارد. ممکن است آن یکی یک خرابکار دیوانه از آب دربیاید. با این همه، ‌فرقی نمی‌کند که هرکدام از آن‌ها چه انتخابی داشته باشد. چه تنها و چه با هم، خط پایان رفوس اِمتریو و متیو تورِز یکی است. برای آن‌که بدانید آخرین روزِ آن دو پیش از مرگ چگونه خواهد بود،‌ پیشنهاد می‌کنیم کتاب هر دو در نهایت می‌میرند را مطالعه کنید.

آدام سیلورا در کتاب پرفروش هر دو در نهایت می‌میرند به ما نشان می‌دهد که زندگی بدون عشق، دوستی و غم اساساً بی‌معناست. او تلاش کرده تا به مخاطبان خود بگوید تغییر زندگی، امری محال نیست. حتی اگر همچون متیو تورِز و رفوس اِمتریو تنها یک روز برای زندگی کردن داشته باشید، باز هم می‌توانید ورق را به کام دل خودتان برگردانید و زندگی‌تان را آن‌گونه که می‌خواهید رقم بزنید. بد نیست در پایان معرفی کتاب هر دو در نهایت می‌میرند، چند سطری درباره‌ی نویسنده‌ی آن مطالعه کنیم. آدام سیلورا نویسنده‌ای جوان، اما با تجربه است. او با نگارش رمان هر دو در نهایت می‌میرند به ستاره‌ای در حال اوج در آمریکا تبدیل شده است. او پیش از آن‌که نویسنده شود، یک کتاب‌فروش بود و کمی بعد، در شرکتی مشغول به کار شد که به شیوه‌های نوین، به نقد کتاب مشغول بود.

کتاب هر دو در نهایت می‌میرند در ایران توسط مترجمان بسیاری به زبان فارسی ترجمه شده است. یکی از برترین نسخه‌های فارسی‌شده‌ی این اثر، مربوط به ترجمه‌ی مشترک میلاد بابانژاد و الهه مرادی است که به همت نشر نون در دسترس دوست‌داران رمان‌های عاشقانه و فلسفی قرار گرفته است.

درباره‌ی مجموعه‌ی قاصد مرگ

آدام سیلورا در مجموعه‌ی قاصد مرگ (Death-Cast)، داستان افرادی را روایت می‌کند که بناست برای آخرین لحظات زندگی خود تصمیم بگیرند و انتخاب کنند که این مدت را چگونه بگذرانند. افرادی که یکدیگر را نمی‌شناسند، اما سرنوشت مشترکی دارند. جلد اول این مجموعه با نام «هر دو در نهایت می‌میرند»، در سال 2017 منتشر و با استقبال زیادی از جانب مخاطبان و منتقدان روبه‌رو شد. سپس آدام سیلورا تصمیم گرفت این داستان را ادامه دهد و در سال 2022، جلد دوم مجموعه‌ی قاصد مرگ را، با نام «اولین کسی که در نهایت می‌میرد (The First to Die at the End)» منتشر سازد.

جوایز و افتخارات کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

  • برنده‌ی جایزه‌ی لینکلن (Lincoln)
  • بهترین کتاب سال 2017 به انتخاب Kirkus
  • کتاب برگزیده‌ی ویراستاران بوک‌لیست (Booklist)
  • بهترین رمان جوان به انتخاب بازفید (BuzzFeed)
  • بهترین رمان نوجوانان در سال 2017 به انتخاب مجله‌ی باستل (Bustle)
  • بهترین کتاب نوجوانان در سال 2017 به انتخاب مجله‌ی پیست (Paste)
  • بهترین کتاب سال 2017 برای نوجوانان به انتخاب بوک‌پیج (BookPage)
  • از پرفروش‌ترین کتاب‌های فهرست نیویورک تایمز (The New York Times)
  • از منتخبان بهترین رمان نوجوان سال 2017 به انتخاب سایت گودریدز (Goodreads)
  • بهترین کتاب سال 2017 به انتخاب اسکول لایبرری ژورنال (School Library Journal)
    و ...

نکوداشت‌های کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

  • آدام سیلورا در کتاب هر دو در نهایت می‌میرند داستانی شجاعانه، دوست‌داشتنی و دلهره‌آور درباره‌ی از دست دادن، امید و قدرت رستگارانه‌ی دوستی را برای خوانندگان خود روایت کرده است. (Lauren Oliver, New York Times bestselling author of Before I Fall)
  • در روزی پرمخاطره، دو جوانِ کتاب هر دو در نهایت می‌میرند، صحبتی صادقانه و صمیمانه را با یکدیگر آغاز می‌کنند. هر دوی آن‌ها درباره‌ی تقدیر خود و معنای زندگی با یکدیگر گپ می‌زنند و در نهایت، ‌رفته‌رفته دوستی‌شان از یک دوستی ساده فراتر می‌رود. (Publishers Weekly)
  • آدام سیلورا خوانندگان کتاب هر دو در نهایت می‌میرند را وامی‌دارد تا درباره‌ی نحوه‌ی زندگی‌شان از نو بیندیشند. (Teen Vogue)
  • در کتاب هر دو در نهایت می‌میرند نوشته‌ی آدام سیلورا، مسائل مختلف به شکلی ماهرانه در هم می‌آمیزند. کتاب نام‌برده یک اثر ضروری برای قفسه‌ی کتابخانه‌ی شماست. (School Library Journal (starred review))
  • بی‌نظیر و فراموش‌ناشدنی است! (Booklist (starred review))
  • به نظرم کتاب هر دو در نهایت می‌میرند، بهترین کتاب آدام سیلورا تا به امروز است. (Jordan April, The River's End Bookstore, for the Autumn 2017 Teen Indie Next List)

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

تاکنون دو اثر هنری با اقتباس از کتاب هر دو در نهایت می‌میرند نوشته‌ی آدام سیلورا ساخته شده است:

  • نخست: مینی‌سریالی نیم‌ساعته که در شبکه‌ی HBO به نمایش درآمد.
  • دوم: در ژانویه‌ی سال 2023، نتفلیکس امتیاز ساخت سریال هر دو در نهایت می‌میرند را خریداری کرد.

کتاب هر دو در نهایت می‌میرند برای چه کسانی مناسب است؟

آدام سیلورا کتاب هر دو در نهایت می‌میرند را برای شیفتگانِ داستان و رمان و طرف‌داران ادبیات مدرن به رشته‌ی تحریر درآورده است. همچنین نوجوانانی که دلشان می‌خواهد رمانی با مضمون مرگ و زندگی بخوانند، احتمالاً از این کتاب لذت و بهره می‌برند.

با آدام سیلورا بیشتر آشنا شویم

این نویسنده‌ی جوان، ازجمله رمان‌نویسان نوظهور و خوش‌آتیه‌ای است که توانسته از نویسندگان پرفروش نیویوک تایمز شود. آدام سیلورا، پیش از نویسندگی، به فروش کتاب اشتغال داشته است و در حال حاضر نیز یک وب‌سایت نویسندگی خلاقانه را برای نوجوانان مدیریت می‌کند. سیلورا پیش از این چندین کتاب منتشر کرده و این نخستین اثر او محسوب می‌شود که به فارسی برگردانده شده است.

جملات برگزیده‌ی کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

  • زندگی کردن، نادرترین اتفاق جهان هستی است. بیشتر مردم فقط وجود دارند، همین.
  • جای کشتی در بندرگاه امن است، اما این آن چیزی نیست که کشتی‌ها برای آن ساخته شده باشند.
  • این مرگ نیست که انسان باید از آن بترسد، ترس واقعی از هرگز زندگی نکردن است.

در بخشی از کتاب هر دو در نهایت می‌میرند می‌خوانیم

بابا هر وقت عصبانی یا ناامید بود، دوش آب داغ می‌گرفت تا آرام شود. وقتی سیزده سالم شد و پای فکرهای پیچیده و نوجوانانه‌ی متیو به وسط آمد، نیاز به وقت زیادی برای تنها بودن و فکر کردن داشتم. برای همین، از او تقلید می‌کردم. اما حالا دلیل دوش گرفتنم احساس گناه است، احساس گناه از اینکه امیدورا بودم به‌جز لیدیا و بابا، دنیا یا حداقل بخشی از آن، از مردنم، ناراحت شوند. سعی نکرده بودم روزهایی را که روز آخرم نبود بی‌محابا زندگی کنم. تمام آن دیروزها را تلف کردم و حالا، دیگر فردایی برایم نمانده است.

به کسی چیزی نخواهم گفت، به هیچ کسی جز بابا. اما او حتی به‌هوش هم نیست و به حساب نمی‌آید. نمی‌خواهم آخرین روزم را صرف حرف‌های غم‌انگیزی بکنم که مردم می‌زنند تا ببینم که از ته قلبشان می‌گویند یا نه. هیچ کس نباید در آخرین روز زندگی‌اش، به دیگران شک کند.

باید بروم بیرون و وارد دنیای بیرون شوم، حتی شده با کلک زدن به خودم و فکر کردن به اینکه امروز هم مثل روزهای دیگر است. باید بروم بیمارستان و بعد از مدت‌ها، مثل قدیم، دست بابا برا برای آخرین بار ... بگیرم. وای، برای آخرینِ آخرین بار.

قبل از آنکه بتوانم به فناپذیری‌ام عادت کنم، خواهم مُرد.

همین‌طور باید بروم لیدیا و پنی، بچه‌ی یک‌ساله‌اش، را ببینم. وقتی بچه متولد شد، لیدیا من را پدرخوانده‌ی پنی کرد. چقدر مزخرف است که مثلاً قرار بود من کسی باشم که در صورت مرگ لیدیا، حضانت بچه‌اش را قبول کنم. کریستین، نامزد سابقش، هم حدود یک سال پیش مرد. اینکه چطوری پسری هجده‌ساله، بدون هیچ درآمدی، قرار است از کودک خردسالی مراقبت کند جالب نیست؟ جواب کوتاهش این است که این اتفاق نمی‌افتد. اما قرار بود بزرگ شوم و برای پنی داستان‌هایی از مادر قهرمان و پدر باحالش تعریف کنم و وقتی از لحاظ مالی به استقلال کامل رسیدم و آمادگی روحی‌اش را پیدا کردم، به خانه‌ام بیاورمش. اما حالا قرار بود از زندگی‌اش محو شوم، حتی قبل از اینکه تبدیل به کسی فراتر از یک عکس در آلبوم شوم، عکسی که لیدیا ممکن بود درباره‌اش داستانی هم تعریف کند و پنی سرش را تکان دهد و به عینکم بخندد و بعد، صفحه را برگرداند و سراغ عکس‌های خانوادگی آشناتر برود.

فهرست مطالب کتاب

بخش اول: قاصد مرگ
بخش دوم: آخرین دوست
بخش سوم: آغاز
بخش چهارم: پایان

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب هر دو در نهایت می‌میرند
نویسنده
مترجممیلاد بابانژاد، الهه مرادی
ناشر چاپینشر نون
سال انتشار۱۴۰۰
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات336
زبانفارسی
شابک978-600-8740-25-4
موضوع کتابکتاب‌های ادبیات مدرن
قیمت نسخه الکترونیک
۵۹۰۰۰ ۲۹,۵۰۰ ت ۵۰%
خرید کتاب الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

Mahi Yellow
۱۴۰۱/۰۴/۱۲
سلام به همگی. کتاب هر دو در نهایت میمیرند...
کتابی که احساسات مختلفی رو در خواننده ایجاد میکنه. میگه نترس، شجاع باش. از تجربه کردن چیز‌های جدید هراس نداشته باش. به خاطر دیگران و حرف‌هایی که ممکنه پشت سرت بزنن خوشی هاتو خراب نکن. از تغییر کردن نترس، از مخفی گاهت بیا بیرون،
برای شروع روابط جدید
منفی بافی نکن و از همه مهمتر قدر لحظه هاتو بدون، و به معنای واقعی زندگی کن!
اما به نظرم تکان دهنده‌ترین بخش داستان پایانِ متیو بود. از زمانی که قاصد مرگ با متیو تماس گرفت متیو از بیرون رفتن وحشت داشت که مبادا از مخفی گاهِ امن خود بیرون برود و خیلی زود برایش اتفاقی بیفتد. و فکر میکرد اگر در خانه بماند شاید معجزه‌ای رخ دهد؛ اما چه شد؟ پایانش در چه مکانی بود؟:)
امّا میخوام یه نکته‌ای بگم. من فکر میکنم اکثر نویسنده‌هایی که چنین داستان‌هایی و با اینگونه موضوعات مینویسن، یک مسئله رو در نظر نمیگیرن نمیدونم شایدم در نظر بگیرن. این مسئله که تمام این حرف ها (شجاعت، تجربه‌های جدید، روابط،
ساختن مسیر زندگی آنطور که میخواهی و...) یک چیز میطلبد و آن "آزادی" است. اگر کمی بیشتر توجه کنیم میبینیم که همه چنین آزادی عملی ندارند.
البته تفکرات یک نویسنده ممکن است با محیطی که در آن زندگی میکند تطبیق بیشتری داشته باشد.
(با تشکر از تیم خوب کتابراه♡_♡)
نرگس نودهی
۱۴۰۱/۱۱/۱۷
کتاب خیلی زیبا و روانی بود همین باعث شد خیلی زود تمومش کنم فقط من یه مشکل اساسی با همچین داستان‌ها و کلیشه‌هایی دارم اونم اینه که قضیه‌ی در لحظه زندگی کردن در واقع واسه‌ی همه چی جواب نیست مثلا کسی که در لحظه زندگی میکنه توی حالت نرمال میتونه کسی باشه که همیشه لبخند میزنه و آرومه و غصهی فردا رو و به نمیخوره خودشو کارایی دوست داره مشغول میکنه
ولی در واقع ما تاریخ دقیق مرگمونو نمیدونیم که این میتونه بین یک ثانیه بفد تا ده‌ها سال بعد باشه
و ما حتما باید یه سری برنامه ریزی داشته باشیم مثلا اگه افراطی تو حال زندگی کنیم هیچ کس سختی درس خوندنو واسه آینده‌ی بهتر به جون نمیخره و هیچ آدمی که بیماری‌ای داره به خاطر اعصاب خوردی و هزینه‌های زیاد درمان و از همه مهم تر مشکلات روحی دنبال درمان نمیره و سعی میکنه اونو از خاطرش ببره و فقط در لحظه زندگی کنه یا مثلا خوردن همه‌ی غذاهای مضر و دردسرای بعدش
در واقع بعضی آدما هم هستن که همیشه در لحظه زندگی میکنن و چیزایی که لازمش برنامه ریزی برای آیندس آزارشون میده
زندگی مکان تعادل و تعادل لازمه‌ی خوشبختیِ
کتاب زیبایی بود از خوندنش لذت بردم
شایان عبدی بسطامی
۱۴۰۱/۰۶/۱۱
کتاب قشنگیه که درباره دوستی و محبت بین انسان‌ها صحبت میکنه و در واقع حرفش اینه ما اگه باور کنیم که یه روزی میمیریم از عمرمون بهترین استفاده رو میکنیم
ترجمه روان و مناسب بود و از مترجمین تشکر میکنم
اما خود کتاب ایراداتی هم داشت که باعث میشه نشه بهش گفت عالی
(حاوی اسپویل)
1) پایان بندی داستان و
بنظرم جالب نبود خیلی قابل پیشبینی بود، اونقدری که من حدس زدم هر دو با انفجار گاز میمیرن اما حداقل برای متیو اینطوری بود و بنظرم نویسنده باید هیجان انگیز ترش میکرد
2) یکسری سوالات در طول داستان برای مخاطب پیش میاد که نویسنده از جواب دادنشون طفره رفته، مثلا اینکه تاریخ مرگ رو از کجا میفهمیدن، یا اصلا عاملین این کار کیا بودن
3) در طول داستان هم مثل انتهای داستان هیجان خاصی مشاهده نمیشه بجز قسمتی که با تفنگ سراغ روفوس میرن و بنظرم کشش داستان خیلی میتونست بیشتر بشه
4) یه سری شخصیت‌های فرعی توی داستان بود که باعث میشد حواسمون از داستان اصلی پرت بشه و به داستان اونا توجه کنیم اما ایرادی که داشت این بود که از هر کدوم از داستان‌های فرعی یک قسمت کوتاهی توضیح میداد و دوباره بر میگشت سر داستان اصلی که این اصلا جالب نبود بنظرم
(پایان اسپویل)
در کل کتاب خوبی بود ولی عالی نبود اما توصیه میکنم بخونید.
خاطره اسماعیل نژاد
۱۴۰۱/۱۱/۲۲
در این کتاب نویسنده خیلی زیبا روز آخر و لحظات اخر زندگی شخصیت‌های داستاتش را نوشته است. وجریان داستان کشش خوبی دارد واز خواندنش لذت بردم. واقعا هر کدام از ما اگر بدانیم فردا روز اخر زندگی ماست چگونه زندگی می‌کنیم. بازهم به راحتی ناراحت می‌شویم. کدام کار رو در اولویت انجام دادن قرار می‌دهیم.
دو مد
جوان نطر نویسنده با این که کم سن وسال هم بودند سعی کردند روز آخر عمرشان را دریابند وبه هم کمک کردند وبر ترس هایشان غلبه کردند.
واقعا داشتن دوست خوب در همه زندگی تاثیر گذار است جمله‌ای از کتاب که می‌گوید در انتخاب خانواده نقشی نداریم ولی در انتخاب دوست می‌توانیم به خودمان کمک کنیم وبا داشتن دوست خوب طی مسیرهای سخت راحت تر است.
دریافتن لحظه‌ها است که ساعت‌ها را وسپس روزها را می‌سازد. اری طوری زندگی کنیم که انگار روز دیگر زنده نیستیم به همین راحتی وبه همین سبکبالی وطوری زندگی کنیم که انگار سال‌ها زنده خواهیم بود با برنامه ریزی وهدفمند نویسنده طوری مسیر یک روزه زندگی‌ها را می‌نگارد که بی هدفی دران نیست حتی رفتن به مکان‌های تفریحی هم هدفمند وبرای تجربه کردن جاهای دیگری از جهان است.
یه نکته جالب دیگه که بود خیلی از کارها رو با احتیاط انجام می‌دادند چون که روز آخری بودند سوار آسانسور نمیشدن پله‌ها رو بادقت بالا وپایین می‌کردن متیو حاضر نبود سوار دوچرخه بشه در صورتیکه در روزهای عادی این احتیاط وحساسیت در کار نبود چه قدر ظریف نویسنده اشاره می‌کنه به این که درحالات عادی همه این کارها رو انجام میدادن ونگران هم نبودند واین که چه قدر خوبه که لحظه پایان زندگی رو ندونیم ودر عین حال با این نگرش هم اشنا باشیم طوری زندگی کن که انگار فردایی نیست بااین دیدگاه حتما قدر دان داشته هایمان ومهربان تر خواهیم بود.
نرگس سیف
۱۴۰۱/۱۰/۲۵
چیزی که آینده این کتاب رو خیلی زود مشخص میکنه اسم کتاب است:)
این کمی مایوس کننده است ولی با خواندن کتاب میفهمید که معنای واقعی، پایان کتاب (اسم کتاب) چیه.
تاحالا رمان‌های ماحراجویی زیادی رو دیدم که بیشتر افراد حاضران فداکاری کنن اما داخل این کتاب، شخصیت‌ها به لحظاتی که تجربه کردن فکر میکنن و که
همچنین چیز‌هایی تجربه نکردن.
این داستان با شخصیت‌هایی که داره، یادگیری از گذشته و افسوس نخوردنه آینده رو پیشنهاد میکنه، که بنظرم نویسنده خیلی تلاش کرد تا این منظور را داخل کتاب بنشونه.
اینکه من توانستم بفهمم این دنیا چقدر مارو با وهم‌های خیال انگیزش بازی میده به من کمک کرد تا قدر لحظات زندگی‌ام رو بیشتر بدونم.
باوجود انگیزشی نبودن کتاب نویسنده خیلی عالی منظور وجود ما در این دنیای فانی رو برسونه، از کتابراه تشکر میکنم که همچین کتاب با ارزشی رو برای همه قابل دسترس گذاشته:)
پری پارسا
۱۴۰۱/۰۵/۱۱
این کتاب با تمام غمی که توش بود، با تمام حسهای متفاوتی که در وجود آدمی ایجاد میکرد، پر از درس بود.
اولش فکر میکنی چقدر میتونه وحشتناک باشه که بدونی امروز، آخرین روز زندگیته.
اما واقعا اگه همه مرگو اینقدر به خودمون نزدیک میدیدیم، خیلی از تصمیمهای اشتباهو نمیگرفتیم، از خودخواهی هامون دست لحظات رو
برمیداشتیم، زندگی میکردیم، به همه کسایی که دوسشون داریم با همه وجود عشق میورزیدیم، قضاوت و قساوت به خرج نمیدادیم.
این کتاب دریچه تازه‌ای به زندگی باز میکنه، اینکه بدونی کی میمیری، واقعا وحشتناکه اما اینکه بتونی در لحظه زندگی کنی و عشق بورزی، یک مهارته.
ممنون از کتابراه
یسنا شمس ابادی
۱۴۰۳/۰۳/۳۰
کتابیه که آدم میتونه باهاش ارتباط بگیرید و قشنگ درکش کنه و به آدما خیلی کمکم میکنه باعث میشه انسان با حقیقت روبه رو بشه اینکه روز‌های زندگیشو به بطالت نگذرونه و هدرش نده شاید امروز روز آخر عمرش باشه. اینکه قدر اطرافیانمون رو بدونیم شاید کسی که الان کناریم و قدرشو نمیدونیم ۱ دقیقه دیگه وجود نداشته و باشه تو حسرتش بمونیم. این کتاب یه درس بزرگیه واسه خودش به کسایی که دنبال یه کتاب خوب میگردن که توش پند و درس داشته باشه وقتی میخونه درکش کنه و احساسات توی متن درک کنه و وارد دنیای داستان بشه مت به شخصه این کتاب رو معرفی میکنم که هم قسمت مناسبی داره و هم اینکه همیشه همراهته و مثل کتاب خراب نمیشه و با توجه به درسی که به آدم میده در زندگی که ممکنه زندگیه یکی با این کتاب عوض بشه ۲۹۵۰۰تومن مبلغ بسیار بسیار بسیار کمی هست در این جامعه....
محدثه اکبری
۱۴۰۳/۰۷/۳۰
فکر می‌کردم که در آخر، درس‌هایی از زندگی رو گوشزدِ خوانندگان کنه و به نحوی این پیام رو به ما برسونه که از تک تکِ لحظاتتون نهایتِ اسفاده رو ببرید.
جزئیاتِ کتاب به طرزِ خاصی تصویر سازی رو راحت تر میکرد و در بخش هایِ مختلف کتاب احساسِ شادی و شور و تنهایی و غم و احساستِ دیگه رو، با همه یِ وجود میشه و
حس کرد. در گذرِ زمان متوجه میشید که چقدر خوشحال هستین شورِ زندگی در روح و قلبتون در جریانه و در لحظه یِ بعد غم رو چقدر عمیق احساس می‌کنید.
اما در کل کتابی بود که ارزشِ یکبار و حتی چندین بار خوندن رو داره وَ حتی به قولِ متیو: از پوست و گوشت میگذره و به روح و قلب میرسه. قلب و روحی که داره کمرنگ میشه. مثلِ صدایِ جیرجیرک، خفیف و خفیف تر میشه اما هنوز هم وجود داره!
Narges Shahbazi
۱۴۰۱/۱۲/۲۳
الان همین طوری داره از چشمام اشک سرازیر میشه. اول که شروعش کردم حس میکردم چقدر روند آرومی داره و حتی گاها حوصله‌ام سر می‌رفت ولی الان که تموم شد فهمیدم ارزشش رو داشت. تا به حال با یه رمان به هق هق کردن نیوفتاده بودم... به لطف آدام سیلورا اینم محقق شد.. نمی‌دونم هدف از کتاب خوندن چیه برای بقیه ولی و اگه میخواید احساسات متفاوت رو تجربه کنید در حقیقت احساساتی رو حس کنید و کتابی عمق وجودتون رو لمس کنه این کتاب رو از خودتون دریغ نکنید و بهش مهلت بدید صد صفحه آخر رو اصلا نمی‌فهمید چجوری خوندین... من با موسیقی space song فصل آخر رو خوندم یه ترکیب محشر برای گریه کردن و جز به جز درد‌های دیالوگ‌ها رو حس کردن
خادم الشهدا
۱۴۰۱/۰۶/۰۶
داستان خوبی بود. اولش خیلی خسته کننده بود ولی هر چه به اخرش اضافه میشد جالب و جالب تر میشد. من بعضی از صفحاتش اسکرین گرفتم. بعضی جملاتش واقعا تحسین برانگیز بود. ارزش یه بار خوندن رو داره. به ادم میگه تو ممکنه روز اخری باشی، هیچ کس بابت مرگ خبرت نمیکنه پس فکر کن روز اخرته و خودت باش، شجاع باش، از که انجام دادن کارهایی دوست داری نترس، به حرفای مردم اهمیت نده. به معنای واقعی زندگی کن. متاسفانه خیلی از ماها زنده ابم ولی زندگی نمیکنیم. همش میگیم فردا روز خوبیه و بعد ارزو هامو براورده میکنم. ولی هیچ تضمینی نیست بعدا وجود داشته باشه. پس همین الان رو زندگی کن تا وقتت تموم نشده
Setareh sbk
۱۴۰۱/۱۱/۲۲
چقد این کتاب زیبا و روان بود، پیام داستان خیلی روشن و واضح بود "جوری زندگی کن که انگار فردایی وجود نداره" و میتونم بگم من هم تک تک لحظات رو با اون‌ها زندگی کردم.
البته یک ایرادی که داره اینه که نسخه ترجمه شده این کتاب سانسور شده، درواقع رابطه متیو و روفوس تو نسخه اصلی یکم متفاوته (که البته از نوع
دوستیشون می‌شد این حدسو زد) و ناراحتم که چرا نسخه اصلیو نخوندم ولی قطعا خواهم خوند و به شما هم توصیه میکنم حتما نسخه اصلی کتاب رو بخونید.
در آخر از کتابراه ممنونم بابت این بستری که برای علاقمندان به کتاب فراهم کردند.
Setayesh
۱۴۰۳/۰۲/۲۵
خیلیی کتاب خوبی بود و حس خیلی خوبی ازش میگرفتم چون وایب قشنگی میداد. به نظرم اینکه یه آدم بتونه فقط یه روز با یه آدم جدید جوری دوست باشه که دونفر چند سال دوستن خیلی چیزارو میرسونه. اینکه توی هرموقعیتی و هرزمانی اگه بخای میشه تغییر کرد و ترس رو کنار گذاشت. به نظرم زندگی متیو شبیه زندگی خیلی از دختر و پسرهاست که فقط نیاز به یه فرد و یا حرفی دارن که بهشون بگه باید به ترسشون غلبه کنن و برای موفقیت تلاش کنن. ایم یعنی باید قدر هر لحظه و ثانیه به ثانیه زندگیمون رو بدونیم و برای درست و خوب گذروندنش تلاش کنیم. این بیشترین چیزیه که این کتاب به ادم یاد میده.
Zahra Farahmand
۱۴۰۲/۰۸/۰۴
کتاب تاثیر گذاری بود،، دوس دارم دوباره برگردم و از اول بخونمش، یعنی حتما دوباره و دوباره میخونمش ک مبادا یادم بره منم روزی میمیرم و باید از زندگیم لذت ببرم،، زندگی با ارزشه چون کوتاهه و چقد خوبه ک این کتاب این رو بهم یادآوری کرد،، خیلی ب موقع خوندمش و دقیییقا زمانی ک بهش نیاز داشتم..
کاش منم مثل
رفیقی متیو یا روفوس پیدا کنم ک آخرین دوستم باشه.. هرچند حتی اگه نباشه بدون شک میخوام از این لحظه ب بعد از تک تک لحظات زندگیم لذت ببرم و هروقت اینو یادم رفت دوباره برمیگردم و این کتاب رو میخونم ک یادم نره،، مرسی از تیم ترجمه و کتابراه.
اعظم بیگلو
۱۴۰۱/۰۲/۰۲
ای کاش این کتاب صوتی میبود، عالی و لذت بردم، و اینکه دراصل چنان از مرگ میترسیم که اگر زمانش برسد دیگر زندگی برایمان معنی و مفهومی نداره و این کتاب به ما همین را میگوید که به عرض زندگی توجه کنیم نه طول آن، چون درنهایت مرگ در سرنوشت یکایکمان هست پس آنطور زندگی کنیم که دلمان میخواهد که حسرتی برای آنها نباشه، پس دوست بداریم آنهائی را که کنارمان هستند
Kimia Naji
۱۴۰۱/۰۸/۲۱
همه چیز همونجا که شروع میشه تموم میشه و حدفاصل بین این دو زمان در واقع مفهموم زندگی هست... دراین کتاب به روایت روز آخری پرداخته شد که به اندازه یک زندگی ارزشمنده و این نشون دهنده اینکه که ثانیه به ثانیه زندگی باشکوه چون مانمیدونیم ثانیه اخر کی و چه چجوری فرا میرسه پس تک تک لحظه‌های زندگی رو باید و زندگی کرد به جایی نرسیم که قبل از مردن واقعی، مرگ رو تجربه کنیم. توصیه میکنم حتما بخونید بسیار داستان جذاب و متفاوتی داره....
مشاهده همه نظرات 180

راهنمای مطالعه کتاب هر دو در نهایت می‌میرند

برای دریافت کتاب هر دو در نهایت می‌میرند و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.