معرفی و دانلود کتاب صوتی داستانی چون باد

معرفی کتاب صوتی داستانی چون باد

گیل لوئیس در کتاب صوتی داستانی چون باد، قصه‌ی هم‌سفرانی را می‌گوید که در دل تاریکی شب بر روی قایقی که موتورش از کار افتاده در دریا شناورند و برای اینکه وهم شب و گم شدن در دریای بی‌کران را اندکی برای خود کم کنند، شروع به تعریف داستان‌های خودشان برای همدیگر می‌کنند...

درباره‌ی کتاب صوتی داستانی چون باد

هوا کاملاً تاریک شده و قایق بر روی امواج آرام دریا تاب می‌خورد. موتور قایق چند ساعت پیش از کار افتاد؛ با تِق‌تِق گوش‌خراشی آخرین نفس‌هایش را کشید و دیگر روشن نشد. حالا مسافران اندک این قایق کهنه که حتی به درد تفریح در نزدیکی ساحل هم نمی‌خورد، زانوهایشان را در آغوش گرفته و نزدیک هم نشسته‌اند تا از نسیم سرد شبانه که از سطح دریا بلند می‌شود در امان بمانند. پارویی در قایق نیست، برای همین هم آن‌ها چاره‌ای جز انتظار ندارند. برای این چند بخت‌برگشته‌ی خاورمیانه‌ای که به خاطر جنگ از خانه‌هایشان آواره شده‌اند و شنیدن اخبار بد تبدیل به بخشی از روزمره‌شان شده، از حرکت ایستادن قایق در وسط آبی خروشان دریا دیگر غافلگیرکننده محسوب نمی‌شود...

گیل لوئیس (Gill Lewis) در کتاب صوتی داستانی چون باد (A Story Like the Wind)، قصه‌ی این چند مهاجر خاورمیانه‌ای را تعریف می‌کند. زن و شوهری به همراه دو کودک خردسالشان، دو برادر و یک مرد تنها و البته پسرک چهارده‌ساله‌ای به نام رامی که به جز یک کیس ویولن چیزی به همراه ندارد. مسافران قایق جیره‌ی آب و غذای محدودشان را با هم قسمت می‌کنند و به رامی هم تعارف می‌کنند،‌ اما چون رامی چیزی به همراه ندارد که با آن‌ها قسمت کند به بهانه‌ی سیری غذا را رد می‌کند. مسافران از او می‌خواهند تا نوای ویولنش را با آن‌ها شریک شود و برایشان قصه‌ای بگوید که بتوانند با آن یکی شوند و شب را سریع‌تر به صبح برسانند. رامی قبول می‌کند و دستی به آرشه‌ی ویولنش می‌برد.

رامی ویولن را در زیر چانه‌اش قرار می‌دهد و می‌گوید داستانی را که قرار است تعریف کند، از استاد موسیقی‌اش یاد گرفته. استاد از او خواسته تا این داستان را به گوش بقیه هم برساند،‌ برای همین او هم از مسافران می‌خواهد تا بعداً این قصه را برای دیگران تعریف کنند و آن را به بقیه نیز منتقل کنند. سپس با به حرکت درآمدن آرشه بر روی سیم‌های ویولن، شروع به تعریف داستانش می‌کند و مسافران را به مغولستان هزاران سال پیش می‌برد...

رامی،‌ داستان چوپان مغول جوانی را تعریف می‌کند که در یک روز برفی در دل کوهستان، کره اسبی را پیدا می‌کند که در کنار مادرش در زیر برف مدفون شده و نفس‌های آخرش را می‌کشد. مادر کره اسب مرده، اما در تن نحیف این اسب نر جوان، هنوز اندک جانی باقی مانده. پسرک تصمیم می‌گیرد تا کره اسب را به خانه ببرد و تیمار کند تا بلکه بتواند او را از مرگ نجات دهد. هیچ‌کس امیدی به زنده ماندن اسب جوان ندارد، اما پسرک با تمام عشقی که دارد از او مراقبت می‌کند و او را به زندگی باز می‌گرداند. کم‌کم کره اسب، پابه‌پای پسرک رشد می‌کند و تبدیل به اسبی قدرتمند می‌شود که هیچ اسبی به گرد پایش هم نمی‌رسد. تا روزی که خبر می‌رسد باید در کنار اسب ارباب تاریکی، که حاکم زورگو و ستمگر دهکده است، در یک رقابت اسب‌دوانی شرکت کند...

کتاب صوتی داستانی چون باد به همت شهاب‌الدین عباسی به فارسی ترجمه شده و گویندگی آن نیز به عهده‌ی الهام رادنیا بوده است. نشر صوتی واوخوان و انتشارات خزه، ناشران این کتاب هستند.

نکوداشت‌های کتاب داستانی چون باد

• لوئیس داستانی قدرتمند می‌نویسد، مکالمه‌ای هوشمندانه میان اسطوره‌ها و واقعیت که شما را مثل برخورد با موجی از آب سرد از خواب بیدار می‌کند. (The Saturday Times)
• ما به داستان‌هایی نیاز داریم که به فرزندانمان کمک کند تا با دیگران همدلی کنند، زیرا این تنها امید ما برای ایجاد جامعه‌ای دلسوز در آینده است.(The Bookseller)
• این کتاب تأثیرگذار سزاوار آن است که به‌طور گسترده به اشتراک گذاشته شود و در هر جایی که مردم به صورت گروهی گرد هم می‌آیند، در موردش بحث شود. (Red Reading Hub)
• گیل لوئیس داستانی فراموش‌نشدنی از آوارگی، امید و جستجوی آزادی را نوشته است. (The Guardian)
• ادای احترام فوق‌العاده‌ای به اهمیت داستان‌ها و امید. (The Week Junior)
• داستان کوتاه اما زیبای گیل لوئیس سرشار از شگفتی است و همچنین یادآوری به موقع بحران پناهجویان است که امروز نیز ادامه دارد. (BookTrust)
• داستانی تکان‌دهنده و غافلگیرکننده درباره‌ی یک داستان‌گویی. (the Times)

کتاب صوتی داستانی چون باد برای چه کسانی مناسب است؟

نوجوانان علاقه‌مند به داستان‌های الهام‌بخش، از شنیدن این داستان لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب صوتی داستانی چون باد می‌شنویم

رامی در لبه‌ی قایق از جا بلند شد و بخش آویخته‌ی شالش را به پشت انداخت و آرشه را روی سیم‌ها گرفت و گفت: «با این ویولن می‌شه آهنگ‌های بسیاری زد. اما یه نوای قدیمی رو هم با خودش حمل می‌کنه. این ویولن یادآور اولین داستانیه که تو رگ و پی اونه. داستانی که تو رگه‌های چوبی بدنه‌ی اون، در کشیدگی سیم‌ها و در حلقه‌ی بالایی اونه. هیچ آیین و ملتی نمی‌تونه ادعا کنه که این داستان از آن اونه. این داستان به همه‌ی ما تعلق داره. این داستان، نغمه‌ی آزادیه. داستانی چون باد.» بشیر نجواکنان گفت: «داستان چطور شروع می‌شه؟» رامی لبخند زد: «الان می‌گم.» آن‌ها همه به او چشم دوختند و گوش سپردند. در قایقی کوچک، با امیدی کوچک، در میان باد وزان، روی دریایی خیزان.

فهرست مطالب کتاب صوتی