معرفی و دانلود کتاب سیزده صندلی
برای دانلود قانونی کتاب سیزده صندلی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب سیزده صندلی
در کتاب سیزده صندلی نوشتۀ دیو شلتون، ارواح برای شما قصه میگویند. پسر نوجوانی پس از وارد شدن به خانهای مرموز با 13 صندلی که یکی از آنها خالی است مواجه میشود، تمام کسانی که روی صندلیها نشستهاند ارواحی هستند که هر یک داستانی با خود دارند.
سیزده صندلی (Thirteen chairs) مجموعهای خارقالعاده و شگفتانگیز از سیزده قصه در مورد ارواح است که مو را به تنتان سیخ میکند، همراه با تصاویری وحشتناک که توسط خود دیو شلتون (Dave Shelton) کشیده شدهاند.
خلاصهی داستان کتاب سیزده صندلی:
پسری به نام جک به خانهای وارد میشود و روبهروی یک اتاق در انتهای راهرو میایستد، او که برای وارد شدن به این اتاق تردید دارد، بالاخره در را باز کرده و وارد میشود و روبهرویش سقفی بلند با نور چند شمع روشن میبیند. سیزده صندلی در این اتاق چیده شده که یکی از آنها خالی است. 12 روح قصهگوی اسرارآمیز آمادهاند تا هر یک قصههای خود را بازگو کنند.
کتاب سیزده صندلی دربردارندۀ 13 داستان در مورد ارواحی است که در یک خانۀ متروک دور هم جمع شدهاند. آنان با هم صحبت میکنند و میخندند و برای یکدیگر داستان تعریف میکنند. برخی به تعریف داستانهای خودشان میپردازند و برخی دیگر نیز داستانهایی که شنیدهاند را بازگو میکنند. هر یک از روحهای قصهگو پس از تعریف داستانهای خود از صحنه خارج میشوند و در پایان تنها مخاطب و راوی باقی میمانند، آن هم در یک خانۀ ترسناک و متروکه. اکنون نوبت پسرک نوجوان است که داستانی وحشتناک تعریف کند و آن 12 نفر را از ترس به لرزه بیندازد. آیا او موفق به این کار میشود؟
بگذار بخوابم، طرف اشتباه جاده، اوزوالد، درخت سرخ، تیک تیک تیک، زیر پوست سطح، تیغ، دختری با بارانی قرمز، دریانورد وصلهپینهای، مسحورکننده، کولاک، در میان مردگان و خانهای که ارواح در آن ملاقات میکنند عناوین داستانهای این کتاب هستند.
خواندن کتاب سیزده صندلی به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
آن دسته از نوجوانانی که به داستانهای ترسناک علاقهمند هستند، این کتاب را از دست ندهند.
نکوداشتهای کتاب سیزده صندلی:
- سیزده ترس که هرگز فراموش نمیکنم. (R. L. Stine)
- این کتاب برای طرفداران ژانر وحشت است بسیار مناسب است. (School Library Journal)
- مجموعهای لذتبخش از داستانهای ارواح، مناسب برای خواندن به همراه چراغ قوه. (Kirkus Reviews)
در بخشی از کتاب سیزده صندلی میخوانیم:
خیلی واسه این لحظه استرس داشتم. داستانی نداشتم که براتون تعریف کنم، منظورم اینه که حداقل وقتی اومدم داستانی نداشتم. کل این مدت نشستم و با خودم فکر کردم که وقتی نوبتم شد چی بگم. با خودم فکر کردم تا حالا چیزی تو تلویزیون دیدم یا جایی خوندم که بتونم استفاده کنم یا نه، اما چیزی به ذهنم نیومد. تازه، من داستانهای دیگران رو خیلی مزخرف تعریف میکنم و هر چی هم بگم چیز خوبی ازش در نمییاد. همیشه اشتباه میفهمم و ترتیب اتفاقات رو اشتباه میکنم و جاهای مهم اول داستان که آخر داستان معنا پیدا میکنه رو یادم میره. یه چیزی تو همین مایهها. برای همین فهمیدم که این اصلاً فکر خوبی نیست و تا همین چند لحظه پیش اصلاً نمیدونستم چی بگم.
اما همین الان یهویی فهمیدم که چی میخوام بگم.
آخه میدونین، همین خونهای که الان توشیم زیاد از جایی که زندگی میکنم دور نیست، اما تو راهِ مغازهها و استخر یا حتی خونهی هیچکدوم از دوستام نیست، برای همین زیاد از کنارش رد نمیشدم. اما هربار که رد میشدم توجهم رو جلب میکرد. از تمام خونههای این اطراف بزرگتر و قدیمیتر بود و به نظر میرسید که مدت زیادی خالی مونده و خب همین یه کم عجیب بود، اما هیچوقت زیاد بهش فکر نکردم.
بعدش یهویی، همین چندوقت پیش، یکی که یادم نمییاد کی، بهم گفت که این خونهی ارواحه. در واقع، وایسین ببینم، دقیقاً این رو نگفت. گفت خونهی ارواحه، اما فقط برای یه شب در سال؛ اینکه یه شبی هست در یه تاریخ مشخص در هر سال که روحها توی این خونه جمع میشن. یه جوری شبیه گردهمایی ازش تعریف میکرد.
البته که باورم نشد. میدونستم که روحها وجود خارجی ندارن. با خودم فکر کردم حتماً داره شوخی میکنه، برای همین توجهی نکردم. اما خب، به نظرم یه جورایی توجه کردم دیگه، نه؟ چون یادمه. هروقتم از این خونه رد میشدم بهش فکر میکردم. نه اینکه از قصد، متوجهین که؛ چندجایی میرفتم که مسیرش از همین راه میگذشت. البته کم و بیش. خیلی اتفاقی، همینطور که از کنارش رد میشدم نگاهی بهش میانداختم و با خودم فکر میکردم: خب، این خونه اصلاً شبیه خونههای ارواح نیست، حداقل نه زیاد؛ نه مثل خونههایی که تو فیلمها و تلویزیون نشون میدن. فقط شبیه یه خونهی معمولی بود. اوه، تازه آنتن تلویزیون هم داشت که برای یه خونهی ارواح زیاد منطقی به نظر نمیاومد، نه؟ هیچکس فکر نمیکنه روحها دور هم بشینن و تلویزیون نگاه کنن.
فهرست مطالب کتاب
بگذار بخوابم
طرف اشتباه جاده
اوزوالد
درخت سرخ
تیک، تیک، تیک
زیر پوست سطح
تیغ
دختری با بارانی قرمز
دریانورد وصلهپینهای
محسورکننده
کولاک
در میان مردگان
خانهای که ارواح در آن ملاقات میکنند
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب سیزده صندلی |
نویسنده | دیو شلتون |
مترجم | میلاد بابانژاد، الهه مرادی |
ناشر چاپی | نشر پیدایش |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 256 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-296-612-4 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه نوجوان |